❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (١):
(١/٢٢) برخلاف کشورهایی که انقلابهای مشهوری از خودشون در تاریخ ثبت کردن، آمریکا یک کشور انقلابی قهار نبوده در تاریخ. ولی اون هم یک انقلاب مشهور در تاریخ داره. انقلابش برای استقلال از حکومت بریتانیا.
بدون فوت وقت بریم سر اصل مطلب.
(٢/٢٢) مشهوره که کريستف کلمب(چپ) کاشف آمریکاست. ولی این باور به احتمال خیلی خیلی زیاد اشتباهه. شواهد میگه یک وایکینگ به نام Leif Erickson(راست) قبل از هرکسی در قرن ١١ میلادی پا به خاک آمریکا گذاشته. دومین باور اشتباه که البته در سالهای اخیر داره کمکم از بین میره، این بود که
(٣/٢٢) کلمب یک اکتشافگر گوگولی بود که فقط به قصد اکتشاف خواست به هند سفر کنه ولی یهو سر از آمریکا درآورد! کلمب در واقعیت جانور کثیفی بود که از ابتدا به قصد ثروت اندوزی سفر کرد. بعد از "کشف" آمریکا، به اسپانیا رفت و با وعده طلا خانواده سلطنتی رو با خودش همراه کرد. بعد با
(٢٢/۴) نیروهایی که در اختیارش گذاشتن، در اکتبر ١۴٩٢م پا به آمریکای مرکزی گذاشت و سلسله قتلها و دزدیهای خودش رو همراه با راه اندازی خط بردهداری "مدرن"، آغاز کرد.
از اینجا، سیلی از اروپاییها به دلایل مختلف راهی قاره جدید شدن. در طی چند قرن مشاجره و جنگ بین خودشون
(٢٢/۵) و همینطور بومیانِ ساکن آمریکا، اروپاییها تونستن بخشهای بزرگی از قاره رو به هرکدوم به نفع کشور خودشون مصادره کنن. در ابتدا هدایت این نواحی کم و بیش با حکومتی بود که اون قسمت به نفعش مصادره شده بود.
جنگ و جدل ادامه پیدا کرد تا رسید به جایی که بریتانیا و فرانسه
(٢٢/۶) برسر مالکیت بخشی از قاره به جون هم افتادن. در نهایت فرانسه سرخود رفت و شروع به ساخت و ساز در بخشی از ناحیه محل اختلاف کرد و بریتانیا رو به هیچ سمتی نگرفت. بریتانیا عصبانی شد. در نتیجه ترکیبی از نیروهای نظامی بریتانیایی و بومیانِ متحد با خودش رو به فرماندهی
(٧/٢٢) "جورج واشنگتن" برای جنگ با فرانسه در آمریکا فرستاد. بعد از یک جنگ کوتاه، فرمانده فرانسوی اعلام کرد تسلیمه. ولی قبل اینکه خبر به کسی برسه، بین فرانسویان و بومیان یک درگیری ایجاد و فرمانده فرانسوی و تعدادی سرباز کشته شدن. نتیجه این اشتباه شد یک جنگ ٧سالهی تقریبا
(٨/٢٢) جهانی! (١٧۵۶تا١٧۶٣)
این جنگ لایق مجموعه خودشه. پس بهش نمیپردازیم. نتیجه این جنگ مهمه: پیروزی بریتانیا!
طبق قرارداد مصالحه بعد از جنگ، اسپانیا ناحیه فلوریدا رو واگذار کرد و فرانسه کلا از زمینهاش در آمریکای شمالی دست کشید. ولی این پیروزی برای بریتانیا هم هزینههایی
(٩/٢٢) داشت. حدود ۶٠میلیون پوند اونم در قرن ١٨! حالا بریتانیا ورشکسته بود با بدهیهای فراوان و دربهدر دنبال جور کردن پول. پس رفت سراغ کلونیهای خودش و ازشون خواست که بخاطر خرجهایی که برای "حفاظت از اونها در برابر فرانسه" کرده، بهش پول بدن. کلونی اول خودشو زد
(١٠/٢٢) به اون راه. بعد هم درخواست رو رد کرد! بریتانیا هم با گفتن عبارت "چه غلطا! نمیدی؟ از حلقت میکشم بیرون." تصمیم گرفت به هرچیزی که برای کلونی میفرسته مالیات ببنده تا پولش جور بشه.
