لزومی نمیدیدم امّا ناچارم.
کسانی که متنهای چند روز گذشتهی مرا نمیگیرند (چون بیتعارف متنها مخاطب خاص دارند) با فحاشی، شخصیت #پهلویپرستان لومپن را به ما معرفی کردند؛ از این بابت از آنان ممنونم. چیزی جز این نمیخواستم: شناساندن چهرهی واقعی شخصپرستان.
(۱)
این مخاطبان توان فهم متن را نداشتند.
عدهای دیگر که توانستند متن را بخوانند (چون #پهلویپرستانِ لومپن خواندن نمیدانند؛ وجهی میگیرند که بیایند خانوادهشان را به دیگران معرفی کنند) لایههای زیرین متن را ندیدند و - ان شاء الله - از سرِ نگرانی فکر کردند که ...
(۲)
فکر کردند که من تحت فشار هستم و دارم حرف نیروهای وزارت اطلاعات را منتقل میکنم (یا مجبور شدهام - انشاءالله - نه این که تطمیع شده باشم؛ اصلاً). این برداشت در هیچ موردی از روی نگرانی نبود.
جالب نیست؟
کسی نگران ناصر همتی نشد که تحت فشار است...
(۳)
یعنی بلا استثنا - شاید جز این توییت کوت شده - تمام کسانی که فکر کردند ناصر همتی تحت فشار است فکر کردند که او «روی مبل چرمی نشسته» و دارد دستورات مقام مافوق را که به او دیکته میشود مینویسد! (یعنی او از اول هم اطلاعاتی بوده؟).
و بی آن که «نگران» شوند
(۴)
یا مرا متهم کردند که خودم را به اطلاعات فروختهام.
توجه دارید؟
تحت فشارم اما:
هم روی مبل نشستهام!
هم پول گرفتهام!
اما تناقض اصلی جای دیگری بود؛ این که مخاطبان کمدانش اما پر ادعا (مثل توس تهماسبی) به کل متن را وارونه فهمیدند.
(۵)
آنها اساساً متوجه رویکرد غالب بر متن نبودند؛ حتی با بیاخلاقی بعضی بندهای بسیار رادیکال متن را ندیدند و از کنار آنها گذشتند که همان حرفی را تکرار کنند که گروه پیشین گفت: ناصر همتی از خودشان است! اما به لحنی دیگر و در پوشش نقد (مثل توس تهماسبی که خزعبلاتش ناامیدکننده بود)
(۶)
یا توییتهای بدون کوت ولی واضحاً خطاب به من و همراه با توهین از طرف #پهلویپرستان کمی خجالتی، مختصری باسواد، مثلاً فاخر-نویس و در اصل کیفور از فحاشی یاران (مثل کاربر مهراز) و لومپن، که همگی ناشی از فقر اخلاقی، بیسوادی، تکبّر و از همه مهمتر پیشفرضهای اذهانی پر از عقده بود.
(۷)
حرف بسیار است اما به دوستان قول دادهام بحث را ببندم و از این به بعد به آن برنگردم؛ بر خلاف میل #پهلویپرستان که بدشان نمیآید مرا به لغو-کاری و اتلاف وقت و واژه بکشانند. این هم عکسِ من، همین حالا، برای اثبات این که خودم هستم (دلیل متقنی است:) راه دیگری به ذهنم نرسید 😊
(۸)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#پهلوی کوبیدن نیاز ندارد؛ پهلوی را سال۵۷ کوبیدند؛ مردم #ایران کوبیدند. این متنها خطاب به #پهلویپرستان است؛ آنها را تا زندهام میکوبم. هر شخصپرستی را تا زندهام میکوبم؛ چه شاه و شازدهپرست، چه شیخپرست.
از من به صد زبان گفتن و از شما نگرفتن.
سه سال در همین توییتر نوشتم و هر چیزی را به سخره گرفتم؛ فکر کنید:
۱) چرا بعد از انتقاد از #پهلویپرستان سیبلِ شارح شدم؟
۲) چه شد که #شارحان شروان فشندیِ لومپن، از ۵۰ هزار توییت ناصر همتی حتی یک توییت پیدا نکردند که واجد افترا به شخص یا نشانهی وابستگیاش به جا باشد؟
۳) چه شد که #شارح_فشندی فقط وقتی ناصر همتی را آماج فحشهای #پهلویپرستان کرد که از نفی شخصپرستی نوشت؟
۴) چه شد که فاخرنویسانِ پهلویپرست یک توییت در تقبیح رفتار باند فشندی نزدند؟
رضا پهلوی نماد یک تضاد است. من جای خیلی آدمها دوست داشتهام باشم اما هرگز نخواستهام جای این زبانبسته باشم. این را جدی میگویم.
(۱)
کسی مثل #شروان_فشندی هر شب خواب میبیند که دارد چکمههای #رضاشاه_دوم را واکس میزند و صبح که بلند میشود شلهزرد پخش میکند از شوق.
(۲)
رضا پهلوی اگر بخواهد کاریزمای دلخواه فرشگرد را از خودش نشان دهد به زحمت میافتد؛ فکر کنید که باید اول #شروان_فشندی را به باد کتک بگیرد که چرا چکمههایش را درست برق نیانداخته!
