فیلم "خون به پا خواهد شد" فیلمی آمریکایی در ژانر درام و اقتباسی از رمان نفت به قلم آپتون سینکلر (Upton Sinclair) است که در سال ۱٩٢٧ به چاپ رسید.
این فیلم در اکثر لیستهای بهترین فیلم های قرن بیست و یکم قرار داشته است و از آن به عنوان یک شاهکار نام می برند.
در آن سال فیلم "there will be blood" بسیاری از جوایز اسکار و گولدن کلوب را نصیب خود کرد.
داستان این فیلم مربوط به فردی به نام دنیل پلین ویو (Daniel Plainview) است که با موفقیت یک چاه نفت را به بهره برداری میرساند.
خصیصههای کاپیتالیستی در نقش اول فیلم نمایان است و ماهیت اخلاق کاپیتالیستی را به زیبایی به تصویر می کشد. آنجا که پلین ویو بیان می کند: درون من #رقابت نهفته است! درواقع این فیلم نیروی محرک اقتصاد کاپیتالیستی را بر پرده سینما ترسیم کرده است.
داستان این فیلم نشان می دهد که پیامبر کاپیتالیسم #سرمایه است. تصاحب آنچه مال دیگران است محور اصلی سناریوی فیلم است و پلین ویو در این راه همه چیز را در خدمت می گیرد از خانواده گرفته تا دین... همه چیز دایر مدار سرمایه است...
و البته نشان می دهد که در این راه خون به پا خواهد شد.
دیدن این فیلم را به همه اهل علم در رشته های اقتصاد و علوم اجتماعی توصیه می کنم. شاید کمتر کتابی ماهیت اخلاق کاپیتالیستی را به این زیبایی ترسیم کند.
(هر چند این فیلم در نهایت دنیل را قهرمان جلوه میدهد)
آدام اسمیت (که خانوادگی جانی بودند)، در حقیقت میرزا بنویس هیوم بود و در اصل میتوان گفت ثروت ملل تقریر نظرات هیوم است (هیوم خودش یک قاتل فراری بود)
میگوید فعالان اقتصادی از سر خیرخواهی فعالیت نمیکنند بلکه به دنبال نفع شخصی هستند و در نتیجه جامعه هم سود میبرد
این حرف را مولانا بسیار دقیقتر میزند:
همچنان هر کاسبی اندرجهان
بهر خود کوشد نه اصلاح جهان
مندویل هم در کتاب افسانه زنبورها همین را میگوید که رذائل شخصی به فضائل عمومی ختم میشوند
بعضی هم به این جمله حضرت عبدالمطلب ارجاع میدهند که:
انا رب الابل و للبیت رب
در هر صورت با یک واقعیت رو برو هستیم و آن واقعیت چیزی نیست جز برشی از وجود انسان و نفس او.
انسان نفسی حیوانی دارد که برای حیات او ضروریست. اشتراک این سطح از نفس انسان و حیوان یک امر طبیعیست همانطور که با نباتات هم اشتراکاتی دارد.
این واقعیت است که انسان تمایلات حیوانی دارد
سه نفر را در نظر بگیرید که دو نفرشان در خلاف جهت یکدیگر حرکت میکنند و یکی از آنها سرجای خود ایستاده است. در مسیر آن دو نفر دربهای رمزدار و معماهاییست که باید حل کنند تا انتهای مسیر برسند. هر دو "تلاش" میکنند و هر دو "کشف حقیقت"هایی دارند تا به مقصد برسند.
حال فرض کنید
انتهای یکی از مسیرها گلستان زیبا و پربار باشد و در انتهای مسیر دیگر حیوانات درنده در انتظار.
از بین این سه نفر دو نفر "عالم" و یک نفر (آنکه حرکت نکرد) جاهل است.
جهت حرکت انسان به علم او معنا و اثر میبخشد.
