طبق آخرین نظرسنجیها، حدود ۴۱ درصد در انتخابات شرکت میکنند. این یعنی ۵۹ درصد مردم مخالف سرسخت ج.ا بوده و نمیخواهند از حق خود برای شرکت در انتخابات استفاده کنند. خُب این اعداد و ارقام یک برتری مطلق نیست، اگر ایدهی ج.ا بر شاهنشاهی چیره شد، چون ۹۷ درصد مردم با آن موافق بودند. //۱
بهنظرم نتیجه #رای_بی_رای یک چرخه منفی است. یعنی چه؟ ببینید منابع محدود هستند و اصلا اقتصاد، یعنی علم تخصیص منابع محدود، به نیازهای نامحدود. حالا اتفاقی که میافتد این است که ۴۱ درصد از مردم رای میدهند و با رای خود، نماینده مد نظرشان را انتخاب میکنند. //۲
بعد آن نماینده، منابع اقتصادی را به طرف آن ۴۱ درصد که رای دادهاند هدایت میکند، موضوعی که البته جدید نیست. مثلا منابع به جای "دانشگاهها" که خیلی اقبالی به نظام ج.ا ندارند، بیشتر به طرف "حوزه علمیه" حرکت میکند. چون آنها مثلا در نظام بودجه ریزی یک نماینده دارند. //۳
و البته نظام هم قاعدتاً به قدر شناسان خود (همان ۴۱ درصد) خدمت رسانی میکنند. بعد چه؟ یک عده از همینهایی که الان رای نمیدهند میگویند ما هم سهم میخواهیم، پس آنها هم به همان ۴۱ درصد میپیوندند، اینجا بهنظرم وارد یک فاز تعادلی خواهیم شد. //۴
خُب نقطه شروع این جریان کجا بود؟ آنجا که ۶۰ درصد مردم عملاً خود را از صحنه اجتماع خارج کردند. دیگر نمیتوانند #مطالبه کنند، چه برای شهرشان و چه کشورشان، انگار هستند ولی نیستند. در نتیجه آخر این کمپین میشود فرصتی که از دست رفته است. این تنها یک استدلال است، لطفاً آن را نقد کنید.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
چرا بهصورت غیر مستقیم سرمایهگذاری کنیم؟
صادقانه بگویم، یکی از عمدهترین دلایلی که سرمایهگذاران خرد در بازارهای مالی موفق نمیشوند، به ذات آدمی باز میگردد، ما چیزهای سکسی دوست داریم و سرمایهگذاری بهصورت غیر مستقیم، فراگیری دانش و داشتن صبر اصلاً چیزهای سکسیای نیستند! //۱
به همین بهانه، ابتدا به دلیل سرمایهگذاری غیر مستقیم میپردازم، چند نکته آموزشی میگویم و سپس یک پیشنهاد هم خواهم داد. (چون این #رشتو خیلی طولانی شد، پیشنهاد را در توئیت دیگری میدهم) //۲
بازارهای مالی یک وظیفه اصلی دارند و آنهم رساندن پولها یا وجوه اضافیِ کسانی است که پسانداز کردهاند (عرضهکنندگان وجوه) به کسانی که قصد دارند بیشتر از درآمدشان خرج کنند (مصرفکنندگان وجوه). خب حالا این تامین مالی به دو صورت انجام میشود، یا مستقیم است یا غیر مستقیم. //۳
من یک پیشنهاد دارم، بهجای #رای_بی_رای که نتیجه خاصی جز به قدرت رسیدن تندروها (یکپارچه شدن قوه مقننه، مجریه و قضاییه) بیایید مطالبه #اعتصاب_انقلابی را پیش بگیرید. ببینیم آیا حجم نارضایتیها از زیر پتو در دنیای مجازی به دنیای واقعی منتقل میشود یا نه! //۱
یعنی نشود کارمند دولت اینجا آخر شب در توئیتر علیه نظام شعار دهد، فردا ظهر در اداره از ترس توبیخ، نماز را اول وقت برگزار کند! شاید بگویید رای ندادن، مقدمه نمایش نارضایتیهاست. این واقعاً درست نیست، چرا؟ چون فضای رسانهای، رای ندادن را به یک چیز خنثی تبدیل کرده است. یعنی چه؟ //۲
یعنی الان برای بسیاری از مردم رای دادن یا ندادن اصلاً فرقی نمیکند. در نتیجه فکر میکنند این اقدام، اصلاً برایشان هزینه ندارد! //۳
بهنظر بنده بازار سهام قطعاً با نقاشی علی و تقی بالا و پایین میرود. بیایید مهمترین متغیرها و کاتالیستهای تاثیرگذار بر بازار سهام را عنوان کنیم؛
۱) شرایط اقتصاد کلان: دادههایی از قبیل نرخ اشتغال، مخارج کسب و کارها، تورم و مانند آن. //۱
۲) سیاستگذاریها: مثلا اقدامات بانکهای مرکزی، سیاستهای پولی و مالی و...
