بازی اتل متل توتوله همه یادتون هست؟
یک شعر و بازی است به زبان فارسی و کودکانه
این بازی موزیکال را کودکان ایرانی در هنگام کودکی می‌خوانند و بازی می‌ کنند
بازی به این صورت است که کودکان کنار هم می‌نشینند و پاهای خود را دراز می‌کنند.
بعد یکی (لیدر) این شعر می‌خواند و...

#رشتو۱)
به ترتیب به پاهای بچه‌ها اشاره می‌کند.
شعر هرجا تمام شد، در آن لحظه دست خواننده شعر به هر پا رسید، آن کودک باید آن پا را جمع کند
این کار را آنقدر ادامه می‌دهند تا پای همه جمع (قطع) شود.
و در پایان شعر فقط باید یک پا باقی بماند 🤔!!!

۲)
شعر اتل متل توتوله، پیام تاریخی یک صهیونیست ایرانی به نسلهای آینده ایرانیان می باشد. این شعر پیامها و اسراری دارد که توجه و تأمل در آن کمک موثری به فهم تاریخ تخریب تغذیه و انهدام فرهنگی میکند.

اتل متل توتوله
یعنی شما از نظر ما کوچک هستید و ما با زندگی شما بازی میکنیم.

۳)
گاو حسن چجوره (حسن خودش مهم نیست)
یعنی اولین خرابکاری ما بر روی گاو و دامداری شما خواهد بود.

نه شیر داره نه پستون
یعنی هم شیر و لبنیات را خراب میکنیم و هم به خود گاو صدمه میزنیم.

گاوشو بردن هندستون
یعنی گاو اصلی را به جایی بردیم که شما نمیدانید.

یک زن کُردی بستون

۴)
یعنی مرزهای جغرافیایی شما را طوری تغییر میدهیم که نمیدانی با کی ازدواج میکنی.

اسمشو بزار انغازی (عم غزی)
یعنی روی تخریب ادبیات و اسامی کار میکنیم.

دور کلاش قرمزی
یعنی روی تخریب پوشاک و لباس تان کار میکنیم.

آچین و واچین
یعنی همه چیز را عوض کرده ایم.

۵)
یه پاتو بچین
یعنی یک پایت را قطع میکنیم تا سرزمین خودمان اسرائیل را افتتاح کنیم.

۶)

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩

م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩ Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @m_reza_yosefi

10 Feb
خواهی نشوی رسوا، عامل به سه آیت شو !

شخصی به عبد الله بن عباس گفت: می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
ابن عباس پرسید: شروع کرده ای؟
گفت: تصمیم دارم.
ابن عباس گفت: مانعی ندارد؛ اما مواظب باش که سه آیه تو را رسوا نسازد!
آن شخص گفت: کدام سه آیه؟
ابن عباس گفت: یکی...

#رشتو۱)
این آیه که میگوید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»[۳]
آیاتواطمینان داری که ازمخاطبان ونکوهش شدگان این آیه نیستی؟
آن شخص گفت:نه،آیه دوم رابگو.
ابن عباس گفت: آیهٔ دوم این است که می‌گوید:
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، کَبُرَ مَقْتًا...

۲)
عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [۴] »
نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟
آن شخص گفت: نه، آیه سوم را بگو.
ابن عباس گفت: آیهٔ سوم، گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب (ع) است که به مردم چنین گفت:

۳)
Read 5 tweets
10 Feb
برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند
دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم
پیرمردی جلو آمد
او را می‌شناختم، پدر شهید بود
همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد
لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی

#رشتو۱)
اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.
چشمانش گرد شده بود.
بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که :
شب گذشته پسرم را در خواب دیدم.
می‌گفت در مدتی که ما گمنام و بی‌نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات..

۲)
حضرت زهرا(س) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست.
می‌گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشده‌اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه می‌گفت خوشگل‌ترین شهادت را می‌خواهم.

۳)
Read 5 tweets
8 Feb
شمشیر زبان!

علی بن عباس معروف به ابن الرومی شاعر معروف هجوگو و مدیحه سرای دوره ی عباسی در نیمه ی قرن سوم هجری در مجلس وزیر المعتضد عباسی به نام قاسم بن عبید الله نشسته و سرگرم بود.
او همیشه به قدرت منطق و شمشیر زبان خویش، مغرور بود. قاسم بن عبید الله از زخم زبان...

#رشتو۱)
ابن الرومی خیلی می‌ترسید ونگران بود؛ ولی ناراحتی وخشم خودرا ظاهر نمی کرد.
برعکس طوری رفتار می‌کرد که ابن الرومی با همه بددلیها وسواس‌ها و احتیاط‌هایی که داشت و به هر چیزی فال بد میزد، از معاشرت با او پرهیز نمی کرد.. ص: ۴۸ قاسم محرمانه دستور داد در غذای ابن الرومی زهر بریزند.