در ١٧۶۴ بریتانیا طرح Sugar Act رو مطرح کرد که کلونی رو مجبور میکرد از (فقط) بریتانیا
(١١/٢٢) شکر وارد کنه و هزینه تپلی براش بپردازه. یکسال بعد، طرح جنجالی Stamp Act رو مطرح کرد که خلاصهش اینه: اگر شما هر عملی مرتکب میشدید که براش برگه و سند بین شما و مسؤلین کلونی رد و بدل میشد، یک مهر روی اون برگه و سند میخورد که شما باید پاش مالیات میدادی، مثلا ١پنی.
(١٢/٢٢) یذره که از دور به قضیه نگاه کنید، واضح میشه که بریتانیا پول زیادی با این راه درمیآورد. مردم عصبانی شدن. تا اون موقع کلونی بریتانیا کم و بیش آزاد بود که به خودش حکومت کنه. ولی حالا بریتانیا داشت خودی نشون میداد. دلیل دیگه عصبانیت مردم این بود که اونها در پارلمانی
(١٣/٢٢) که داشت براشون دستور مالیاتی صادر میکرد، هیچ نمایندهای نداشتن! مردم شورش کردن. رفتن سراغ تحریم کالاهای بریتانیا و هرکس که به هر شکلی از بریتانیا طرفداری میکرد رو مورد آزار شدید قرار دادن. تحریم مردمی، دوباره بریتانیا رو تحت فشار اقتصادی گذاشت. بریتانیا هم
(١۴/٢٢) برای آرام کردن مردم بیخیال Stamp Act شد. ولی بعد برگشت به روال سابق مالیات بری برای همه چیز! در ١٧۶۶ بریتانیا با Declaratory Act(چپ) رسماً به آمریکا اعلام کرد که "ما هر کار بخوایم میکنیم چون اونجه کُلیش واسماس." و در ١٧۶٧ یک عالمه مالیات جدید رو با Townshend Act(راست)
(١۵/٢٢) به آمریکا تحمیل کرد. شیشه، روغن، کاغذ، چایی و... همه چیز! بازهم روند قبلی تکرار شد. تحریم مردمی، فشار به بریتانیا، کوتاه اومدنِ مجدد بریتانیا. اینبار ولی پادشاه "جورج سوم" عصبانی شد. او معتقد بود که آمریکا به عنوان کلونی موظف به اطاعته. پس رفت سراغ تنبیهشون.
(١۶/٢٢) او تمام مالیاتها به غیر از مالیات چایی رو لغو کرد، در عوض هزار نیروی نظامی رو به شهر بوستون فرستاد تا کنترل کامل رو بدست بگیرن و کلونی رو موظف کرد که خرج این سربازان رو خودش بده!
با ورود سربازان به بوستون، تنش به نهایت خودش رسیده بود و فقط مشت اول نیاز بود تا
(١٧/٢٢) منفجر بشن.
در ۵ مارس، معترضان جلوی ساختمان حکومتی بوستون اعتراض رو شروع کردن و به مرور همینطور به تعداد مردم و سربازان اضافه شد. در نهایت هم سربازان شکلیک کردن و ۵غیر نظامی کشته شدن. رسانههای منطقه هم بشدت روی این خبر به عنوان جنایت بریتانیا کار کردن و انتقالش دادن.
(١٨/٢٢) مردم عصبانیتر شدن. اونا یک قایق بریتانیایی که درحال گشتزنی بود رو آتش زدن، فرماندار ماساچوست رو هم که طرفدار بریتانیا بود سرنگون کردن و خونهش رو آتش زدن و بعد حواسشون معطوف مالیات چایی شد.