و قطعا جهل از علمی که انسان را به گمراهی بکشد بهتر است #علم_اسلامی
مثلا قرآن هم میتواند عامل گمراهی باشد اگر جهت حرکت در امتداد ولایت نباشد (ولایزید الظالمین الاخسارا)
پس صرف "کشف واقع" و باصطلاح "علمی بودن" بودن یک گزاره به آن تقدس نمیبخشد بلکه جهت حرکت کاشف است که آن را نافع یا غیرنافع میکند
هرچند حرکت در مسیر "حق" به کشف "واقع" نزدیکتر است
ثانیا میگه مالیات نگیریم. این هم مغالطه پهلوان پنبه است. چه کسی گفته مالیات نگیریم؟ مالیات از سفتهبازی و ثروت و مصرف بالا و خانههای خالی و ... بگیر. هر چقدر هم بیشتر بگیری بهتر
دیشب در جلسه اندیشکده ها با استاد عزیزمان آقای دکتر @DavoodManzour، نکته ای را عارض شدم که بعد از جلسه متوجه شدم ایشان برداشت اشتباهی از نکته بنده داشته اند. قطعا ضعف از بیان بنده بوده اما توقع میرفت که ایشان با سعه صدر بیشتری با یک انتقاد ساده برخورد کنند
اینجا قدری توضیح می دهم
بحث شامل دو بخش بود 1. باید تفاوت قائل شویم بین "تغییر در چارچوب یا تحول چارچوب" و بدانیم که اصلاح در چارچوب فاسد باعث تقویت آن چارچوب فاسد میشود.پس لزوما اصلاح ساختار قدمی روبه جلو نیست 2. بنده دکتر منظور را نه فقط رئیس سازمان امورمالیاتی بلکه یکی از فرماندهان جنگ اقتصادی میبینم
فلذا انتظار دارم اکتفا به مدیرت جزیره ای سازمان خودشان نکنند و نگاه حسابداری به مالیات را با نگاه اقتصادکلانی به این مساله جایگزین کنند. مثلا در شرایطی که اقتصاد ایران به شدت نیاز به سیاست های انبساطی برای خروج از رکود دارد بستن بودجه انقباضی سم مهلکی است برای این اقتصاد
یعنی توجیه کنندگان ظلم سرمایه داری آنقدر عجیبند که بعضی وقتها باورم نمیشود که فی سبیل الله این حرفها را میزنند.
حاضرید از 1850 تا امروز غارتگری ها و استعمارها و استثمارها را هم با هم حساب کنیم مجموعا چقدر میشود؟
چقدر تعدی به محیط زیست شده و اکسترنالیتی منفی این دو قرن چقدر است؟
آیا حاضرید در مورد مبنای عدالت خودتان توضیح دهید که چطور میتوانید توجیه کنید ثروت 3میلیارد نفر برابر سیصد نفر باشد، در حالی که نظام توزیع مالکیت ابزار تولید کاملا غیرعادلانه است؟
حقیقتا قارون در نظر شما موفق ترین انسان تاریخ است (با وجود آنکه هیچ مال حرامی هم نداشت)
در طول دو قرن اخیر با ظلم و تعدی و استعمار و غارت منابع کشورهای دیگر اختلاف عظیمی را به وجود آورده اند و حالا که یک لقمه نان خشک جلوی ملت می اندازند منت هم سر مردم دنیا می گذارند! (بگذریم از اینکه همان لقمه نان خشک را هم مردم خودشان با خودشان تقسیم می کنند
#رشتو
حرکت خودرو میتواند در "سیستم"های مختلف تعریف شود. خودرو یک سیستم است و زیرسیستمهای مختلف دارد. یک بار "مبنای" حرکت در خودرو تبدیل انرژی گرمایی به انرژی مکانیکی است. یکبار هم تبدیل انرژی خورشیدی به انرژی مکانیکی
در اولی به رادیات و پیستون و ... نیاز است و در دومی خیر
7/1
در اقتصاد هم همین است. وقتی میگوییم در یک نظام اقتصادی با مبنای متفاوت ممکن است از اساس یک جزئی وجود نداشته باشد (مثلا یک نهاد مثل بانک در یک نظام اقتصادی تعریف نشود) برخی استبعاد میکنند که مگر میشود در یک اقتصاد بانک نباشد؟ بورس نباشد؟ سیستم تولید انبوه نباشد؟
7/2
همانطور که شاید صد سال پیش می گفتند مگر می شود با انرژی خورشیدی خودرو حرکت کند؟! قبلترش هم می گفتند مگر می شود با چیزی غیر از اسب حرکت سریع داشت؟ الان هم احتمالا می گویند مگر می شود در آینده بدون صرف هیچ انرژی تغییر مکان داد؟
7/3