۲)
ابن الرومی پس از آن که غذای مسموم را خورد، متوجه شد. فورا از جا برخاست که برود
قاسم گفت: کجا می‌روی؟ ابن الرومی گفت: به همان جا که من را فرستادی
قاسم گفت: پس سلام من را به پدر و مادرم برسان
ابن الرومی گفت: من ازراه جهنم نمی روم!
[۱] ابن الرومی به خانهٔ خویش رفت و به معالجه..

۳)
Read 4 tweets
9 Jan
مشاهدۀ افراد با صور ملکوتیّه‌

نقل‌ کرده اند که‌:شخصی‌ از اهل‌ تفکّر و مراقبه‌ در گوشه‌ای‌ از صحن‌ حضرت‌ رضا (ع) نشسته‌ و در دریائی‌ از تفکّر فرو رفته‌ بود، یکمرتبه‌ حالی‌ به‌ او دست‌ داد و صورت‌ ملکوتی‌ افرادی‌ را که‌ در صحن‌ مطهّر بودند مشاهده‌ کرد؛ دید خیلی‌...

#رشتو۱)
عجیب‌ و غریب‌ است‌
صورتهای‌ مختلف‌ زننده‌ و ناراحت‌ کننده‌ از اقسام‌ صور حیوانات‌، و بعضی‌ از آنها صورتهائی‌ بود که‌ از صورت‌ چند حیوان‌ حکایت‌ میکرد
درست‌ مردم‌ را تماشا کرد؛ در بین‌ این‌ جمعیّت‌ کسی‌ نیست‌ که‌ صورتش‌ سیمای‌ انسان‌ باشد، مگر یک‌ نفر سلمانی‌ که‌ درگوشۀ صحن‌..

۲)
کیف‌ خود را باز کرده‌ و مشغول‌ اصلاح‌ و تراشیدن‌ سر کسی‌ است‌؛ دید فقط‌ او به‌ شکل‌ و صورت‌ انسان‌ است‌.
از بین‌ جمعیّت‌ با عجله‌ خود را به‌ او که‌ نزدیک‌ در صحن‌ بود رسانید و سلام‌ کرد و گفت‌: آقا میدانید چه‌ خبر است‌؟
سلمانی‌ خندید و گفت‌: ...

۳)
Read 4 tweets
8 Jan
#زندگی_به_رنگ_شهدا

قبل ازشروع عملیات والفجرچهار عازم منطقه شدیم شبی برادر زین الدین با یکی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت
میکردند من خواب بودم که رسیدند ساعت دو تا چهار پست من بود بیدار شده و پست رفتم ساعت چهار رفتم سراغ ناصری که باید...

#رشتو۱)
پست بعدی راتحویل میگرفت تکانش دادم بیدارکه شدگفتم ناصری نوبت توست بروسرپست بعداسلحه را روی پایش گذاشتم او هم بدون اینکه چیزی بگوید پا شد رفت و من هم گرفتم خوابیدم چشمم تازه گرم شده بود که یکهو دیدم یکی به شدت تکانم می دهد ناصری بود به زحمت چشم باز کردم ها چیه ؟ کی سرِ پسته؟

۲)
مگه خودت نیستی ؟
نه تو که بیدارم نکردی با تعجب گفتم پس اون کی بود که بیدارش کردم؟
ناصری نگاهی به جای خالی آقا مهدی کرد و گفت فرمانده لشکر حسابی گیج شده بودم بلند شدم نشستم جدی می گی؟!
آره
چشمانم به شدت می سوخت و با ناباوری از چادر بیرون زدیم راست می گفت خود آقا مهدی بود یک..

۳)
Read 5 tweets
20 Dec 20
#ضرب_المثل_سر_و_گوش_آب_دادن

این ضرب‌المثل را معمولاً زمانی به کار می‌برند که صحبت از جاسوسی و اطلاع‌ پیدا کردن از موضوعی در میان باشد. به عبارتی وقتی که فردی بخواهد در مورد مسئله‌ای که پنهان است و دیگران نمی‌خواهند بفهمد، اطلاع پیدا کند می‌گوید: «برم سر و گوشی آب بدم»

#رشتو۱)
که کنایه‌ای است از فهمیدن و پی‌بردن به مسئله‌ای.
اما در مورد ریشه این ضرب‌المثل گفته شده است که در گذشته که هنوز برای جنگ سلاح سرد شمشیر و نیزه و...استفاده می‌شد، گاه مدافعان وقتی می‌دیدند که توانایی دفاع از خود در برابر دشمن را ندارند،‌ به درون قلعه‌ها و دژهای خود می‌رفتند..

۲)
و از آن طریق از خود محافظت می‌کردند.
با این توصیف باید گفت که مدافعان کاملاً اشراف بر عملکرد گروه مهاجم داشتند، بربالای برج و بارو می‌رفتند و گروه دشمن را نظاره می‌کردند اما دشمن از چگونگی احوال آن‌ها خبر نداشت چرا که جز دیوار‌های بلند چیزی را نمی‌دید
گاهی که کار دشوار می‌شد

۳)
Read 5 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!