در ١۶دسامبر ١٧٧٣، یک گروه به نام "پسران آزادی" خودشون رو شکل بومیان
(١٩/٢٢) در آوردن، به بندر بوستون رفتن، داخل یک کشتی حمل چایی شدن و ١٠هزارپوند چایی بار کشتی رو به دریا ریختن. این حرکت بریتانیا رو عصبانی و وادار به انتقام کرد.
اونا مجمع عمومی ماساچوست رو تعطیل و منشور فرمانداریشون رو لغو کردن. بعد ٣٠٠٠هزار نیروی جدید رو فرستادن تا
(٢٠/٢٢) ماساچوست رو بگیره که يعني از حالا حاکم مطلق اون ناحیه، بریتانیاست.
بقیه نواحی کلونی شاهد ماجرا بودن و ترسیدن مبادا نوبت خودشونم برسه. پس یک گردهمایی برگزار کردن تا تصمیم بگیرن. ۵۶ نماینده از تمام کلونیهای در فیلادلفیا جمع شدن. اولین کنگره قاره. (به اعضا در پینوشت
(٢١/٢٢) اشاره میکنم.)
حالا سوال این بود که با بریتانیا چه کنن؟ نمایندگان بعد از یک بحث و جدل مفصل، به یک راه حل شگفتانگیز رسیدن. تصمیم گرفتن از بریتانیا "درخواست کنن" که فعالیتش رو متوقف کنه! :)) پاسخ بریتانیا: نه!
بعد از پاسخ قاطع بریتانیا، کنگره تصمیم گرفت وارد فاز
(٢٢/٢٢) نظامی بشه. جورج واشنگتن هم جزو این کنگره بود و چون سوابق نظامی داشت، کنترل رو بدست گرفت. دستور داد تمام نیروهای نظامی کلونی در حالت آماده باش باشن تا خبرشون کنن.
بدین ترتیب در سرتاسر کلونی، مردان نظامی گوش به زنگ آغاز اولین شورش آمریکا برای استقلال شدن.
پایان بخش اول
⬅️منابع:
❇️تاریخ انقلاب آمریکا:
Gordon S. Wood
❇️Founding Brothers:
جوزف الیس
پ.ن)
شاید بپرسید کاشف آمریکا چه کلمب باشه چه اریکسون، اسم آمریکا از کجا اومده؟
در ١۵٠۴ یه دریانورد به نام "آمریکو وسپوچی" خودش رو کاشف قاره جدید خوند و یه نقشهکش هم حرفش رو باور کرد و به افتخارش اسم قاره رو گذاشت "آمریکا". این اسم هم روی قاره موند.
پ.ن٢) اعضای مهم اولین کنگره قاره عبارت بودن از:
✳️جان آدامز (دومین رئیس جمهور آمریکا)
✳️جان جِی (فرماندار نیویورک)
✳️جورج واشنگتن (اولین رئیس جمهور آمریکا)
✳️ساموئل آدامز (از بنیانگذاران آمریکا)
✳️پاتریک هنری (از بنیانگذاران آمریکا)
✳️جان دیکینسون
پ.ن٣) اعضای مهم دیگه که از جلسات بعد به کنگره اضافه شدن:
✳️جیمز مدیسون (چهارمین رئیس جمهور آمریکا)
✳️بنجامین فرانکلین (بنیانگذار آمریکا)
✳️توماس جفرسون (سومین رئیس جمهور آمریکا)
✳️الکساندر همیلتون (بنیانگذار آمریکا)
پ.ن۴)
از آزارهای متداولی که علیه طرفداران بریتانیا بهکار میرفت این بود که روی سرتاپای طرف قیر میریختن و بعد روش پَر میپاشیدن. از بین بردن قیر بشدت دردناک بود و باعث میشد پوست و مو هم کنده بشه.
اگر طرف خوششانس میبود، کتک میخورد و بعد توی گِل پرتاب میشد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلاب_آمریکا (٢):
(١/٢۵) کلونیهای آمریکا از مدارا و مذاکره با بریتانیا به فاز برخورد نظامی رسیدن و به دستور جورج واشنگتن اولین ارتش نظامی قاره در حالت آماده باش کامل قرار گرفت.
