اول. وقتی خود حادثه رخ میدهد
دوم. وقتی خبر آن منتشر میشود و شوک بزرگ وارد میشود
سوم. وقتی ترس و سوگ حادثه در جان جامعه رسوب میکند
به نظر میرسد وارد مرحله سوم حوادث تلخ این روزها شدهایم.
وقتش بود آسمان هم ببارد
به نظر شما میتوان؟
(لطفا پاسخهاتون رو به توییت نخست بزنید که همه ببینند.)
۲ نکته مشترک میبینم:
۱. جامعه ما گرههای کور و معضلاتی داره که نمیگذارند کارکردهای مورد انتظار یک جامعه سالم رو بروز بده
۲. آنچه در این روزهای تلخ روی داد، چیزی بیش از کارکردهای ناسالم جامعه ما و دستکاری شده بود
خنجر بر گُرده بیزره!
آخ!
من برای توضیح آبان ۹۸، تفکیک عوامل ماجرا رو در ۴ سطح ضروری میبینم:
۱. مسئولان
۲. مقصران
۳. مجرمان
۴. مسببان
بدون این تفکیک، چیزی از واقعیت ماجرا نمیبینیم و تنها زنجموره میتوانیم.
حالا که بالاخره تندبادها گذشتهاند، مینویسم تا یادمان بماند. تا فراموش نکنیم…
#حوادث_آبان جرقه همه آتشهای بعدی بود. آبان نباید تکرار شود.)
- آشوب غولآسا در اعتراض به گرانی نجومی بنزین، پردههای بسیاری را در ایران درید و حقایق تلخ بزرگی را با بیرحمی تمام به صورت افکار عمومی کوبید.
خجالتآورترین آنها #بحران_مسئولیتپذیری در نظام سیاسی ایران بود: کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!
نمایش رقتانگیزی که برای فرار از مسئولیت به راه افتاد، همپای خود حادثه، اگرنه بیش از آن، تلخ بود!
مسئولیت تصمیمات آبان و حوادث بعدی، بر عهده مسئولان درجه یک نظام است: رهبر و سران قوا!
نداشتن تخصص اقتصاد، خبر نداشتن از زمان اجرا، دولت آورد گفتیم باشه، خوابیدن شب جمعه و… هیچیک دلیل قانعکنندهای نیست!
شما «مسئول» بودید، هستید و همیشه خواهید بود.
با اینکه از «مسئولیت» مسئولان هیچ کم نمیکند، «اجرا»ی این جراحی اقتصادی در گام نخست بر عهده مجریانی بود که افتضاح تمامعیار بالا آوردند: وزارت کشور، وزارت نفت.
دست تمام مسئولان مربوط در هردو وزارتخانه تا مرفق به خون هموطنان آغشته ست!
وزارت نفت و کشور، اقتصاد و جامعه ایران را جراحی نکردند؛ کشتند! تجاوز کردند!
تحقیر کردند!
بله سال ۱۳۸۶ من مشاور وزیر و مسئول رسانه در نفت بودم.
فهرست تنها بخشی از مشکلات:
- باید برای همه خودروها کارت صادر میشد ولی حتی بانک داده درستی از خودروها و مالکان وجود نداشت. نیروی انتظامی و ثبتاحوال هم راه نمیدادند
- باید روی همه پمپهای بنزین کارتخوان نصب و به سیستم کنترل و شمارشگر پمپ متصل میشد. نیمی از پمپها مکانیکی بودند که اصلا هیچ، نیم دیگر هم احتمال جرقه و آتشسوزی داشتند
- مردم و جایگاهها سابقه استفاده از کارت نداشتند
- مدیرعامل پالایشوپخش یکی از ژنرالهای اقتصادی هاشمی بود و با رئیسجمهور و چهرههای کلیدی دولت از جمله رئیس ستاد سهمیهبندی در تقابل سیاسی شدید بودند!
- قیمت جدید بنزین معلوم نبود!
- بودجه پروژه کارت سوخت به حدود ۸ برابر بودجه و برآورد اولیه سرکشیده بود و دستگاههای نظارتی همه شاکی بودند
- همه نگران یک آبروریزی خیلی بزرگ بودند!
…میتوانم تا صبح برایتان روضه بخوانم. طبعا هر کدام از این معضلات بازتابهای خاص خود رو در رسانهها و افکارعمومی داشت.
روابطعمومی وزارت کشور، ستاد سوخت، پالایشوپخش و جاهای عجیب دیگری که درست یادم نیست، به اسم فرهنگسازی سهمیهبندی، بودجههای کلان گرفته بودند اما یکدفعه از یکجایی جلوی همه خبرها را گرفتند!
یک اجازه محرمانه از وزیر گرفتم و شروع کردم به درز غیررسمی خبر و محتوا. بازار داغ شایعات حدودا ۱۰روزه کنترل شد.
مهمترین چالش، پنهانکاری درباره زمان اجرای سهمیهبندی بود که همه، از بالا تا پایین، به آن اصرار داشتند.
