س) آیا کمرنگ شدن قدرت اثرگذاری شورای انقلاب فرهنگی، منشاء ساختاری دارد یا عوامل انسانی؟
ج) بنده مسائل را شخصی نمیکنم، این یک تحلیل و آسیبشناسی نوعی است اما ساختارها معمولا خمیر دست حاکمان بوده اند. نقد بنده البته هرگز به منزله نادیدن خدمات هیچ یک از آقایان رؤسای شورا نیست
اما برای درک ملموستر شما مجبورم مثال بزنم. در دوره رئیس اسبق، جهتگیری اصلی، همکاری با غرب و فاصلهگیری از رویکرد انقلابی و اسلامگرای امام بود و از همین شورا مصوبه در جهت راضی کردن اتحادیه اروپا به نفع بهائیت در دانشگاههای ایران گرفتند.
البته ایشان علاقمند به شخص امام و منتقد به افکار امام بود. رئیس بعدی از کاراکتر ۱و۲ برخوردار بود. شخصیت متقدم او، انقلابی و ارزشی سخن میگفت و سپس نمیدانم در چه روز و چه ساعتی، ایشان ناگهان اومانیست و ترمینولوژی ارزشی شان، لرزشی شد، به ویژه پس از انتخابات۸۸ که بالاترین رای
تا سال۹۹ را به دست آورد، ادبیات ایشان در شورا هم تغییرکرد و این یک چرخش فرهنگی بزرگ بود. و اما رئیس کنونی شورا تا پیش از ریاست جمهوری، اصولا چهرهای علمی در دانشگاه و حوزه نبودند. از قضا سوابق امنیتی و اطلاعاتی ایشان که البته محترم و به جای خود، مفید بوده است، باعث شد
شیوه مدیریت او در موارد متعددی چون ماجرای بنزین در آبان۹۸همه را شوکه کند،با میلیاردها خسارت و دهها کشته که بیسابقه بود و تنها از یک مدیر غیرامنیتی و تازهکار برمیامد.درعین حال امیدوار بودیم ایشان با سوابق اداره شورای عالی امنیت بتواند شورای عالی انقلاب فرهنگی را هم مدیریت کند
و کرد اما ظاهرا این شورا را باشورای امنیت، اشتباه گرفت و به تدریج تحکم، جای گفتگو را گرفت. به گمانم دست کم یکبار به ایشان گفتم شما که بیشتر عمر سیاسی خود را در مذاکره گذرانده و به قدری حوصله دارید که حاضرید بدون هیچ حاصلی، با آمریکا و انگلیس و فرانسه سالهای سال
با خندههایی از عمق جان، "مذاکره برای مذاکره" را ادامه دهید چرا با دوستان شوری، مذاکره نمیتوانید. ایشان از مذاکرات سال۸۴ تا مذاکرات ۹۹، تکرار مکررات را بارها با غرب، تجربه کرده و علیرغم آنکه پس از هر مذاکره، تحریمها و تهدیدها و توهینها بیشتر شده اما
هنوز میل به تکرار همان مکررات و شوق یک مذاکرات ابدی با همان طرفها بر سر همان مسائل و با همان نتائج پس از ۱۵ سال مذاکره دارد. در واقع صادقانه از وی پرسیدم این سعهصدر و گشودگی و گشادگی، چرا مطلقا در مذاکرات درون شورا دیده نشد؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بسم الله
چهلمین سالگشت تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی(۲)
(پاسخ به چند پرسش)؛
س ) فرمان شورای عالی انقلاب فرهنگی در دست کیست؟ چه کسی پاسخگوست و از چه کسی باید مطالبه کرد؟
ج ) نمیدانم چه کسی پاسخگوست اما میدانم که رئیس شورا، در همه دورهها رؤسای جمهورند.
همه چیز در کنترل آنهاست، اجرا کنند یا نکنند و چگونه؟ گاه مصوباتی که به ریاست خودشان در شورا تصویب شده، ابلاغ یا اجرا نشده، بگذریم از صدور دستوراتی برخلاف مصوبات شورا به نهادهای اجرایی، دور زدن شورا و منع آن از ورود به برخی حوزههای مهم فرهنگی و آموزشی کشور،
با آنکه قانونا وظیفه شوراست. به گمانم تنها اختیار اجرایی باقیمانده در دست شورا، رایگیری برای رؤسای دانشگاهها بود که گرچه بدون استثنا و چالش، رؤسای پیشنهادی دولتها عینا تایید میشدند، اما این اختیار نیز در این دوره از صحن شورا سلب شد و باید گفت این یکی رئیس، رکورد زد.
۱۶ آذر و پاسخ به پرسشهایی در
مفهومشناسی "جنبش دانشجویی"(۱)
پرسش) مفهوم جنبش دانشجویی، آیا بیشتر، بار سیاسی دارد یا آکادمیک؟
پاسخ ) جریانشناسی تشکلهای دانشگاهی و کارکرد سیاسی آنها در متون جامعهشناسی سیاسی و مطالعات جنبشهای اجتماعی صدسال گذشته،
موضوع بحث و نظریهپردازی چپ و راست جهانی بوده، حتی در این حد که آیا چیزی به نام "جنبش دانشجویی"، اصلا معنادار هست یا نیست؟
بخشی از تحلیلها این بوده که اولا دانشجوی جنبشی عمدتاً حلقهی رابط میان راس و قاعده در جنبشهای اجتماعی و یا نقطه وصل رهبران با تودههای ناراضی بوده و
به همین دلیل، نقطهی حساسی است که اگر نمیبود آن دو نمیتوانستند به درستی به یکدیگر جوش بخورند.