(۳)
دو گروه با منافع مشترک با #انقلاب مشکل دارند:
۱) کسانی که «وانمود» میکنند از #انقلاب۵۷ پشیماناند [تمایل خود را به حفظ وضع موجود با این گزاره بیان میکنند].
۲) پهلویپرستان که منتظرِ یک #ضد_انقلاب هستند تا شازده را با سلام و صلوات به تخت بنشانند (نه خانی آمده و نه خانی رفته).
وضعیتِ #رضا_پهلوی درست شبیه وضعیت #مریم_رجوی بدون پایگاهِ #اشرف است؛ هر دو منتظرند که «مردم» قیام کنند و آخوندها را به دریا بریزند تا یکی برگردد و تاج و تختِ مرحوم را پس بگیرد و دیگری ریاستجمهوری را از بنیصدر (ابوفیروزه). از این حیث مریم رجوی تا حدی محقتر است👇
مریم رجوی دستکم چهار آدم دوراندیده در کنارش دارد که هم درس خواندهاند و هم قسم خوردهاند که تا لحظهی مرگ با او بمانند. در عوض #رضا_پهلوی به #شروان_فشندی و سعید قاسمینژاد و چند طفلِ صغیر دل بسته است که اگر مواجبشان قطع شود برمیگردند به زیر عبای خاتمی. 👇
زمانی است که شخص حقیقتی را که نمیتواند بپذیرد «میبیند» و همهی آدمهای خنثا و بیموضع هم میبینند اما «نمیپذیرد».
۲) دوران سیاسینویسی من در این فضا به پایان خود نزدیک میشود
۳) از آمدن به توییتر ۲ هدف داشتم:
یک: پرهیز دادنِ مخاطبان از شخصپرستی
دو: حذفِ «خدا» از مناسبات، معادلات و بحثهای سیاسی
(طاعون اصلی در ایران زمانی است که خدایِ شاه و شیخ یکی باشد؛ چنین خدایی تا ابد مانع دموکراسی است)
۴) با هیچ نظام سیاسی مشکلِ شکلی ندارم (اگر برای کسی مهم باشد البته؛ که نیست طبعاً. محض معرفی خودم میگویم).
۵) از این به بعد هر کسی را که شخصپرست، نعلینجفتکن و چکمهلیس ببینم از کنارش میگذرم و با دستمال جلوی بینیام را میگیرم.
این سلسلهسخنک بر هیچ منطقی پایهگذاری نشد جز آشکار کردنِ یک حقیقت: پهلویپرستی یک عارضه است (اگر نگویم ناهنجاری). این متن مرگ عدهای فسیلمغز را اعلام میکند و پهلویپرستی را چونان تفکری فرقهای و نمونهای دیگر از #فرقهی_تبهکار ، به همان تبهکاری فرقهی حاکم، معرفی میکند⬇️
#پهلویپرستان مخالف این توییت نمونههای جالبی برای مطالعهی #تفکر_انتزاعی هستند؛ کسانی در آن حد از کمخردی و خُردی، که حتی نمیتوانند به پادشاهی #نور_پهلوی_اول «فکر» کنند و حتی آن را «فرض» بگیرند. این سطح از جهالت، حقارت و کودکوارگی حقیقتاً کمنظیر است⬇️
به پهلویپرستان گفتم که «فرض» کنند که #رضا_پهلوی با پیشنهاد من موافق است؛ اما این جاهلان کوچکمغز و بیخرد حتی نتوانستند «فرض» کنند که رضا پهلوی پادشاه نباشد! این درجه از شخصپرستی در داعش هم دیده نمیشود. ⬇️
۱) دفاع از انقلاب ۵۷ به معنی دفاع از نتیجهی آن نیست. (آیا کسی میتواند این گزاره را رد کند؟)
۲) نسل ۵۷ مسئول #پیروزی انقلاب هستند نه تشکیل جمهوری اسلامی. فکر ایجاد جا محصول کنشِ خودِ انقلاب بود نه نتیجهی مستقیم رفتار انقلابی آنان.
(آیا کسی هست که نپذیرد؟)
۳) آیا کسی هست که آنقدر ابله باشد که فکر کند قصد انقلاب ۵۷ عقبگرد بود؟
۴) انقلاب ۵۷ محصول اندیشهی نوسازی بود (رنسانس) و نه تلاش برای بازگشت به ۱۴۰۰ سال پیش حجاز.
۵) این که جز خمینی، هیچ انقلابی دیگری نمیدانست چه میخواهد مهمترین ضعف انقلاب ۵۷ بود.
۶) انقلابیون ۵۷ فریب خوردند. آنها فریب خوردند چون به قدر کافی کامل نبودند.
۷) انقلابیون ۵۷ شاید قرار بود سال ۶۷ انقلاب کنند:
🔹آیا انقلاب اگر در سال ۶۷ اتفاق میافتاد همینقدر مصیبتبار بود؟ این پرسش را دهه به دهه تکرار کنید تا برسید به دههای که انقلاب هم لازم بود هم عالی!