دیشب در جلسه اندیشکده ها با استاد عزیزمان آقای دکتر @DavoodManzour، نکته ای را عارض شدم که بعد از جلسه متوجه شدم ایشان برداشت اشتباهی از نکته بنده داشته اند. قطعا ضعف از بیان بنده بوده اما توقع میرفت که ایشان با سعه صدر بیشتری با یک انتقاد ساده برخورد کنند
اینجا قدری توضیح می دهم
بحث شامل دو بخش بود 1. باید تفاوت قائل شویم بین "تغییر در چارچوب یا تحول چارچوب" و بدانیم که اصلاح در چارچوب فاسد باعث تقویت آن چارچوب فاسد میشود.پس لزوما اصلاح ساختار قدمی روبه جلو نیست 2. بنده دکتر منظور را نه فقط رئیس سازمان امورمالیاتی بلکه یکی از فرماندهان جنگ اقتصادی میبینم
فلذا انتظار دارم اکتفا به مدیرت جزیره ای سازمان خودشان نکنند و نگاه حسابداری به مالیات را با نگاه اقتصادکلانی به این مساله جایگزین کنند. مثلا در شرایطی که اقتصاد ایران به شدت نیاز به سیاست های انبساطی برای خروج از رکود دارد بستن بودجه انقباضی سم مهلکی است برای این اقتصاد
قطعا ایشان بودجه را نمی نویسند ولی ما انتظار داریم در مسائل کلان اقتصادی کشور ورود جدی کنند و از مشغول شدن با مسائل جزئی و اداری و ...بپرهیزید.
3. تعریف مساله باید از سمت ایشان باشد نه از سمت دیگران! اگر دیگران بتوانند برای شما مساله تعریف کنند بهتر است آنها جای شما بنشینند.
تعریف مساله هم باید به نحوی باشد که اندیشمندان را وادار به فکر کند نه سرچ!
اگر قرار بود برای ساخت تمدن اسلامی فقط به تجربه کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی بسنده کنیم که خب یک مدیر از آنجا وارد می کردیم و جای شما می نشاندیم. شما قرار است مسیر تمدن سازی را هموار کنید
4. این سازمان مسئولیت "مالیات ستانی" هم دارد! نه اینکه فقط همین مسئولیت را دارد. مثلا وقتی ما بحث از مصادره اموال نامشروع میکنیم اما به جای این مصادره به سراغ مالیات ستانی می رویم همان اتفاقی میفتند که در قصه ماده صد شهرداری افتاده یا در مورد قاچاق و جریمه گیری!
وقتی سرمایه ای از جیب مردم (با تورم ناشی از خلق پول خصوصی) خارج شده است مالیات ستانی از آن یعنی مشروعیت بخشی به آن. فلذا اگر ما میگوییم از آن نباید مالیات گرفت به معنای معافیت مالیاتی نیست! بلکه به معنای مصادره تمام آن مال نامشروع به نفع مردم است.
شک ندارم در جلسه دیشب هیچ چیزی به برخی از دوستان شما و خود شما اضافه نشد. فلذا دست از این تعارفات بردارید و به جای وقت تلف کردن برای شنیدن حرف های تکراری به سوالهای جدید فکر کنید و از دیگران پاسخ های جدید مطالبه کنید.
ضمنا مالیات گرفتن از مردم و تهیه غذا از یکی از گرانترین رستورانهای تهران هم در دولت سیزدهم و ذیل مدیریت شما معنایی ندارد.
همانطور که مالیات گرفتن و پرداخت حقوقهای نجومی معنایی ندارد. چرا باید تولیدکننده مالیات بدهد تا دولت به یک نفر حقوق چند ده و چند صدمیلیونی بدهد؟
یعنی توجیه کنندگان ظلم سرمایه داری آنقدر عجیبند که بعضی وقتها باورم نمیشود که فی سبیل الله این حرفها را میزنند.