خصلت دوم آن که این حلقه، کاملا عملگرا است. دانشجو، جوان است و جوان، موجودی دو بعدی است، سکهای قیمتی که دو رو دارد. از سویی وابستگی و بنابراین محافظهکاری و شهوت توجیهگری
۱۶ آذر و پاسخ به پرسش هایی در مفهوم شناسی "جنبش دانشجویی"(۱)
پرسش) مفهوم جنبش دانشجویی، آیا بیشتر، بار سیاسی دارد یا آکادمیک؟
پاسخ ) جریان شناسی تشکل های دانشگاهی و کارکرد سیاسی آنها در متون جامعهشناسی سیاسی و مطالعات جنبشهای اجتماعی صدسال گذشته، موضوع بحث و نظریه پردازی
چپ و راست جهانی بوده، حتی دراین حد که آیا چیزی به نام "جنبش دانشجویی"،اصلا معنادار هست یا نیست؟
بخشی از تحلیل ها این بوده که اولا دانشجوی جنبشی عمدتاً حلقهی رابط میان راس و قاعده درجنبشهای اجتماعی و یا نقطه وصل رهبران با تودههای ناراضی بوده و به همین دلیل،نقطهی حساسی است که
اگر نمی بود آن دو نمیتوانستند به درستی به یکدیگر جوش بخورند.
خصلت دوم آن که این حلقه، کاملا عملگرا است. دانشجو،جوان است و جوان، موجودی دو بعدی است، سکه ای قیمتی که دو رو دارد. از سویی وابستگی و بنابراین محافظه کاری و شهوت توجیه گری در او کمتر است اما از سوی دوم، تحریک پذیری،
١٣. ترورها کمکم صنعتی شدهاند. مسلسل خودکار با کنترل ازراهدور، بیآنکه کسی دیده شود. این یک جنگ است، جنگ یکطرفه، صریح میگویندمازدیم، صهیونیست ها لبخند تمسخر می زنند و
رئیس جمهور آمریکا ساعتی پس از ترور خبر آن را توییت میکنند و همه منتظر چریک های آزادیبخش و گروه های عملیاتی بین المللی در دفاع از مستضعفین جهان و انتقام خون ایران هستند. مشغول دیدن سریال «خانه امن» بودیم که زیرنویس کردند: خانه، ناامن است.
چرخۀ صنعت ترور که اهداف آن از پیش معلوم بوده، همچنان میچرخد. کسانی که دشمن خارجی ندارند، زندگی میفرمایند و بادیگارد دارند، شاید برای آنکه از مردم کتک نخورند. معلوم نیست چرا کسانی که دوپول، ضرر برای دشمن و سود برای ملت ندارند مالک پاویونها و تشریفات امنیتی شدهاند
۱۰.خوننامۀ شهیدحاج محسن فخریزاده را میتوان ادامه داد اما اگر در خانه کس است،یک حرف بس است.شخصیتی که چهل سال منتظر شهادت و بیست سال،منتظر ترور بوده است،صدایش درنیامده و دستی در بیتالمال نبرده است.
از ابتدای تأسیس سپاه، در جبهۀ غرب و جنوب، پاسداری مشهور به روحیۀ عرفانی و مأنوس با شعر و ادبیات و علاقمند به فیزیک و ریاضیات بوده و از سالهای دفاع مقدس تا لحظه ترور، مجاهد بود و مجاهد ماند. و این هنر «مجاهد ماندن» تا پایان را دستکم نگیرید.
بودند مجاهدین سابق که قاعدین امروز و سپس خائنین لاحق شدند، در معرکه (ثم استقاموا) بیتوفیق ماندند، از کارنامۀ جهادی انقلاب و حتی از سابقه مختصرخود شرمندهاند، برخی مدیران که دیگر به هیچ چیز جز خود، اعتقاد ندارند،
مجاهد شهید، برادرحاج محسن فخری زاده(۵)
(ازفیزیک تا خدا)
۹. سردار محسن،شاگردانش را توجه میداد که با نگاه تحلیلی، پرسشگرانه و غیرمقلدانه به سیر تاریخ فیزیک بنگرند و حساس باشند که مثلا چگونه فیزیکدانان از پنج نیروی"مغناطیسی"،"الکتریکی"،"هستهای"،"گرانشی"و "ضعیف"به سه نیرو رسیدند؟
به تلاش امثال ماکسول، فارادی و... احترام می گذارد اما پژوهشگر فیزیک را فرامیخواند که دوباره و سه باره بیاندیشند چه شد که دو نیروی الکتریکی و مغناطیس به هم پیوست و "الکترو مغناطیس" با چه توجیهی پدید آمد؟ چرا انیشتین کوشید همه نیروها را به منشاء واحد بازگرداند و چرا موفق نشد؟
تا دهههای اخیر که عبدالسلام و واینبرگ، نیروی ضعیف را به
الکترومغناطیس پیوند دادند و جایزه نوبل به کشف "الکترو ضعیف" به عنوان نیروی سوم داده شد.
استاد شهید، برادر فخریزاده درنامه به یکی از شاگردانش مینویسد این تحلیل، مبتنی بر تفکیک میان مفهوم نیرو و انرژی است.