- در شهریور ١٣٢٠، با یورش نظامی انگلستان و شوروی به ایران، رضاشاه مجبور به استعفا شد و پسرش محمدرضاشاه به پادشاهی رسید. مصدق که سالها بود بخاطر مشکلات شخصی با رضاشاه، از سیاست کنارهگیری کرده بود، حالا با سقوط رضاشاه، آمادا ورود مجدد به عرصه سیاست شد.
- دو سال بعد از سقوط رضاشاه، مصدق در انتخابات چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی، شرکت کرد. یکی از نخستین اقدامات او پس از ورود به مجلس، خصومت شخصی و تلاش برای حذف سیدضیاءالدین طباطبایی از مجلس بود. او از سر جریان کودتای ١٢٩٩، افزونتر رضاخان، با ضیاء نیز مشکل پیدا کرده بود.
- یک سال بعد (١٣٢٣)، مجلس پیشنهاد داد تا مصدق پست نخستوزیری را بپذیرد. مصدق شرط گذاشت که باید قانونی به مجلس اضافه شود که بر پایه آن اگر دوران نخستوزیریاش زودتر از دوران نمایندگی تمام شد، دوباره به مجلس بازگردد! مجلس این درخواست فراقانونی را نپذیرفت و او نیز نخستوزیر نشد.
- در انتخابات مجلس پانزدهم، مصدق نتوانست رای بیاورد و وارد مجلس نشد. او سپس با عدهای از معترضان به نتایج، برای رایزنی به دیدار شاه رفت اما شاه او را نپذیرفت.
(این مجلس پانزدهم با نخستوزیری قوام، موفق شد آذربایجان را که با دسیسهٔ شوروی از ایران جدا شده بود، به مملکت بازگرداند)
- در انتخابات مجلس شانزدهم نیز مصدق از معترضان به نتایج بود. او عقیده داشت سپهبد رزمآرا رئیس ستاد ارتش در انتخابات دخالت داشته. از جمله دیگر معترضان، حسین فاطمی، حسین مکی، مظفر بقایی، کریم سنجابی و چند نفر دیگر بودند. این جمع بعدها هسته اصلی #جبهه_ملی شد. البته شاه به اعتراض
مصدق و حامیانش رسیدگی کرد و مشخص شد که رزمآرا در نتایج دخالت داشته. نتیجتا با بازشماری آرا تهران، مصدق و هفت نفر از یارانش به مجلس راه یافتند. به این ترتیب از ١٢ کرسی نمایندگان تهران، ٨ کرسی به مصدقیها رسید. اما در دیگر نقاط کشور اکثرا نمایندگان مورد تایید رزمآرا رای آوردند.
- مصدق و فراکسیون جبهه ملی در این دوره، کمیسیونی پانزده نفره برای رسیدگی به موضوع نفت تشکیل دادند. اما در میانهٔ فعالیتها، ناگهان مصدق مدعی شد که پزشک به او تأکید کرده که برای درمان ناخوشیاش حتماً باید دو ماه حرف نزند و حرکت نکند! او سپس یکماه از فعالیتها دور شد و پس از
یکماه به فعالیت بازگشت و چنین گفت: ««خواب دیدم که شخصی نورانی به من گفت دکتر مصدق برو و زنجیرهایی که به پای ملت ایران بستهاند پاره کن. این خواب سبب شد که مثل همیشه من به حفظ جان خود کوچکترین اهمیتی ندهم و دو ماه تمام نشده در کمیسیون
حاضر شوم و وقتی که به اتفاق آراء، ملی شدن صنعت نفت از کمیسیون گذشت، قبول کردم که حرف آن شخص نورانی، غیر از الهام چیز دیگری نبودهاست»!
(منبع: ical.ir/ical/fa/Conten…)
- سال ١٣٢٩، مصدق و یارانش به شدت با نخستوزیر رزمآرا که مشغول مصالحه با انگلستان بر سر نفت بود، برخورد کردند. رزمآرا چنین استدلال میکرد که ایرانیان توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را ندارند و مصدق با تکیه بر همین موضوع، رزمآرا را خائن به وطن میدانست.
در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از درباریان بگیر تا اسلامگرایان، ائتلافی علیه رزمآرا ایجاد کرده بودند. این مخالفتها تا آنجا پیش رفت که سرانجام رزمآرا در شانزده اسفند ١٣٢٩ در مسجدشاه تهران کشته شد. فدائیان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نوابصفوی، که آن زمان در
اتحاد با آیتالله کاشانی و جبهه ملی بودند، همان روز مسئولیت ترور رزمآرا را به عهده گرفت. (این همان گروهی بود که احمد کسروی را نیز به قتل رساند) ضارب، خلیل طهماسبی نام داشت. مجلس به پیشنهاد جبهه ملی، طرحی را تصویب کرد که به موجب آن طهماسبی با وجود ارتکاب قتل، به عفو رسید.
فردای قتل رزمآرا، یعنی در روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹، کمیسیون نفت، پیشنهاد ملی کردن صنعتنفت را تصویب و اعلام کرد. قانون ملی شدن صنایع نفتی در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و دو روز بعد در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید و نفت ایران از سیطره انگلستان خارج شد.
- پس از این اتفاق، مصدق تبدیل به قهرمان ملی شد و به مهمترین گزینه برای تصدی پست نخستوزیری تبدیل شد.
ایشون Phyllis هستند. همسر محبوب فیلیپ (پدر اسکندر مقدونی) و نامادری اسکندر که سوار فیلسوف بزرگ، #ارسطو شده! سواری گرفتن زن فیلیپ از ارسطو، یک داستان فکاهی بود که در قرون وسطی در اروپا بسیار معروف بود!
