❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (٣):
(١/١٨) ایالات متحده آمریکا متولد شد و مردم مجسمه جورج سوم رو پایین کشیدن و ازش ۴٢٠٠٠ توپ فلزی ساختن.
اینکار از نظر بریتانیا خیانت تلقی میشد. یعنی جورج سوم اگر دستش باز بود، تمام سربازان آمریکایی و اعضای کنگره رو حلقآویز میکرد.
(٢/١٨) واشنگتن درست حدس زده بود. بریتانیا برگشت و اینبار هدفش نیویورک بود. جورج سوم ١٣٠ کشتی با ٢۵هزار نیرو به نیویورک اعزام کرد.
واشنگتن میدونست جنگیدن با قدرتمندترین ارتش دنیا کار سادهای نخواهد بود. ولی چاره دیگه نداشت. آمریکا انتخاب خودشو کرده بود. استقلال.
(٣/١٨) به واشنگتن واقعا سخت میگذشت. زمستان دوباره رسیده بود. اعتماد بنفس سربازان سقوط کرده بود و حتی خیلیاشون خدمت رو ترک کردن. موضوع فقط سربازان نبودن. بخاطر طولانی شدن جنگ، اعتقادات همه نسبت به استقلال رو به سقوط بود. واشنگتن باید کاری میکرد. هرکاری که حس میهنپرستی
(١٨/۴) مردم رو دوباره بیدار کنه.
بریتانیا تقریبا نیوجرسی رو تحت کنترل گرفته بود و سربازانش با خیال راحت پی تفریح و عیاشی بودن.
قبلا اشاره کردیم(لینک)که بریتانیا تعدادی مزدور رو از Hesse آلمان اجیر کرده بود تا براش بجنگن. این مزدوران کنار رود دِلووِر مستقر
(١٨/۵) شده بودن که میشد روبهروی نیروهای واشنگتن. قرار بود بازم نیرو از Hesse بهشون اضافه بشه. ولی فرمانده اونا قبل از رسیدن به مقصد، درگیر فاحشهها شد و رفت پی تفریح.
کریسمس بود و سوز سردی میومد که به گوش واشنگتن رسوندن که گارد نیروهای آلمانی اومده پایین و از حالت
(١٨/۶) دفاعی خارج شدن. واشنگتن هم تصمیم گرفت همون موقع حمله کنه.
او با ٢۴٠٠نیرو از رود دلوور گذشت و بعد حدود ٩مایل در جهت جنوب به سمت محل استقرار آلمانها، Trenton، حرکت کردن. آلمانیها غافلگیر شدن. بعد از یک نبرد کوتاه ولی سخت، سربازان Hesse دسته دسته تسلیم شدن.
(٧/١٨) این یک پیروزی بود که واشنگتن بشدت نیاز داشت و همینطور پیام واضحی به بریتانیا و تمام کلونی هم بود که "جوجه رو آخر پاییز میشمارن".
ژنرال کورنوالاس بریتانیایی نیروهاش رو از Princeton به سمت جنوب، Trenton، فرستاد تا ارتش قاره رو نابود کنن. ولی در جنگ Assunpink Creek
(٨/١٨) مانورهای حرفهای واشنگتن، بریتانیا رو سهبار پشت سرهم در ١٠ روز شکست داد. اینجا بریتانیا تصمیم گرفت تا آخر زمستان از نیوجرسی جنوبی عقبنشینی کنه. واشنگتن نیروهاش رو نزدیک مقر جدید بریتانیا مستقر کرد، ولی هنوز هم به سربازانش سخت میگذشت.
بریتانیا در ناحیه دیگه کلونی
(٩/١٨) جزیره NewPortRoad رو گرفتن چون منطقه دریایی راحتی برای پهلو گرفتن کشتی بود.
همزمان نیروهای دیگه بریتانیا تلاش کردن تا Charleston رو در کارولینای جنوبی بگیرن که توسط ارتش قاره شکست خوردن. این شکست بریتانیا باعث شد آزار علیه حامیانش بیشتر بشه و حتی خیلیاهاشون
(١٠/١٨) از محل زندگیشون مهاجرت کردن.
کنگره، بنجامین فرانکلین رو برای مذاکره با فرانسه (لویی١۶ام) فرستاد تا اونا رو راضی به کمک نظامی کنه. اگرچه فرانسه از هر فرصتی برای چزوندن بریتانیا استقبال میکرد، ولی هنوز نمیخواست در جنگی شرکت کنه که تضمینی قطعی برای پیروزی درش وجود نداره.
