۲. اما رحلت آیتالله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بی زمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما
برماست تا داغ او تازه است، به آوردههای ذهن خلاق آن نظریهپرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکههای فلسفی و علوم انسانی،
بیپروا در مواضع علمی بدون چرتکهاندازیهای رائج، نکتهسنج، فریبناپذیر و متخصص در آسان کردن سختترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی به ویژه در دهه هفتاد
با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی به دست معممین درس نخواندهای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، به ثمر مینشست.
آن مقاومتها بود که کینهها برانگیخت اما هنر "فریب نخوردن" و "دقیق بودن"
را به جامعه علمی و سیاسی کشور آموخت و بساط شعبده با دین را برهمزد، دینسازان را رسوا ساخت تا پس از سالها عوامفریبی با افاضات پوششی و عناوین انحرافی در باب "نسبیت معرفت دینی" و
"دین منهای معرفت و شریعت و عدالت"، آنان را بیلباس و بدون گریم و چهرهپردازی، انگشتنما کرد، پس معلوم باشد چرا بیبیسی و صدای آمریکا بر پیکر او، جشن گرفته و نقل و نبات میپاشند! بپاشند اما کار از کار گذشت و با عینکی از جنس منطق که مصباح بر چشم نخبگان نهاد، کار ایشان بشد.
آن افشای معرفتی اگر نبود، دینستیزان مخفی شده در پس نقاب "نواندیشی دینی"، تن به خودافشایی نمیدادند که پس از سالها رنگ و نیرنگ، خود به صراحت، به همانچه مصباح میگفت اعتراف کرده، و انکار کلمه الله، و تحریف وحی و نفی عصمت و رد خطاناپذیری رسول (ص) و طرد ولایت خدا و اولیائش،
و باقی فاضلاب فروخورده دهه هفتاد را عاقبت در دهه نود، بالا آوردند و قرآن کریم را نیز ساخته محمد (ص) و دیوان شعر او خواندند.
پس از دو دهه نبرد مظلومانه دوباره باید به هزاران برگ تفکر نوبرانه این مرد، نگاهی خیرهتر داشت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۴. پس از سلطنت رضا پهلوی و سپس شهریور۲۰ و اشغال مادی و معنوی ایران که چیزی از ایران نماند و از هر جهت دچار فروپاشی شد، هستههای مقاومت فکر دینی در کشور به تدریج فعال و در برابر ایدئولوژی اسلامستیز رژیم شاه، کمونیستها، بهاییت، کسرویگری و... خط دفاعی تشکیل دادند.
ازجمله، حلقهای که در قم، برگرد امام و آقای طباطبایی شکل گرفت، از کارآمدترین هستههای مقاومت علمی و عملی بود که تا امروز برکاتش پیداست. دهها متفکر بزرگ و صدها روحانی مبارز، در"معرکه معرفت"و در"جبهه سیاست"، براستی سرنوشت ایران، تشیع و جهان اسلام را ظرف چند دهه تغییرات اساسی دادند.
شاگردان مشترک حلقه طباطبایی و مکتب امام،"عقلانیت دینی"را تکثیر و بروز کرد و این جنبش در تفکر دینی، معادله قوا را تغییرداد؛ مطهری،جوادی آملی،مصباح یزدی،حسنزاده و دهها تن دیگر، برغم فراز و فرودها و تفاوتها، هر یک، جهانی بنشسته در گوشهای بودند و تاریخ تفکر معاصر را به پیش راندند
۱. از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یک سال کامل، برگریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بینالملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخریزاده و....
تا فقدان آیتالله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد. و چه بدست آورد؟
در باب سلیمانی، آیتالله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاداکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند
با دهها سلیمانی بینام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یک تن از آنانست همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهرآشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خوابرفتگان را فرمان برپا خواهد داد.
پرسشهای دوستان ناظر به شورای انقلاب فرهنگی را پاسخ خواهیم گفت اما امشب، یلدای ۹۹، فرصت برای اندیشیدن از هر شب دیگری در سال بیشتر است. پرسش ویژه شب یلدای کرونایی که نمیتوانیم کنار یکدیگر باشیم، پرسش از یک سرگذشت ملی است:
( "اعتماد به غرب" و "اقتصاد برجامی" با ایران چه کرد؟)
سالها بلکه دهههای پس از انقلاب، علی الدوام از درون و بیرون کشور به افکار عمومی تلقین میشد که "کلید" اقتصاد ایران، مذاکره مستقیم با آمریکا و رفع کمبود لبخند با انگلیسیها و فرانسویهاست.
