پهلوی اول حکم یکی از چماقهای دربار قاجار راداشت که زمانی تحت امر افسران روس ،مشغول تعقیب و سرکوبی مشروطه خواهان بود وبعدها هم آلت فعل انگلیسیها در سرکوب ملتش.
در دوران محمدعلی شاه و قلع وقمع مشروطه خواهان، او درخدمت ارتشی است که سر مجاهدان را از بدنشان جدا میکردند و در توبره به تهران می فرستادند . هرجا خبری از کشتار آزادیخواهان بود سروکله اش پیدا بود.
رضا پهلوی در محاصره تبریز علیه ستارخان وباقرخان، فرمانده مسلسل چی هاست.
درکشتار انقلابیون جنگل و میرزا کوچک ، دستش بخون مجاهدان آلوده است ، در سرکوب نهضت کلنل تقی خان پسیان در خراسان و خلاصه هرجا جنایت وآدمکشی هست او هست. شیخ محمد خیابانی به دست همین نیروی قزاق به شهادت رسید در ماه هایی که رضاخان فرمانده کل قزاقها و آماده برای کودتای لندن می شد.
ابتدا سالها برای دربار و روسیه، هموطنانش را میکشت ، سپس سالها درخدمت انگلیسیها کشتار کرد تا ایران را به کنترل کامل آنهادرآورد. در همین حصر اقتصادی ونظامی تبریز ، چه کسانی یاران ستارخان و باقرخان را در سرمای زمستان با پای برهنه در بیابان می بردند و اسیران را سر می بریدند؟
رضاخان ،یک عمر در سپاه استبداد و استعمار، خون ریخت تا عاقبت، بعنوان گماشته غرب درراس رژیم جدید استبداد قرارگرفت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
چگونه رجاله، شاه شد؟(۳)
(از"پالانی" تا "پهلوی")
به مناسبت سوم اسفند، یکصدمین سالگرد کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و گماشتن دیکتاتور رضا پهلوی بر ایران، سلسله پرسش و پاسخهایی در سایت(rahimpour.ir) منتشر میشود و اینک بخش سوم:
س) عنوان"پهلوی" و رضاشاه کبیر از کجا آمد؟
ج) این"پهلوی"، ماجرا دارد. اینها ایلیاتی و از ایل پالانی در منطقه سوادکوه بودند. در واقع، رضا پالانی بود. خود او تا وقتی انگلیسیها او را بالا آوردند، اصلا کلمه پهلوی را نشنیده و معنای آن را نمیدانسته است.
کلمه"پهلوی" را از سفیر انگلیس و از آلمانیها ، و هر یک به دلیلی، شنیده و این نام فامیلی، پیشنهاد آنها بوده است.
سفیر آلمان در خاطراتش نوشته هرتسفلد در ایران روزی با رضاشاه، از"پهلوی" میگوید. او میپرسد: پهلوی چیست و چه معنایی دارد؟
س) ستارخان و باقرخان چه تیپ رجالی بودند؟ این دو سردار، ازجمله نمادهای انقلاب مشروطه شده اند اما در تبلیغات بعضی گروههای مثلا ملی گرا یا چپ و....، مورد استفاده های شبه روشنفکری جریانات متعارضی قرار گرفته اند.
ج) این بلا بر سر تحلیل کل نهضت مشروطه آمده است و تحریفهای تبلیغاتی و سیاسی ایدئولوژیک متعددی در مورد آن اعمال شد. به یک حرکت دینی و مردمی برچسب های دروغ غیردینی و شبه روشنفکری غربی زدند .
ستارخان صریحاً و به تکرار اعلام می کرد که به فتوای مرجعیت نجف از جمله آخوند خراسانی وارد جهاد شده و دست از نبردمقدس علیه اشغالگران خارجی و استبداد حاکمیت بر نخواهد داشت.
۴. پس از سلطنت رضا پهلوی و سپس شهریور۲۰ و اشغال مادی و معنوی ایران که چیزی از ایران نماند و از هر جهت دچار فروپاشی شد، هستههای مقاومت فکر دینی در کشور به تدریج فعال و در برابر ایدئولوژی اسلامستیز رژیم شاه، کمونیستها، بهاییت، کسرویگری و... خط دفاعی تشکیل دادند.