(١١/١٨) فرانکلین هم روزهاش در فرانسه به بطالت و عیاشی میگذشت.
پارلمان بریتانیا باورش نمیشد که جنگ تمام نشده و داشت برای اتمامش فشار میآورد. پس نظامیان بریتانیا برای یکسره کردن کار جنگ نقشه کشیدن. قرارشد ژنرال Burgoyne(چپ) از مونترال (شمال) و ژنرال Howe(راست) از نیویورک (جنوب)
(١٢/١٨) به سمت هم پیشروی کنن و در "هادسونوَلِی" به هم برسن. اینکار باعث میشد که کلونی دوقسمت و راههای ارتباطیش مختل بشه.
ژنرال Burgoyne به سمت جنوب حرکت کرد و حتی Fort Ticonderoga رو به راحتی گرفت. ولی در ناحیه Bennington با یک آرایش سنگین نظامی از جانب ارتش قاره
(١٣/١٨) روبهرو شد. Burgoyne به Howe پیام فرستاد که بدونه چه زمانی میرسه. ولی Howe کلا نقشه اصلی رو بایکوت کرده بود! او پیام Burgoyne رو نادیدهگرفت و بجاش رفت جنوب و فیلادلفیا رو گرفت. اینطوری اعضای کنگره هم به York فرار کردن.
ژنرال Howe ارتش واشنگتن رو با متد قدیمیِ
(١٨/١۴) "در تله انداختن و بعد از پشت خنجر زدن" در جنگ Brandywine Creek شکست داد.
همزمان Burgoyne تنها مونده بود و مجبور بود تنهایی با نیروهای روبه افزایش ارتش قاره روبهرو بشه.
ژنرال آمریکایی Horatio Gates(تصویر) با رفیق قدیمیمون کلنل آرنولد همراه شد تا ضربه آخر رو به Burgoyne
(١۵/١٨) بزنه.
آرنولد معتقد بود که خودشون باید زودتر برن سراغ ارتش بریتانیا، درحالیکه Gates میگفت باید صبر کنن تا بریتانیا خودش بیاد. جدل بالا گرفت. در نهایت Gates از آرنولد خواست که عقب بکشه ولی آرنولد توجهی نکرد، کنترل ارتش رو بدست گرفت و با متد خودش، شَرِ بریتانیا رو
(١۶/١٨) در نبرد Bemis Heights کند. نتیجه؟ بازهم نذاشتن چیزی از پیروزی به آرنولد بماسه و Gates تمام موفقیت رو به نام خودش زد!
هر دو ژنرال بریتانیایی اخراج و به بریتانیا برگشتن و هدایت ادامه جنگ به ژنرال Clinton واگذار شد. ولی جریان قرار بود حتی بیشتر به ضرر بریتانیا بشه،
(١٧/١٨) چون با پیروزی آمریکا در Bemis Heights دیگه فرانسه هم و تصمیم گرفت مستقیما با بریتانیا وارد جنگ بشه.
[حالا بنظرتون جالب نمیشه که پادشاهی فرانسه به آمریکا کمک کنه تا یک پادشاهی دیگه رو براندازی کنه و بعد خود فرانسویا برای براندازی پادشاه خودشون ایده بگیرن؟ 😉😁
(١٨/١٨) شاید بد نباشه نگاهی بندازید به نتیجه این کمک "خالصانه" فرانسه به استقلال آمریکا. 😉 (لینک)]
پایان بخش سوم
⬅️منابع:
❇️تاریخ انقلاب آمریکا:
Gordon S. Wood
پ.ن) بیشتر بدانیم:
در دهه ١٧۶٠، خلافکارا آمریکا رو برداشته بودن و چون دستگاه قضایی منظمی نبود، یه عده سرخود به خودشون گفتن regulator(برقرار کننده نظم)و شدن اولین پلیسها! ولی نه بازداشتگاهی بود و نه بودجهای برای مراقبت از خلافکار و دادگاه. برای همین"مجرمان"رو در جا اعدام میکردن!
