به عنوان جانورشناسی علاقهمند به حیوانات نامتعارف، هاگرید رو خیلی بیشتر از باقی اصحاب هاگوارتز دوست دارم؛ آدم گندهای که قلبی به کوچکی و سادگی بچهها دارد.
هرچند از بین شخصیتها هاگرید رو بیشتر دوست دارم، اما از بین جانورانی که در دنیای هری پاتر باهاشون آشنا شدیم، قطعا نیفلر رو انتخاب میکنم؛ نوعی پستاندار تخمگذار شبیه پلاتیپوس با منقار باریکتر و به شدت علاقهمند به عتیقهجات و چیزهای پرزرقوبرق. نیوت اسکمندر یه دونه نیفلر داشت.
از بین تصویرهای متخلف هاگرید، این یکی رو بیشتر از همه دوست دارم؛ نقش معلمی که چراغ به دست دارد و دانشآموزان سالدوغی را راهنمایی میکند؛ از تاریکی شب نمیهراسد و نمیگذارد هیچ کدام از آن حائران جوان هم بترسند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
داینوگالریکس جزؤ خانواده جوجهتیغیها (Erinaceidae) است، اما متعلق به زیرخانواده موشهای مهتابی (Galericinae) که خلاف جوجهتیغیهای متعارف، تیغ ندارند. کنام بومشناختی آنها (و ظاهرشان) شبیه به موشهای صحرایی (rat، از جوندگان) و صاریغهای آمریکایی (opossum، از کیسهداران) است.
این شباهت مصداق خوبی برای تکامل موازی (parallelism) است؛ یعنی هرکدام از اینها متعلق به تبار و گروه متفاوتیست، اما شرایط مشابه بومشناختی و البته صفات به جا مانده از نیاکان مشترک خیلی قدیمی آنها را به شکل یکسانی درآورده. در حقیقت آنها به نخستین پستانداران هم شبیهاند.
خیلی اوقات مخاطب سوالهایی هستم که به ظاهر در دایره تحصیل ِ اسمی من است، ولی پاسخش را نمیدانم؛ اسم این را بگذاریم #نادانی_آگاهانه.
فکرکنم فایده تخصص همین باشد که آدم بفهمد پاسخ فلان سؤال را نمیداند و اگر بخواهد پاسخ درست را دریابد، چه مسیر پژوهشی درازی باید به احتیاط طی شود.
چیزهایی هم از دایره تخصصم خارج است که #خیال_میکنم میدانم؛ اینها به حق #توهم_دانایی اند؛ چیزهایی که شاید درست باشد و شاید نه، ولی حتی درکی اولیه هم از امکان نادرستی فرضهایم ندارم و نمیدانم فلان عقیده، باور یا نظریه چه نقاط ضعف، نقد یا نقضهایی دارد یا مستنداتش چیست…
بیشتر دانش ما از همین جنس است؛ بیشتر بدیهیات یقینی ما، بیشتر چیزهایی که در #کتابها خواندهایم، بیشتر حرفهایی که میان مردم شایع است و بیشتر چیزهایی که #عقل_سلیم به آنها دلالت میکند، چیزی نیست جز توهم دانایی.
حرفهای مفتی که حتی نمیدانیم با کدام روش تحقیق باید بررسیشان کنیم.
روزینامهای رفته از مردم مقابل بیمارستان پرسیده با کدام آثار استاد شجریان انس و الفت داشتید؟
چهارپنج نفر را که جوابهایی پرتوپلا میدهند برگزیده و گزارشی با عنوان «برداشت آزاد» منتشر کرده.
گیرم که همه آن جماعت همین پریشب با شجریان آشنا شده باشند، شما را چه؟ قلتبان
از همین نام شجریان است که میترسید. اوج و حضیض موسیقیاش را از اهل موسیقی باید بپرسید که آنها هم پیش چشم اعور شما دجالان نمیایستند. چهار نفر سادهدل را پیدا کردهاید که محبوبیت ملی و فراملی شجریان را بیشتر از موسیقیاش میشناسند. خواستید مچ اینها را بگیرید؟
از شما بعید میدانم بفهمید؛ اما شجریان به خاطر کارهایی که نکرد بیشتر عزیز شد تا کارهایی که کرد. هنرش که البته آن را هم نمیفهمید، در اوج بود و چکیده همه اساتید پیشین. بر نفهمیهای بیحساب شما همین دست و پایی که میزنید و سالها زدید برای خلق بدلیجات بدیل او، بس است.