#ضرب_المثل_ريش_و_قيچي_دست_كسي_سپردن

ریش درگذشته در میان عوام دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده است، تا آن جا که درمیان مردم یک تارموی ریش بیش تر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته است و اصطلاح "ریش خود را گرو گذاشتن" نیز که به معنای ضمانت کردن برای..

#رشتو۱)
چیزی یا کسی است از همین جا است و از این رو نیز داشتن ریش جزو امتیازات بزرگ مردان بوده و پدید آمدن واژهٔ "محاسن" برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده است.
پس از اسلام نیز که به تبعيت از سنت پیامبر، مسلمانان ميبایست ریش ها را بلند و سبیل ها را کوتاه کنند، ارزش و حرمت

۲)
ریش باز هم بالاتر رفت.
با این توضیحات در میان ایرانیان برای صاحب ریش هیچ بلا و مصیبتی بالاتر از این نبوده است که کسی از روی دشمنی یا در مقام تنبیه به زور ریش او را بتراشد و از این رو دادن ریش و قیچی به دست آرایشگر و سلمانی نشانه ی اعتماد و اطمینان کاملی بود که مردان به..

۳)
آرایشگر نشان می دادند که ریش آنان را نه ار بیخ و بن، بلکه در حد آرایش کوتاه  کند.

بعد ها نیز مردم این اصطلاح را در معنی مجازی برای نشان دادن اعتماد و اطمینان به کسی و وکیل قراردادن او برای انجام کاری به کار بردند

۴)

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩

م - رضا یوسفی ⁦🇮🇷⁩ Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @m_reza_yosefi

4 Mar
#عاقبت_رباخواري

آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد:
شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.
از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟
رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است

#رشتو۱)
یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد
و صدا از یک حجره می آید..
دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.
از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است!
دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.

۲)
و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.
ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد
هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !
اصلا نگفت : تو کی هستی؟
این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ولی خواب از سرم بکلی پرید
نشستم تا صبح شد

۳)
Read 5 tweets
2 Mar
#ضرب_المثل_پهلوان_پنبه

ایرانی‌ها از دیرباز به مناسبت‌های مختلف جشن‌های همگانی را برپا می‌کردند، جشن نوروز در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و بهمنگان در زمستان از جمله این جشن‌ها بود
در این میان جشن‌های دیگری هم بودند که به مناسبت و فراخور زمان برگزار می‌شدند

#رشتو۱)
در برخی از این جشن‌ها، مردم لباس‌های خاصی را به تن می‌کردند، مثلاًً در یکی از این جشن‌های مردمی، دلقکی لاغراندام و نحیف بود که لباسی بر تن می‌کرد و در آن پنبه کار می‌گذاشت و از خود هیکلی پهلوانی می‌ساخت و به نمایش حرکات پهلوانان در نزد مردم می‌پرداخت.

۲)
در کنار آن، مردی بود که شعر می‌خواند و همزمان کمانداری‌ با تیر و کمان خود پهلوان قلابی را نشانه می‌گرفت و آن قدر تبر به سمت او روانه می‌کرد که نهایتاً همه پنبه‌هایش را می‌زد.
در نهایت اندام نحیف و لاغر دلقک را مردم می‌دیدند و پس از آن پهلوانان واقعی وارد میدان می‌شدند.

۳)
Read 4 tweets
2 Mar
#حکایات_علماء
بندهٔ من درب خانه شما آمد؛ چرا او را ردّ کردید؟
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان‌الله‌علیه خادمی داشت به نام شیخ علی؛ او می‌گوید شبی در ایّام زمستان در بیرونی آقا خوابیده بودم.
صدای درب بلند شد، بلند شدم درب را باز کردم، دیدم #زن_فقیری است، اظهار کرد...

#رشتو۱)
شوهرم مریض است، نه دوا دارم، نه غذا و نه ذغال دارم که أقلّاً کرسی را گرم کنم!

- من جواب دادم: خانم این موقع شب که کاری نمی‌شود کرد، آقا هم می‌دانم الآن چیزی ندارد که کمک کند.

زن ناامید برگشت، ولی دیدم آقا که حرفهای ما را شنیده بود، مرا صدا کرد، من رفتم به اطاق، آقا فرمود:

۲)
شیخ علی! اگر #روز_قیامت خداوند از من و از تو بازخواست کند که در این ساعتِ شب بنده من به درب خانه شما آمد، چرا او را ناامید کردید؟

- ما چه جوابی داریم؟ عرض کردم: آقا ما الآن چه کاری می‌توانیم برای او انجام بدهیم؟

فرمود تو منزل او را بلد شدی؟ عرض کردم: بلی، می‌دانم، ولی

۳)
Read 7 tweets
10 Feb
خواهی نشوی رسوا، عامل به سه آیت شو !

شخصی به عبد الله بن عباس گفت: می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
ابن عباس پرسید: شروع کرده ای؟
گفت: تصمیم دارم.
ابن عباس گفت: مانعی ندارد؛ اما مواظب باش که سه آیه تو را رسوا نسازد!
آن شخص گفت: کدام سه آیه؟
ابن عباس گفت: یکی...

#رشتو۱)
این آیه که میگوید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»[۳]
آیاتواطمینان داری که ازمخاطبان ونکوهش شدگان این آیه نیستی؟
آن شخص گفت:نه،آیه دوم رابگو.
ابن عباس گفت: آیهٔ دوم این است که می‌گوید:
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، کَبُرَ مَقْتًا...

۲)
عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [۴] »
نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟
آن شخص گفت: نه، آیه سوم را بگو.
ابن عباس گفت: آیهٔ سوم، گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب (ع) است که به مردم چنین گفت:

۳)
Read 5 tweets
10 Feb
برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند
دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم
پیرمردی جلو آمد
او را می‌شناختم، پدر شهید بود
همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد
لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی

#رشتو۱)
اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.
چشمانش گرد شده بود.
بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که :
شب گذشته پسرم را در خواب دیدم.
می‌گفت در مدتی که ما گمنام و بی‌نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات..

۲)
حضرت زهرا(س) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست.
می‌گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشده‌اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه می‌گفت خوشگل‌ترین شهادت را می‌خواهم.

۳)
Read 5 tweets
9 Feb
بازی اتل متل توتوله همه یادتون هست؟
یک شعر و بازی است به زبان فارسی و کودکانه
این بازی موزیکال را کودکان ایرانی در هنگام کودکی می‌خوانند و بازی می‌ کنند
بازی به این صورت است که کودکان کنار هم می‌نشینند و پاهای خود را دراز می‌کنند.
بعد یکی (لیدر) این شعر می‌خواند و...

#رشتو۱)
به ترتیب به پاهای بچه‌ها اشاره می‌کند.
شعر هرجا تمام شد، در آن لحظه دست خواننده شعر به هر پا رسید، آن کودک باید آن پا را جمع کند
این کار را آنقدر ادامه می‌دهند تا پای همه جمع (قطع) شود.
و در پایان شعر فقط باید یک پا باقی بماند 🤔!!!

۲)
شعر اتل متل توتوله، پیام تاریخی یک صهیونیست ایرانی به نسلهای آینده ایرانیان می باشد. این شعر پیامها و اسراری دارد که توجه و تأمل در آن کمک موثری به فهم تاریخ تخریب تغذیه و انهدام فرهنگی میکند.

اتل متل توتوله
یعنی شما از نظر ما کوچک هستید و ما با زندگی شما بازی میکنیم.

۳)
Read 6 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!