۱. برای پی بردن به «إسکم» بودن یک پروژه، ضرورتاً نیازی به آشنایی با ابزارهای تحلیل تکنیکال، فاند و یا آنچین نیست (اگرچه دانستن اینها یقیناً بهتر است) بلکه کافیست تا با الگوهای رفتاری (روانی) کسانی که این پروژهها را تبلیغ میکنند کمی آشنا باشیم.
۲. الگوهای رفتاری در میان مروّجین و مبلّغین یک پروژهی إسکم معمولاً یکی هست (خطاهای بنیادین ذهن همهجا یکیست فقط ظاهر تغییر میکند). برخلاف ابزارها و روشهای فنی که ممکن است هر روز تغییر کند، الگوهای رفتاری (روانی) چون برخاسته از شخصیت فرد است، به سادگی تغییر پذیر نیست.
۳. یکی از این الگوهای رفتاری، «ول إنگاری» آنها نسبت به یکی از عمیقترین احساسات انسانی یعنی «ندامت و پشیمانی»ست. این زمانیست که این افراد ندامتی که در نتیجهی آسیب رساندن (اعم از مالی و احساسی) به دیگری باید تا عمق جانشان را بسوزاند به گفتن چند کلمهی توخالی تقلیل میدهند.
۴. این ذهنیّت ولإنگارانه همان ذهنیّتی است که آنها را هنگام تبلیغ پروژهی إسکم از تحقیق درمورد اصالت آن باز میدارد (اگر فرض کنیم که شریک دزد نباشند!) و همان ذهنیّتی است که بعد از برملا شدن حقیقت، چند لفظ توخالی تحویل داده و ساعتی بعد مجددا پستهای ولانگارانه و سرخوشانهی دیگر.
۵. پس اگر با دانش آنچین، فاند، تکنیکال و... آشنا نبوده و اگر به متخصصین این امور هم دسترسی نداریم؛ با دقّت در شخصیتِ (از طریق پستهاشون، لایکهاشون، ریتوئیتهاشون و....) مبلّغین و مروّجین پروژهها، میشود به ماهیت پروژه پی برد؛ «حداقل» دچار «شک و تردید» شد و از دام دوری کرد!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱. ذهنیّت رایج در ارتباط با مفهوم «ریسک/ریوارد» این است که برای هر ترید، ضرورت دارد این نسبت بزرگتر از ۱ بوده، و اگر مساوی یا کوچکتر از ۱ باشد، ورود به آن ترید «منطقی» نیست. اما این ذهنیّت چه اندازه «مطابق با واقع» است؟
۲. پیش از شروع، توضیح مختصری در رابطه با مفهوم «ریسک/ریوارد» ضروریست. نسبت ریسک به ریوارد نشاندهندهی «وضعیّت ذهنی» تریدر در رابطه با برآیند تریدش است. به این معنا که تریدر «انتظار» دارد به ازای هر یک دلاری که «ریسک» میکند، چه اندازه «پاداش» دریافت نماید.
۳. بعنوان مثال اگر تریدری این نسبت را «۱/۳» تنظیم کند، معنایش این است که او «انتظار» (وضعیت ذهنی) دارد که در ازایِ هر یک دلار ریسکی که میکند، ۳ دلار پاداش دریافت نماید (ریسک، در ذات ترید است)
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد نداها را صدا
مولوی
#جرجندی نه ابراهیمِ ادیان است نه ابرانسانِ فلسفه، او فقط بانگ وجدان فروخفتهی ما به زیر آوار توّهم است. وجدانی که سالیان درازیست که با حیات در چنبرهی دروغ «سازش» کرده است.
۱. سالها فقط «#کودکآزاری» را شنیدیم، اما هیچگاه نپرسیدیم چرا #کودکآزاری این جایگاه را در منویِ صرافیهای خبری دارد. سالها از «#فسادبانکی» شنیدیم اما بیش از آنکه نالهی وجدان کوک کنیم، با «صنعت لطیفهسازی» گوش وجدان را با ریسهی خنده آذین بستیم.
۲. سالها دلالان قمار، گاه در قامت مدیریها به دهانمان باج خنده دادند تا از حقیقت لال شود، گاه در قامت شادمهرها و تهیها گوشمان را با ترانه پر کردند تا از حقیقت کر شود، و گاه هم در اندام جهانبختها با چشمانمان همآغوش شدند تا حقیقت رؤیایی شود که یوسف هم از تعبیرش بازماند.
با ظهور «اقتصاد سیاسی» داد و ستدهای ابتدائی و غیرعلمی جای خود را به مدل توسعه یافتهای از «شیادیِ قانونی» و مجموعهی «دانشِ ثروتاندوزی» داد. (فردریک انگلس)
۱. در سال ۱۸۲۱ یونانیان برعلیه امپراطوری عثمانی دست به شورش زدند. این شورش با همدردی حلقههای آزادیطلب و رمانتیک بریتانیا همراه شد. تا آن جا که لرد بایرونِ شاعر به یونان رفت تا در کنار شورشیها مبارزه کند. اما «سفتهبازان» لندنی متوجّه فرصتی شده بودند.
۲. آنها به رهبران شورشی پیشنهاد عرضهی «اوراق قرضهی شورش یونانی» را دادند، اوراقی که در بازار سهام لندن قابل خرید و فروش بودند. شورشیها هم وعده دادند که اگر به استقلال برسند این اوراق را همراه با سودشان بازپرداخت کنند.
حبابِ میسیسیپی
«تاریخ» چیست؟ افراد جدید در حال تکرارِ اشتباهات قدیمی (فروید)
۱. در سال ۱۷۱۷ کمپانی میسیسیپی که در فرانسه تأسیس شده بود، شروع به مستعمرهسازی درّهای در پایین میسیسیپی کرده و شهر «نئواورلئانز» را بنا کرد.
۲. این کمپانی که ارتباطات خوبی در دربار لوئی پانزدهم داشت، برای تأمین مالی جاهطلبیهای خود، سهامش را در بازار بورس پاریس عرضهی عمومی کرد.
۳. جان لا دبیر این کمپانی مدیر بانک مرکزی فرانسه هم بود. علاوه براین، پادشاه او را به سمت ریاست کنترل امور مالی (معادل همان وزارت دارایی این روزها) گماشته بود. در سال ۱۷۱۷ درّهی پایینتر میسیسیپی علاوه بر مردابها، تمساحها و... چندین جذابیّت دیگر هم داشت.