هنگام انعقاد عقد شرعی "برجام" پس از ۱۵ سال مذاکرات رسمی نیز به افکار عمومی تلقین شد که این یک معاهده محکم بینالمللی با حضور کدخدایان و امضای همه اعضای شورای امنیت و قدرتهای اصلی جهان است و منتقدان برجام، همگی کاسبان تحریم و جنگطلباند و با این پیروزی، باید بدنبال آب و صابون
س) آیا کمرنگ شدن قدرت اثرگذاری شورای انقلاب فرهنگی، منشاء ساختاری دارد یا عوامل انسانی؟
ج) بنده مسائل را شخصی نمیکنم، این یک تحلیل و آسیبشناسی نوعی است اما ساختارها معمولا خمیر دست حاکمان بوده اند. نقد بنده البته هرگز به منزله نادیدن خدمات هیچ یک از آقایان رؤسای شورا نیست
اما برای درک ملموستر شما مجبورم مثال بزنم. در دوره رئیس اسبق، جهتگیری اصلی، همکاری با غرب و فاصلهگیری از رویکرد انقلابی و اسلامگرای امام بود و از همین شورا مصوبه در جهت راضی کردن اتحادیه اروپا به نفع بهائیت در دانشگاههای ایران گرفتند.
البته ایشان علاقمند به شخص امام و منتقد به افکار امام بود. رئیس بعدی از کاراکتر ۱و۲ برخوردار بود. شخصیت متقدم او، انقلابی و ارزشی سخن میگفت و سپس نمیدانم در چه روز و چه ساعتی، ایشان ناگهان اومانیست و ترمینولوژی ارزشی شان، لرزشی شد، به ویژه پس از انتخابات۸۸ که بالاترین رای
بسم الله
چهلمین سالگشت تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی(۲)
(پاسخ به چند پرسش)؛
س ) فرمان شورای عالی انقلاب فرهنگی در دست کیست؟ چه کسی پاسخگوست و از چه کسی باید مطالبه کرد؟
ج ) نمیدانم چه کسی پاسخگوست اما میدانم که رئیس شورا، در همه دورهها رؤسای جمهورند.
همه چیز در کنترل آنهاست، اجرا کنند یا نکنند و چگونه؟ گاه مصوباتی که به ریاست خودشان در شورا تصویب شده، ابلاغ یا اجرا نشده، بگذریم از صدور دستوراتی برخلاف مصوبات شورا به نهادهای اجرایی، دور زدن شورا و منع آن از ورود به برخی حوزههای مهم فرهنگی و آموزشی کشور،
با آنکه قانونا وظیفه شوراست. به گمانم تنها اختیار اجرایی باقیمانده در دست شورا، رایگیری برای رؤسای دانشگاهها بود که گرچه بدون استثنا و چالش، رؤسای پیشنهادی دولتها عینا تایید میشدند، اما این اختیار نیز در این دوره از صحن شورا سلب شد و باید گفت این یکی رئیس، رکورد زد.
۱۶ آذر و پاسخ به پرسشهایی در
مفهومشناسی "جنبش دانشجویی"(۱)
پرسش) مفهوم جنبش دانشجویی، آیا بیشتر، بار سیاسی دارد یا آکادمیک؟
پاسخ ) جریانشناسی تشکلهای دانشگاهی و کارکرد سیاسی آنها در متون جامعهشناسی سیاسی و مطالعات جنبشهای اجتماعی صدسال گذشته،
موضوع بحث و نظریهپردازی چپ و راست جهانی بوده، حتی در این حد که آیا چیزی به نام "جنبش دانشجویی"، اصلا معنادار هست یا نیست؟
بخشی از تحلیلها این بوده که اولا دانشجوی جنبشی عمدتاً حلقهی رابط میان راس و قاعده در جنبشهای اجتماعی و یا نقطه وصل رهبران با تودههای ناراضی بوده و
به همین دلیل، نقطهی حساسی است که اگر نمیبود آن دو نمیتوانستند به درستی به یکدیگر جوش بخورند.
خصلت دوم آن که این حلقه، کاملا عملگرا است. دانشجو، جوان است و جوان، موجودی دو بعدی است، سکهای قیمتی که دو رو دارد. از سویی وابستگی و بنابراین محافظهکاری و شهوت توجیهگری