مکان کشف: هلند
قدمت: قرن ١۴ میلادی
محل نگهداری: موزه متروپولیتن
یه نقاشی دیگه از همون داستان. اثر Hans Baldung قرن شانزدهم میلادی.
این دو تام یکی قرن سیزدهم و دیگری چهاردهم میلادی، هر دو ساخته شده در فرانسه
اون دریایی که بهش میگید دریای خزر، در ایران باستان #دریای_تپورستان نام داشت. بعد از اسلام، تپورستان معرب شد و به طبرستان تغییر نام پیدا کرد. در تمام کتابهای جغرافیای تاریخی، نام این دریا، #دریای_طبرستان، #دریای_مازندران
و در برخی منابع دیگه #دریای_گیلان و گاهی #دریای_قزوین ثبت شده. همچنین در عرف بینالملل، امروز تمام دنیا به این دریا میگه #دریای_کاسپین. کاسپین برگرفته از نام قوم کاسپیهاست که قدیمیترین ایرانیان ساکن در کنار این دریا بودند و دستکم سههزار سال پیش در اونجا سکونت داشتند.
کاسپیها آریایی بودند و بعدها به مناطق دیگه از جمله قزوین کوچ کردند. نام شهر قزوین برگرفته از نام این قوم هست و قزوین معربشدهٔ کاسپین هست.
این وسط خزرها کی بودن؟ یه قوم وحشی از نژاد اوغوز که قرن ششم میلادی از حوالی مغولستان به شمال قفقاز کوچ کردن و مدتی اونجا ساکن شدند.
- دکتر مصدق از دودمان قاجاریه بود. او نوادهٔ دختری فتحعلیشاه قاجار محسوب میشد.
- مصدق در نوزده سالگی با زهرا دختر میرزا زینالعابدین تهرانی امام جمعه تهران ازدواج کرد و حاصل آن پنج فرزند بود.
- پس از #انقلاب_مشروطه، مصدق سعی کرد در نخستین دوره #مجلس_شورای_ملی از شهر اصفهان کاندید شود (همسرش دو ملک بزرگ در اصفهان داشت و از این طریق خود را منتسب به شهر اصفهان جا زد) اما اعتبارنامهاش رد شد و ناکام ماند.
اخیرا یکی از بازدیدکنندگان از محوطۀ باستانی لاخیش در جنوبغربی اورشلیم، به صورت تصادفی قطعۀ سفال کوچکی را یافته که نام #داریوش_بزرگ پادشاه هخامنشی روی آن نقش بسته است. 👇
یک حکاکی بسیار نادر با قدمت ۲۵۰۰ سال حدود دو ماه قبل در محوطه باستانی لاخیش کشف شده است که نام داریوش پادشاه هخامنشی در آن مشخص است. این حکاکی در محوطۀ شهر باستانی لاخیش به صورت تصادفی توسط یک بازدیدکننده کشف شده است.
این کتیبۀ کوچک در واقع قطعهای به جا مانده از یک ظرف سفالی است و عبارت «سال بیست و چهارم داریوش» به زبان آرامی بر روی آن حک شده است. این نخستین بار است که کتیبهای باستانی با نام داریوش در حوالی بیتالمقدس کشف شده است.
صد سال پیش و در اواخر دوران قاجار، در حدفاصل سالهای ١٣٠٢ و ١٣٠٣ خورشیدی، در ایران بحثی داغ شد مبنیبر اینکه رژیم #پادشاهی منحل و #جمهوری جایگزین آن بشود.
این طرح تا مرحلهٔ تصویبشدن هم پیش رفت اما نهایتا با مخالفت مردم، شکست خورد و یک سال بعد با انتقال قدرت از #قاجاریه به #پهلوی، سیستم پادشاهی ادامه پیدا کرد.
اما چگونگی برآمدن فعل #جمهوریت در اوج دوران دلبستگی مردم به #مشروطیت، روایت جالبی داره که در ادامه توضیح میدم.
در آن زمان بحث #پادشاهی_خواهی و #جمهوری_خواهی نقل محافل بود. روشنفکرانی که چشم به شرقوغرب دوخته بودند، طرفدار جمهوری بودند و میهنپرستانِ مشروطهخواه به همراه طبقهٔ متوسط، از سیستم پادشاهی که سیستم همیشگی ایران و کاملا سینک شده با #فرهنگ_ایرانی بود، حمایت میکردند.
آشنایی با یکی از پادشاهان گمنام ایران
(+گنجینهٔ ارجان)
ـ #رشتو
پاییز سال ۱۳۶۱، در هنگام خاکبرداری جهت عملیات سدسازی بر روی رودخانه مارون، حفرهای در زمین ایجاد گردید که منجر به پیدایش آرامگاهی در درون آن حفره شد. آرامگاه در ۱۰ کیلومتری شمال شهر قدیم ارجان (شمال بهبهان کنونی)
قرار داشت. تمام دیوار های این آرامگاه مستطیل شکل، به استثنای دیوار شرقی از چندین لایه حاوی تخته سنگهای تقریبا یک اندازه ساخته شده بودند.
اين آرامگاه متعلق به دوران نوعیلامی و مربوط به پادشاهی به نان “#كيدين_هوتران“ بود.
کیدین هوتران (Kidin-Hutran) پنجمین پادشاه از سلسهٔ ایگههلکی از پادشاهان تمدن ایرانی عیلام بود که به خاطر جنگهایش با تمدن بابل، شهرت داشت. او دو بار بابل را در دو جنگ بزرگ در دو زمان متفاوت، شکست داده بود.