اینکه کلونیهای خودت علیهت شورش کنن یک چیزه ولی اینکه آرایش رسمی نظامی
(٢/٢۵) علیهت بگیرن چیز دیگست.
ژنرال بریتیش Thomas Gage(چپ) دستور داد ٧٠٠نیرو از بوستون خارج بشن به ناحیه روستایی کونکورد در ماساچوست برن تا انبار تسلیحاتی ارتش قاره رو بگیرن. بریتیشها کار رو در نیمه شب شروع کردن، ولی قبلش وطنپرستانی مثل "پائول رِویِر"(راست) به ارتش قاره نقشه
(٣/٢۵) بریتیشها رو لو دادن و اینطوری ارتش قاره وقت داشت تا خودش رو آماده کنه.
دو طرف هنگام طلوع آفتاب در ناحیه لِگزینگتون به هم رسیدن و اول شروع به رجزخوانی کردن. ولی توی همین گیرودار یک ناشناس اولین شلیک رو کرد. آغاز جنگ استقلال آمریکا.
ارتش قاره در اقلیت بود و مجبور شد
❇️مجموعه #جنگجهانیدوم (۶/پایانی):
(١/٢١) موضع کشورهای محور در آفریقا از بین رفته و در اروپا بسیار ضعیف شده بود.
متفقین هم آماده شدن تا کار رو یکسره کنن. با پیشنهاد بریتانیا، حمله متفقین با همکاری آمریکا، اول از جنوب اروپا شروع شد.
نیروهای متفقین در سیسیل پیاده شدن و
(٢/٢١) به سمت شمال (ایتالیا) حرکت کردن که البته کار زیاد سختی نبود چون مردم سیسیل بخاطر داشتن روابط شخصی در آمریکا، ازشون به گرمی استقبال کردن!
تا متفقین به ایتالیا برسن، موسولینی هم خلع شده بود. هیتلر یک یار اصلی رو از دست داد ولی این رو پیشبینی کرده بود و دستپاچه نشد.
(٣/٢١) او بدون فوت وقت نیروهاش رو به ایتالیا فرستاد و اول در عملیات محور، نیروهای ایتالیایی رو خلع سلاح کرد، بعد هم به جنوب رفت تا با متفقین بجنگه. توان آلمان کافی نبود. متفقین آلمان رو همینطور به سمت شمال هول میدادن، تا اینکه زمستون رسید و بخاطر گِل و لای، روند جنگ
❇️مجموعه #جنگجهانیدوم (۵):
(١/٢٣) سربازان آلمانی گرفتار زمستان وحشتناک روسیه شدن؛ چیزی که هیتلر ازش چشمپوشی کرده بود چون مطمئن بود روسها قبل از زمستان تسلیم خواهند شد ولی روسها با تمام وجود جنگیده بودن.
فرماندهان هیتلر ازش خواستن تا دستور توقف بده. اوضاع واقعا
(٢/٢٣) بد بود. بنزین توی باک ماشینهاشون یخ میزد و جنازه همرزمان و حیوانات رو برای پیدا کردن و حفظ مسیر توی برف، باید کنار جاده قطار میکردن. هیتلر هم بخاطر خوشبینی احمقانهش هیچ تجهیزاتی برای سرما در اختیار ٣میلیون سربازش قرار نداده بود. ولی فرماندهان هرکاری کردن،
(٣/٢٣) هیتلر اجازه توقف نداد.
وضع حتی بدتر شد.
در زمستان، استالین واحدهای نظامی سیبری رو فراخوند که اصلا تخصصشون جنگیدن در سرمای وحشتناک بود. سربازان آلمانی حتی به گرد پاشون هم نمیرسیدن.