آنچه کردیم، از منظر حرفهای ارتباطات، وظیفه بدیهی ما بود…
وزیر نفت، وزیر کشور، و مدیران روابطعمومی نالایق هردو، مستحق برکناری و تعلیق از خدمات دولتی تا آخر عمر اند!
فردا شب نمینویسم ولی تلاش میکنم آنلاین باشم گپ بزنیم. ادامه رشته انشالا جمعهشب.
قرار ما حوالی ۱۰ هر شب. شب خوش و ارادت)
- پاسخ این سؤال چنان بدیهی ست، و در هیاهوی بوقچیها بعد از حادثه چنان گم شد، که بایست با تمام توان آن را فریاد کرد.
در تلاطم روزهای سخت آبان ۲ نوع جرم روی داد که در ظاهر عمل و عکسالعمل بودند، اما تناسبی با هم نداشتند: آشوب و قتل!
پاسخ اما بدیهی ست: اگر کسی «جان» مردم و حتی پلیس را به خطر انداخته نه؛ اما کسی را که تخریب میکند حق نداریم بکشیم!
معترض خیابانی را دستگیر میکنند نمیکشند…
آشوبگر خیابانی را محاکمه میکنند نمیکشند…
مجرم را جریمه سنگین میکنند نمیکشند…
هیچ آدمی را به این راحتی نمیکشند…
هیچ جانداری را به این راحتی نمیکشند…
والله تا مجبور نباشند نمیکشند…
از بالاترین ردههای فرماندهان تا نیروهای کف خیابان باید بفهمند تنها «تابو» برای آنان در هر شرایطی باید، باید، باید، تنها و تنها «جان» شهروندان باشد نه هیچ چیز دیگر…
ساختار فکری دستگاههای امنیتی و انتظامی ایران را، برای درک اولویت بزرگ جان انسان بر هر چیز دیگر، باید کوبید و از نو ساخت.
فرداشب دشمنان واقعی ایران، گرگهای در لباس شبان، بیماران زنجیرگسسته و فرزندان خائن به مام میهن، این تهدید بزرگ را برمیشمارم…)
بگذارید برای تمیز مسبب از مسئول و مقصر و مجرم، یک مثال نزدیک بزنم:
در ماجرای نخستین سهمیهبندی بنزین، مدام میپرسیدیم وقتی ۲ جناح قدرت -هریک به دلایل خود- بر سهمیهبندی توافق دارند، چه کسی با این قدرت در حال شایعهسازی ست؟
منظور من از «مسببان» دقیقا این هیولاها ست: کسانی که سازوکارهای معیوب و چرکین حکمرانی در کشور را خوب میشناسند و برای منافع خود، آگاه از زیان عظیم ملی، زخمهای باز را انگولک میکنند.
#نوبخت_قراد، #واعظی_قواد، #وزیر_جواد، #حسام_پرباد
آشکار است چرا میگویم، اما چند خط برای هریک توضیح کوتاهی میدهم:
دقیقا با همین الگو، #نوبخت_قراد، با عنتربازی و معرکهگیری در حال مدیریت کل کشور است. نمونه هم ماجرای بنزین و همه حوادث آبان!
دقیقا با همین الگو که در اصل ۶ دستگاه تحلیلی پساحقیقت، نام #فناوری_منشیگری بر آن گذاشتم، #واعظی_قواد در حال سواری بر گرده ما ست.
اما #واعظی_قواد یک نقش مهم دیگر هم در این دولت دارد: قالب کردن دلقک مشمئزی به نام #وزیر_جواد!
#واعظی_قواد دقیقا با همین الگو از یک دلقک یک #وزیر_جواد ساخته است!
(فرداشب حوالی ساعت ۱۰ بخش پایانی این رشته را بخوانید.)
عجالتا خلاصه میکنم: اگر دستمال حقیر #پیامنرسان_سروش نبود قیصریه اینترنت کشور ۱۰ روز به آتش نمیرفت.
- همه دیدهایم در سازمانهای با مدیریت دوربینی و خودشیفته، رئیس روابطعمومی که معمولا هنری جز به خط کردن ۴ تا خبرنگار پولکی ندارد، کمکم به استراتژیست ارشد سازمان تبدیل میشود و در همه تصمیمهای بزرگ حرف آخر را میزند.
#حسام_پرباد دقیقا با همین الگو باد کرد!
دهباشی تاریخ شفاهی پهلوی را برای قرمزها در آمریکا گرفته بود و راشهایش را آشنا گرو داشت.
از جمله چیزهایی که با حرص میگفت این بود که آشنا که فقط باد خالی است!
اما #حسام_پرباد جای پایش محکم شده بود و حتی افتضاحاتی مثل کمپین دعوت برای انصراف از یارانه و شکست شامورطهبازیهای دیگرش، هیچ از التفات رئیسجمهور قوطیزی به او نکاست!
ارتباط مخدوش روحانی با مردم که اوج آن موضوع بنزین بود از همینجا ست!
#نوبخت_قراد، #واعظی_قواد، #وزیر_جواد، #حسام_پرباد
تا این هیولاهای ملعون بر مسند هستند هر لحظه بیم تکرار آبان ۹۸ میرود. /تمت