پ.ن٢)
اولین دارودسته راهزن تاریخ آمریکا در ١٧٧٠ تشکیل شد. ١٢ اوباش به رهبری شخصی به نام موسی، به نفع جورج سوم راهزنی میکردن! ینی چی؟ ینی فقط آمریکاییها رو غارت میکردن. بعد از شکست بریتانیا هم تا مدتی به کارشون ادامه دادن تا اینکه اغلبشون کمکم دستگیر و حلقآویز شدن.
پ.ن٣)
شیوه مبارزه واشنگتن براساس تحریک احساسی بریتانیا بود. میدونست که اگر بریتانیا رو عصبانی کنه، اونا نمیتونن درست تصمیم بگیرن و بخت پیروزی آمریکا بیشتره. پس هیچوقت یک نبرد تمام و کمال علیه بریتانیا انجام نداد و اوضاع رو با جنگهای کوچک و پراکنده و عقبنشینیهای متعدد کنترل کرد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (۴):
(١/١٨) کلونی پایتخت خودش، فیلادلفیا، رو از دست داده بود.
نیروهای واشنگتن در Valley Forge (نزدیک فیلادلفیا) مستقر شده بودن. باز هم زمستان شده بود که يعنی کمبود مواد خوراکی، سرما و مریضی بیشتر؛ اینبار همراه با اعتراض علنی سربازان.
(٢/١٨) ولی ناگهان شخصی اهل پروسیا با نام:
Friedrich Wilhelm Heinrich Steuben(تصویر)
که توجه بنجامین فرانکلین استخدام شده بود، از ناکجاآباد رفت سراغ واشنگتن و گفت که اومده تا افرادش رو با استانداردهای اروپایی آموزش بده! او به سربازان نحوه صحیح شلیک کردن، آرایش نظامی گرفتن
(٣/١٨) و کجاها و به چه شکلی کمپ بزنن رو آموزش داد و مقرارت سختی علیه تخطی کنندگان از قوانین وضع کرد.
ارتش واشنگتن زمستان ١٧٧٨ رو اینطوری پشت سر گذاشت و حالا قوی و آموزش دیده و آماده پس گرفتن فیلادلفیا بود. ولی اصلا نیازی به عملیات نظامی نشد!
با مداخله فرانسه، بریتانیا
زندگی پیچیدهست. برای همین یک وقتایی واقعا فکرمیکنیم که علیه ماست و قصد کرده کاری کنه تا تمام چهارچوبهامون رو زیر پا بذاریم تا بهمون بفهمونه رئیس کیه. بعد از یک فهرست بلند بالا از اشتباهات (که البته تا نمیریم تموم نمیشه :)) الان میفهمم که "نه زندگی دشمنمه و نه محک
خوردنِ خودم و چهارچوبهام و توانم چیز بدیه." این چیزا با خودش "تغییر" میاره. تغییر رو نمیشه گفت که خوبه یا بده، ولی ١٠٠درصد لازمه. طول عمری که هیچ تغییری با خودش نیاره اسمش هرچی باشه، "زندگی" نیست. برای راحتی ذهنی (در ابعاد شخصی) نه نیاز داریم عابد باشیم، نه عارف و نه زاهد.
نیاز داریم بدونیم زندگی کردن یعنی چی. زندگی تغییره و به جلو رفتن. اینکه تمام عمرت فکر کنی فقط خودت میفهمی افتخار نداره. اینکه کل عمرت هیچکدوم از باورهات رو نسبت به خودت و اطرافیانت به چالش نکشی، افتخار نداره. اینکه همیشه هراتفاقی میفته یا هرناتوانیای که از کاهلی خودت میاد
بذارید یک مغلطه بزرگ رو همین الان حل کنیم تا دیگه به دام نیفتیم.
به توییتی که عکسش رو گذاشتم نگاه کنید. به متدی که در این توییت بکار رفته میگن Whataboutism. بخوام یه معادل فارسی براش بذارم میشه "پس اینو چی میگی". حالا دقیقا چطوریه این متد:
(٢/٧) این دیدگاه قصدش اینه که یک ژست "منصف" برای شما بگیره تا خامتون کنه. همه ما میدونیم که بدی/غم و... هرجا باشیم وجود داره، ولی هر عقل سلیمی میدونه که این چیزا جزوی از جهانن، از بین نمیرن و میزانشونه که مهمه. حالا ایده "اینو چی میگی" فقط روی بخش اول تمرکز و بزرگش میکنه.