حالا دیگه آلمان داشت به سمت عقب رونده میشد. پس برای حفظ مواضعش مجبور شد با حالت
❇️مجموعه #جنگجهانیدوم (٢):
(١/٢٣) با تاسیس حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی) در آلمان در ١٩٣٣، بزرگترین قدم برای آغاز جج٢ برداشته شد. همزمان تمام اروپا هم به چشم سوءظن به روابط آلمان و ایتالیا نگاه میکردن که روزبه روز نزدیک و نزدیکتر میشد.
تا سال ١٩٣٧، دیگه در اروپا
(٢/٢٣) دو تیم بالقوه متفقین (بریتانیا، فرانسه، شوروی) و محور (محورِ برلین-رم) شکل گرفته بود و همه درحال گرم کردن برای وقایع آینده بودن. در همون سال ژاپن دوباره به چین حمله کرد تا به جو اضطراری جنگی، وجهه رسمی بدن(تصویر).
هیتلر از قرارداد ورسای متنفر بود پس اقدام برای نابودیش
(٣/٢٣) رو شروع کرد. اولین گردان نیروی هوایی و سربازان پیاده جدید رو برای ارتش معرفی کرد و همچنین به ارتش دستور داد تا به مرز فرانسه نزدیک بشن و اگر نیروهای متفقین رو دیدن، سریع عقب نشینی کنن. در کمال تعجب در هیچکدوم از این مراحل متفقین واکنش خاصی نشون ندادن.
حالا که نیروی
❇️ مجموعه #جنگجهانیدوم (١):
(١/٢٢) جنگجهانیاول اصلا به بزرگی جنگجهانیدوم نبود. ولی همچنان لقب خودش تحت عنوان #جنگ_بزرگ رو نگهداشته، شاید چون اولین تجربه بشریت از چنین جنگی بود و دیگه کسی انتظار بروز یک جنگ جهانی دیگه اونم فقط در فاصله ٢١ سال از قبلی رو نداشت.
(٢/٢٢) اما چه اتفاقی افتاد؟ چرا بشر دوباره به این زودی گرفتار اون گرداب شد؟ بیاین مستقیم بریم سر اصل مطلب بپردازیم به جریانات #جنگجهانیدوم.
اول یک مقدمه:
در سال ١٩٠٢م بسر میبریم. مردی ایتالیایی به نام "بنیتو موسولینی" از ایتالیا به سوئیس میره تا از خدمت سربازی
(٣/٢٢) اجتناب کنه. در این دوران به شدت رو به تفکرات سوسیالیستی (جامعهگرایانه) میاره. او همزمان با کار کردن برای گروههای تجاری کوچیک، برای روزنامههای سوسیالیستی تولید محتوا میکرد و طرفدار سرسخت ایده از بین رفتن تمام پادشاهیهای اروپا بود.
فعالیتهای موسولینی، وی
میدونید قبل از کورونا آرزوهامون چی بود؟ اینجوری برنامه ریزی کرده بودیم که تا دو سه سال دیگه(از الان) شرکت خودمون رو داشته باشیم. یک شرکت کوچک جمع و جور با سرجمع ۶ تا کارمند در شروع کار. واقعا نشسته بودیم به جزئیاتش فکر کرده بودیم. من با تمام وجود چند نفری بودن که میخواستم براشون
کاری بکنم. اینکه بیارمشون کنار خودمون تا حداقل یه مدتی باهم کار کنیم که در کمترین حالت یه سابقه کاری برامون درست بشه و آینده دار بشیم همه. این آرزو یه چیزی بود که واقعا شدنی بود. کاراش رو شروع کرده بودیم و اون موقع میگفتیم خب بابا ٣، ۴سال وقت داریم هنوز و میتونیم
آروم آروم بریم جلو.
الان هم شدنیه ولی بعد از این یکسال از نظر جنبه روانی قضیه، این آرزو خیلی دور بنظر میاد. خیلی خیلی دور. وقتی به جزئیاتش فکر میکنم، اینقدر عصبانی میشم که نهایت نداره. فکر میکنم که کل کائنات داره انگشت وسطش رو نشونمون میده و ماهم باید یه کاری بکنیم و