۳) ارزشیابی: مثلا نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر (Forward P/E) با یک درجه انحراف معیار
۴) فاکتورهای فنی: جریان پول به صندوقهای سرمایهگذاری، پوزیشنگیری سفتهبازان و... //۲
نقاشی علی و تقی و رفتار سرمایهگذاران که به مومنتوم قیمتی منجر میشود، میتوانند در دسته آخر قرار بگیرند. اما آیا اینها اثر بلندمدت دارند؟ قطعاً خیر. مثلا اگر رشد بازار سهام با یک سرعت کمنوسان، تا ۲ سال دیگر ادامه داشت بنده قطعاً میگفتم ما با یک تغییر پارادایم مواجهیم اما //۳
۸۰ درصد گفتهاند از روش جریانات نقدی (بهعنوان پلی که نرخ بهره را به ارزش داراییها متصل میکند) استفاده نکردهاند. یعنی یحتمل از نقاشیهای مهدی یا بنیادیهای سینا سیگنال گرفتهاند! آن ۲۰ درصد دیگر هم یا دستشان خورده یا فراموش کردهاند... //۱
که ما در محاسبه نرخ بهره بدون ریسک برای برآورد نرخ تنزیل، اولاً از نرخ بهره بین بانکی استفاده نمیکنیم، ثانیاً از میانگینهای تاریخی استفاده میکنیم. یعنی انتظار دارید باور کنم شما نرخ بازده مورد انتظار سهامدار را ۲۴ درصد گرفتید؟ //۲
یعنی ببخشید سرمایهگذار اوسکول است بهخاطر ۴ درصد بیشتر از سود بانکی بیاید تمام خطرات بورس ایران را به جان بخرد؟ بهنظرم این حرفها را کنار بگذارید، بورس ریخت، چون بالا رفت! زیاد هم بالا رفت! آن زمان که شاپور را استعفا دادند همین "فعالینِ بورسِ یقه دریده فعلی" لالمونی گرفتند //۳
مقصر اصلی ریزش بازار، سازمان بورس و شکست او در ایجاد یک بازار کارا، شفاف و منصفانه بود. یکجور بازی درست کرده بود که مردم اول صبحی بیایند زنبیلشان را در صف بگذارند تا فردا ۵ درصد در سود باشند. طمع انسان هم که تمامی ندارد. //۱
مقصر ردیف دوم هم همین فعالان بورسی هستند که هوا برشان داشت، فکر کردند خبری هست و پارادایم تغییر کرده است. هر روز به آتش رشد بازار میدمیدند. هیچوقت درست نتوانستند از سازمان بورس #مطالبه کنند. همش تملق و چاپلوسی! هیچوقت درک درستی از بازار نداشتند. حتی از مکانیزم نرخ بهره! //۲
در اقتصادی با ۵۰ درصد تورم، اشتباه است فکر کنیم نرخ بهره بین بانکیِ ۱۲ درصد تا آینده نامعلومی قرار است ادامه یابد. آن تحلیلگری که با کاهش نرخ بهره، سریع مدلهای اکسلش را آپدیت کرد و به ارزش بازار هر شرکت، ده بیست همت اضافه کرد، از نظر من خیلی در کارش حرفهای نبود. //۳
یکی از نکاتی که در ریزش بورس یاد گرفتم، هنر نقد شدن و نقد ماندن بود. شما بعد از آنکه اهداف سرمایهگذاری خود را نوشتید، استراتژی تخصیص سرمایه (Strategic Asset Allocation) خود را تنظیم میکنید. //۱
سپس در بین راه و بر اساس سیاستهای سرمایهگذاریتان، تخصیص سرمایه تاکتیکال (Tactical Asset Allocation) را انجام میدهید. یعنی در یکجایی تصمیم میگیرد وزنهای پورتفولیو را دوباره تنظیم کنید، بتای پورتفولیو را پایین بیاورید و مانند آن. //۲
مجموع اینها، ساختار پورتفولیوی شما را تشکیل میدهد. من در اوایل مرداد ماه یک مقدار احساس خطر کردم اما اصلاً از ریزش مطمئن نبودم. برای همین چند اقدام انجام دادم، اولاً بخش کوچکی از پورتفولیو را نقد کردم، دوماً با جابهجایی چند دارایی با شرکت #افق، بتای پورتفولیو را پایین آوردم//۳