(٣/٧) «تو ایران انتخاب بین بد و بدتره؟ کجا نیست!؟/تو ایران یه عده از آدما زیر خط فقرن؟ کدوم کشور وجود داره که توش هیچ آدمی زیر خط فقط نباشن؟!/پلیس درایران خشونت بخرج میده؟! بابا تو آمریکاش هم پلیس آدم میکشه! اونوقت تو ایران یذره خشونت بخرج نده؟!»
و از این قبیل مقایسهها.
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (٢):
(١/٢۵) کلونیهای آمریکا از مدارا و مذاکره با بریتانیا به فاز برخورد نظامی رسیدن و به دستور جورج واشنگتن اولین ارتش نظامی قاره در حالت آماده باش کامل قرار گرفت.
اینکه کلونیهای خودت علیهت شورش کنن یک چیزه ولی اینکه آرایش رسمی نظامی
(٢/٢۵) علیهت بگیرن چیز دیگست.
ژنرال بریتیش Thomas Gage(چپ) دستور داد ٧٠٠نیرو از بوستون خارج بشن به ناحیه روستایی کونکورد در ماساچوست برن تا انبار تسلیحاتی ارتش قاره رو بگیرن. بریتیشها کار رو در نیمه شب شروع کردن، ولی قبلش وطنپرستانی مثل "پائول رِویِر"(راست) به ارتش قاره نقشه
(٣/٢۵) بریتیشها رو لو دادن و اینطوری ارتش قاره وقت داشت تا خودش رو آماده کنه.
دو طرف هنگام طلوع آفتاب در ناحیه لِگزینگتون به هم رسیدن و اول شروع به رجزخوانی کردن. ولی توی همین گیرودار یک ناشناس اولین شلیک رو کرد. آغاز جنگ استقلال آمریکا.
ارتش قاره در اقلیت بود و مجبور شد
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (١):
(١/٢٢) برخلاف کشورهایی که انقلابهای مشهوری از خودشون در تاریخ ثبت کردن، آمریکا یک کشور انقلابی قهار نبوده در تاریخ. ولی اون هم یک انقلاب مشهور در تاریخ داره. انقلابش برای استقلال از حکومت بریتانیا.
بدون فوت وقت بریم سر اصل مطلب.
(٢/٢٢) مشهوره که کريستف کلمب(چپ) کاشف آمریکاست. ولی این باور به احتمال خیلی خیلی زیاد اشتباهه. شواهد میگه یک وایکینگ به نام Leif Erickson(راست) قبل از هرکسی در قرن ١١ میلادی پا به خاک آمریکا گذاشته. دومین باور اشتباه که البته در سالهای اخیر داره کمکم از بین میره، این بود که
(٣/٢٢) کلمب یک اکتشافگر گوگولی بود که فقط به قصد اکتشاف خواست به هند سفر کنه ولی یهو سر از آمریکا درآورد! کلمب در واقعیت جانور کثیفی بود که از ابتدا به قصد ثروت اندوزی سفر کرد. بعد از "کشف" آمریکا، به اسپانیا رفت و با وعده طلا خانواده سلطنتی رو با خودش همراه کرد. بعد با
❇️مجموعه #جنگجهانیدوم (۶/پایانی):
(١/٢١) موضع کشورهای محور در آفریقا از بین رفته و در اروپا بسیار ضعیف شده بود.
متفقین هم آماده شدن تا کار رو یکسره کنن. با پیشنهاد بریتانیا، حمله متفقین با همکاری آمریکا، اول از جنوب اروپا شروع شد.
نیروهای متفقین در سیسیل پیاده شدن و
(٢/٢١) به سمت شمال (ایتالیا) حرکت کردن که البته کار زیاد سختی نبود چون مردم سیسیل بخاطر داشتن روابط شخصی در آمریکا، ازشون به گرمی استقبال کردن!
تا متفقین به ایتالیا برسن، موسولینی هم خلع شده بود. هیتلر یک یار اصلی رو از دست داد ولی این رو پیشبینی کرده بود و دستپاچه نشد.
(٣/٢١) او بدون فوت وقت نیروهاش رو به ایتالیا فرستاد و اول در عملیات محور، نیروهای ایتالیایی رو خلع سلاح کرد، بعد هم به جنوب رفت تا با متفقین بجنگه. توان آلمان کافی نبود. متفقین آلمان رو همینطور به سمت شمال هول میدادن، تا اینکه زمستون رسید و بخاطر گِل و لای، روند جنگ