Thread by @ip_Guy_

#روایت_آزار ناشناس @k_maziar

«#مازیار_خسروی بهم توی تلگرام مسیج داد؛ گفت یه بولتن خبری می‌خواد دربیاره که توش پول هست؛ و ازم دعوت کرد به همکاری. یه خرده که چت کردیم گفت اینجوری نمیشه بهتره یه قراری بذاریم که درباره جزییات حرف بزنیم؛ گفتم باشه بریم فلان کافه. گفت چرا کافه؟/

بیا خونه من؛ چایی می‌خوریم؛ مجبور نیستی روسری سرت کنی؛ درباره کار هم حرف می‌زنیم؛ پسرمم هست و داره کارای مدرسه‌ش رو انجام میده. به ما کاری نداره؛ ما هم حرفای خودمون رو می‌زنیم؛ توی بدترین شرایط هم فکر نمی‌کردم چه اتفاقی برام بیوفته./

بلاخره این آدم سال‌ها به اصطلاح روزنامه‌نگار بوده. چند دقیقه که گذشت دیدم پسرش نیست؛ گفت رفته خونه خاله‌م برای درساش؛ هنوز نترسیده بودم تا اینکه وسط حرف زدن درباره کار بودیم و یهو برگشت گفت اگه الان چیزی بین ما اتفاق بیوفته چی تو این دنیا تغییر می‌کنه؟ گفتم منظورت چیه؟/

گفت اگه الان ما سکس کنیم توی این دنیا چی تغییر می‌کنه؟عصبانی بلند شدم مانتو و روسریم رو برداشتم هنوز نپوشیده بودم که ساق دو تا دستم رو توی هوا گرفت؛ تقلا می‌کردم و حتی نمی‌تونستم جیغ بزنم؛ مدام می‌گفت من بدن زن رو بلدم باهام بخواب تا بفهمی چه حالی داره؛/

میگفت یه بار بکنمت تا ۶ ماه هر روز ولم نمی‌کنی. توی یه لحظه به ذهنم رسید که حالا که دستام بسته‌ست، با زانوم بکوبم توی پاهاش؛ با پام زدم به پاش ولی تونست با یه پاش زیر پام رو بکشه و محکم منو بکوبه زمین؛ بعد محکم با لگد کوبید توی پشتم. نفس افتاده بود تو./

بعد مانتو و روسریم رو پرت کرد روی بدنم و گفت حالا پاشو گورتو از خونه من گم کن بیرون جنده!
تا یک هفته رد دستاش روی دستام کبود بود و امکان نفس کشیدنم خیلی سخت بود./

به دلیل فشار روحی زیاد نمی‌خواستم حتی حرفی بزنم؛ اما دیدم گویا #مازیار_خسروی فشار زیادی روی راوی اول که مورد تجاوز قرار گرفته آورده؛ این آدم مریضه و مشکوک اما الان دیگه نمی‌خوام زن‌های دیگه تنها بمونن.»

روایت‌های دیگری هم منتشر شده بوده از مازیار خسروی که پاک شدن. این یکی هست و گویا دو مورد دیگه قبل از این بوده.

https://twitter.com/Bidarzani/status/1322522944015314944