داینوگالریکس جزؤ خانواده جوجهتیغیها (Erinaceidae) است، اما متعلق به زیرخانواده موشهای مهتابی (Galericinae) که خلاف جوجهتیغیهای متعارف، تیغ ندارند. کنام بومشناختی آنها (و ظاهرشان) شبیه به موشهای صحرایی (rat، از جوندگان) و صاریغهای آمریکایی (opossum، از کیسهداران) است.
این شباهت مصداق خوبی برای تکامل موازی (parallelism) است؛ یعنی هرکدام از اینها متعلق به تبار و گروه متفاوتیست، اما شرایط مشابه بومشناختی و البته صفات به جا مانده از نیاکان مشترک خیلی قدیمی آنها را به شکل یکسانی درآورده. در حقیقت آنها به نخستین پستانداران هم شبیهاند.
اما چرا جثه داینوگالریکس اینقدر نسبت به خویشاوندان نزدیک امروزیاش (موشهای مهتابی و جوجهتیغیها) بزرگ شده است؟
داینوگالریکس کنیگزوالدی ۶۰ سانتیمتر طول داشته، یعنی تقریبا به جثه گربهای بزرگ یا سگی کوچک بوده است. علت را باید در جغرافیای شبهجزیره گارگانو جستجوکنیم.
البته نه جغرافیای امروز، بلکه جغرافیای این منطقه طی دوره میوسن، یعنی زمان زندگی داینوگالریکس. گارگانو در آن زمان جزیرهای محصور میان دریا بوده و شکارچی بزرگی از قبیل گربهسانان و سگسانان در آن زندگی نمیکرده؛ بنابراین شرایط برای زندگی شکارچیهای کوچک مساعد و بیرقیب شد.
جغرافیای جزیرهها اثرات تکاملی جالبی بر جانوران جزیرهنشین دارد. اغلب جانوران بزرگجثه در جزیرهها کوتوله میشوند و جانوران کوچکجثه، بزرگ میشوند؛ خیلی از پرندهها در نبود شکارچی قدرت پروازشان را از دست میدهند و هیکل گنده میکنند؛ مثلا دودو کبوتر غولپیکر جزیره موریس بوده.
جزیره گارگانو هم به جز داینوگالریکس، میزبان پرندگان جالبی بوده، از جمله غازی غولپیکر به نام گارگانورنیس (Garganornis)، جغد انباری غولپیکر (Tyto gigantea) و دال غولپیکر گارگانو (Garganoaetus). تصویر این مرغان جزیرهنشین را در مقایسه با انسان و داینوگالریکس ببینید…
از این میان گارگانورنیس وزنی حدود ۱۵-۲۲ کیلوگرم داشته و احتمالا بیپرواز بوده. این شرایط در سایر جزایر هم بوده، مثلا داینورنیس (Dinornis) و عقاب هاست (Hieraaetus moorei) نیوزلند یا فیلمرغ (Vorombe titan) و فوسا (Cryptoprocta ferox) و لمور غولپیکر (Archaeoindris) ماداگاسکار.
از موجودات بالا فقط فوسا (گوشتخوار گربهمانند ماداگاسکار) زنده است؛ باقی پس از تغییرات جغرافیایی یا رسیدن پای آدمی به زیستگاهشان ریق انقراض را سرکشیدند. بقایای این جانوران را میتوان در جزیرهها و نیز دریاهایی که امروز به کوه تبدیل شدند، پیدا کرد.
اگر این نخجیک رو خوندید و خوشتون اومد، کار خاصی لازم نیست بکنید، فقط لطف کنید و این توییت رو پسند و #ریتوییت کنید که دیگران هم ببینند و پسند کنند. چوبدستی هاگرید رو برای کار جانورشناسی لازم دارم #ریتوییت_لطفا
به عنوان جانورشناسی علاقهمند به حیوانات نامتعارف، هاگرید رو خیلی بیشتر از باقی اصحاب هاگوارتز دوست دارم؛ آدم گندهای که قلبی به کوچکی و سادگی بچهها دارد.
هرچند از بین شخصیتها هاگرید رو بیشتر دوست دارم، اما از بین جانورانی که در دنیای هری پاتر باهاشون آشنا شدیم، قطعا نیفلر رو انتخاب میکنم؛ نوعی پستاندار تخمگذار شبیه پلاتیپوس با منقار باریکتر و به شدت علاقهمند به عتیقهجات و چیزهای پرزرقوبرق. نیوت اسکمندر یه دونه نیفلر داشت.
خیلی اوقات مخاطب سوالهایی هستم که به ظاهر در دایره تحصیل ِ اسمی من است، ولی پاسخش را نمیدانم؛ اسم این را بگذاریم #نادانی_آگاهانه.
فکرکنم فایده تخصص همین باشد که آدم بفهمد پاسخ فلان سؤال را نمیداند و اگر بخواهد پاسخ درست را دریابد، چه مسیر پژوهشی درازی باید به احتیاط طی شود.
چیزهایی هم از دایره تخصصم خارج است که #خیال_میکنم میدانم؛ اینها به حق #توهم_دانایی اند؛ چیزهایی که شاید درست باشد و شاید نه، ولی حتی درکی اولیه هم از امکان نادرستی فرضهایم ندارم و نمیدانم فلان عقیده، باور یا نظریه چه نقاط ضعف، نقد یا نقضهایی دارد یا مستنداتش چیست…
بیشتر دانش ما از همین جنس است؛ بیشتر بدیهیات یقینی ما، بیشتر چیزهایی که در #کتابها خواندهایم، بیشتر حرفهایی که میان مردم شایع است و بیشتر چیزهایی که #عقل_سلیم به آنها دلالت میکند، چیزی نیست جز توهم دانایی.
حرفهای مفتی که حتی نمیدانیم با کدام روش تحقیق باید بررسیشان کنیم.
روزینامهای رفته از مردم مقابل بیمارستان پرسیده با کدام آثار استاد شجریان انس و الفت داشتید؟
چهارپنج نفر را که جوابهایی پرتوپلا میدهند برگزیده و گزارشی با عنوان «برداشت آزاد» منتشر کرده.
گیرم که همه آن جماعت همین پریشب با شجریان آشنا شده باشند، شما را چه؟ قلتبان
از همین نام شجریان است که میترسید. اوج و حضیض موسیقیاش را از اهل موسیقی باید بپرسید که آنها هم پیش چشم اعور شما دجالان نمیایستند. چهار نفر سادهدل را پیدا کردهاید که محبوبیت ملی و فراملی شجریان را بیشتر از موسیقیاش میشناسند. خواستید مچ اینها را بگیرید؟
از شما بعید میدانم بفهمید؛ اما شجریان به خاطر کارهایی که نکرد بیشتر عزیز شد تا کارهایی که کرد. هنرش که البته آن را هم نمیفهمید، در اوج بود و چکیده همه اساتید پیشین. بر نفهمیهای بیحساب شما همین دست و پایی که میزنید و سالها زدید برای خلق بدلیجات بدیل او، بس است.