ازجمله، حلقهای که در قم، برگرد امام و آقای طباطبایی شکل گرفت، از کارآمدترین هستههای مقاومت علمی و عملی بود که تا امروز برکاتش پیداست. دهها متفکر بزرگ و صدها روحانی مبارز، در"معرکه معرفت"و در"جبهه سیاست"، براستی سرنوشت ایران، تشیع و جهان اسلام را ظرف چند دهه تغییرات اساسی دادند.
شاگردان مشترک حلقه طباطبایی و مکتب امام،"عقلانیت دینی"را تکثیر و بروز کرد و این جنبش در تفکر دینی، معادله قوا را تغییرداد؛ مطهری،جوادی آملی،مصباح یزدی،حسنزاده و دهها تن دیگر، برغم فراز و فرودها و تفاوتها، هر یک، جهانی بنشسته در گوشهای بودند و تاریخ تفکر معاصر را به پیش راندند
۲. اما رحلت آیتالله مصباح، اتفاق مهمی در حوزه معرفت است و گرچه مردان معرفت، "بی زمان" و بیشتر، مسئله آینده مایند تا گذشته، اما
برماست تا داغ او تازه است، به آوردههای ذهن خلاق آن نظریهپرداز بزرگ، ادای احترام کنیم. ملایی اهل معنا و فرهنگساز در معرکههای فلسفی و علوم انسانی،
بیپروا در مواضع علمی بدون چرتکهاندازیهای رائج، نکتهسنج، فریبناپذیر و متخصص در آسان کردن سختترین معقولات و جراح غده های بدخیم و پیچیده در تحریف دین که شاید اگر فداکاری و پایمردی او نبود، موج یک انحراف خطیر در فکر دینی و حاکمیت سیاسی به ویژه در دهه هفتاد
با پوشش تقلبی "نواندیشی دینی" و با القای سکولاریزم در لباس "عرفان"، و تزریق "لیبرال دمکراسی" در پرده "جامعه مدنی"، در کار تخریب مبانی انقلاب خمینی، حتی به دست معممین درس نخواندهای که به تدریج از گرداب فروپاشیده چپ، به مرداب عفن راست لیبرال درغلتیدند، به ثمر مینشست.
۱. از دی ۹۸ تا دی ۹۹، یک سال کامل، برگریزان بود. از مداد علما تا دماء شهدا، از ترور مجاهد نبردهای بینالملل و شهید جنبشهای آزادیبخش، قاسم سلیمانی و ابومهدی و ترور فیزیکدان بزرگ و بنیانگذار، فخریزاده و....
تا فقدان آیتالله مصباح که قهرمان موشکاف عرصه معرفت و عقلانیت بود، ایران، مردان بزرگی را یک به یک از دست داد. و چه بدست آورد؟
در باب سلیمانی، آیتالله عرفان عملی در جهاد کبیر تا جهاداکبر و از شاهکار برادران گمنامش در سپاه قدس، شهیدان دفاع از مستضعفین جهان و رهایی ملتهای دربند
با دهها سلیمانی بینام که اسماعیل قاآنی، شهید دیروز و فردا، یک تن از آنانست همچنان باید گفت و خواهیم گفت، چه تازه اول عشق است و قافله شهرآشوبان کربلا تا همه جا در پنج قاره جهان خواهد رفت و غافلان و به خوابرفتگان را فرمان برپا خواهد داد.
پرسشهای دوستان ناظر به شورای انقلاب فرهنگی را پاسخ خواهیم گفت اما امشب، یلدای ۹۹، فرصت برای اندیشیدن از هر شب دیگری در سال بیشتر است. پرسش ویژه شب یلدای کرونایی که نمیتوانیم کنار یکدیگر باشیم، پرسش از یک سرگذشت ملی است:
( "اعتماد به غرب" و "اقتصاد برجامی" با ایران چه کرد؟)
سالها بلکه دهههای پس از انقلاب، علی الدوام از درون و بیرون کشور به افکار عمومی تلقین میشد که "کلید" اقتصاد ایران، مذاکره مستقیم با آمریکا و رفع کمبود لبخند با انگلیسیها و فرانسویهاست.
هنگام انعقاد عقد شرعی "برجام" پس از ۱۵ سال مذاکرات رسمی نیز به افکار عمومی تلقین شد که این یک معاهده محکم بینالمللی با حضور کدخدایان و امضای همه اعضای شورای امنیت و قدرتهای اصلی جهان است و منتقدان برجام، همگی کاسبان تحریم و جنگطلباند و با این پیروزی، باید بدنبال آب و صابون