حاضرید از 1850 تا امروز غارتگری ها و استعمارها و استثمارها را هم با هم حساب کنیم مجموعا چقدر میشود؟
چقدر تعدی به محیط زیست شده و اکسترنالیتی منفی این دو قرن چقدر است؟
آیا حاضرید در مورد مبنای عدالت خودتان توضیح دهید که چطور میتوانید توجیه کنید ثروت 3میلیارد نفر برابر سیصد نفر باشد، در حالی که نظام توزیع مالکیت ابزار تولید کاملا غیرعادلانه است؟
حقیقتا قارون در نظر شما موفق ترین انسان تاریخ است (با وجود آنکه هیچ مال حرامی هم نداشت)
در طول دو قرن اخیر با ظلم و تعدی و استعمار و غارت منابع کشورهای دیگر اختلاف عظیمی را به وجود آورده اند و حالا که یک لقمه نان خشک جلوی ملت می اندازند منت هم سر مردم دنیا می گذارند! (بگذریم از اینکه همان لقمه نان خشک را هم مردم خودشان با خودشان تقسیم می کنند
#رشتو
حرکت خودرو میتواند در "سیستم"های مختلف تعریف شود. خودرو یک سیستم است و زیرسیستمهای مختلف دارد. یک بار "مبنای" حرکت در خودرو تبدیل انرژی گرمایی به انرژی مکانیکی است. یکبار هم تبدیل انرژی خورشیدی به انرژی مکانیکی
در اولی به رادیات و پیستون و ... نیاز است و در دومی خیر
7/1
در اقتصاد هم همین است. وقتی میگوییم در یک نظام اقتصادی با مبنای متفاوت ممکن است از اساس یک جزئی وجود نداشته باشد (مثلا یک نهاد مثل بانک در یک نظام اقتصادی تعریف نشود) برخی استبعاد میکنند که مگر میشود در یک اقتصاد بانک نباشد؟ بورس نباشد؟ سیستم تولید انبوه نباشد؟
7/2
همانطور که شاید صد سال پیش می گفتند مگر می شود با انرژی خورشیدی خودرو حرکت کند؟! قبلترش هم می گفتند مگر می شود با چیزی غیر از اسب حرکت سریع داشت؟ الان هم احتمالا می گویند مگر می شود در آینده بدون صرف هیچ انرژی تغییر مکان داد؟
7/3
«فقهای عصر، از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحثهایی کرده و میکنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایهداری است. زیرا ابتدا چنین تصور میرود که سرمایهداری ...
یک موضوع کهنه قدیمی است که شارع اسلام برای آن، حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکتها، همه اینها سرمایهداری است که در اسلام برای آنها احکام و مقرراتی تعیین کرده (شده) است. اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد
ولی حقیقت مطلب اینطور نیست. سرمایهداری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بیسابقهای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد»
#رشتو 1. علامه جوادی آملی
مزدوری در اسلام نهی شده است، علما این نهی را حمل بر کراهت کردهاند اما برخی از کراهت بالاتر نیز گفته اند، سفارش اسلام این است که شما باید کنار سفره خود بنشینید، پیامبر(ص) دست کارگری را بوسید که برای خود کار میکرد، نه اینکه فردی که برای دیگری کار می کند
2. اینکه افراد اجیر و مزدور دیگران نباشند و آقای خود باشند و برای خود کار کنند (خویش فرما باشند) نیازمند این است که "مجبور نباشند برای دیگران کار کنند". همین یک شرط کافی است برای اینکه انسان در جهت کرامت انسانی خود حرکت کند و خویش فرما باشد.
3. مجبور نبودن دو شرط دارد. اول اینکه شرایط خویش فرمایی برای همه فراهم شود. دوم اینکه شرایط ظلم و تعدی وجود نداشته باشد. در مورد اول باید ابزار تولید در اختیار همه قرار بگیرد. در مورد دوم باید جلوی فساد و رانت و تبعیض گرفته شود.
امروز بعضی از اشخاص در این مملکت میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال میکنند بعض مقامات را، میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند!
الآن ما زلزله زده هستیم؛ غربزده هستیم.
همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقیاش هم برویم. ما بین راه هستیم. باز گردنهها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند
من از همه میخواهم، من التماس میکنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را میبوسم، اسلام را میخواهند ببرند.
این غربزدهها را کنار بگذارند. یکیشان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزدهها را کنار بگذارند؛ عدهشان خیلی زیاد هم نیست، اما #فضولیشان_زیاد_است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است!
تصور کنید عده ای بیش از دو قرن، کشورهای دنیا را غارت کردند و ثروت های دنیا را به شیوه های استعماری و استثماری و برده داری و جنگ و ... به چنگ آوردند.
یکی از نمونه های بارز و مشهور این استعمارها و ظلمهای غرب مساله پلانت کاری است؛ شکار انسان و اجبار او به کار کردن بر روی مزارع پلانت
دولت های بزرگ خودشان را روز به روز بزرگتر کردند در سطح بین المللی و با حمایت از صنعت و تجارت استعماری (از جمله دزدی دریایی که از کارویژه های رسمی دولت هایی مثل انگلیس و پرتقال و... بود) روز به روز اقتصادشان بزرگتر شد. عبارت تجارت استعماری در ادبیات اقتصادی آن دوره بسیار پررنگ است
مثلاً ما فرانسیس بیکن را یک فیلسوف غربی میدانیم، ولی نمیدانیم که وی از سرمایه گذاران کمپانی استعماری ویرجینا و از سهامداران کمپانی نیوفاوندلند بوده که از جمله فعالیت های آنان، شکار انسانهای مظلوم در آفریقا و تصرف آنان به صورت برده و به کارگیری در مزارع بزرگ به نام پلانت بوده است.