نیما قاسمی نوشته ای خواندنی درباره رزم آرا داشت، مرورش بد نیست:
1. "در هندوستان آنکه ته کوچهی بنبست اجابت مزاج میکند به آنکه سر میدان چنین میکند، میگوید بیفرهنگ! حالا اگر دولتی پیدا شود که بگوید اجابت مزاج در ملأ عام، خلاف شئونات یک شهروند مدرن و موجب هتک حیثیت ملیست
2. و برای ممنوعیت آن قانون از مجلس بگذارند، آنکه ته کوچه میشاشد با آنکه سر میدان چنین میکند با هم متحد میشوند و علیه این دولت مبارزه میکنند! میدانید بهترین اتهامی که میتوان به چنین دولتی وارد آورد چیست!؟ اتهام استبداد یا از آن بهتر، مدرنیزاسیون تحمیلی یا سطحی! در مورد
3. هندوستان مزاح میکنم که علیرغم یک بدنهی اجتماعی سنتزده و حتی مرتجع، سیستم سیاسی مترقی و پیشرویی دارد. هندوستان را بهانه کردم تا یادآوری کنم وقتی سپهبد علی رزمآرا قانون گذاشت که منبعد پوشیدن پیژامه و زیرشلواری در ملا عام، پیگرد قانونی دارد، در واقع چنین اتفاقی افتاد. یکی
4. دیگر از خصوصیات او این بود که با همهی قدرتهای جهانی روابط حسنهی خود را حفظ میکرد اگرچه کشور را وابسته نمیخواست و نشانهی آن اینکه ژاندارمری تهران را از زیر نفود یک افسر آمریکایی که مستشار بود، خارج کرد. مذهبیها گفتند تودهایست! تودهایها گفتند آمریکاییست. طرفداران مصدق
5. و جبههی ملی، گفتند انگلیسیست. اما به نظر من مشکل اصلی رزمآرا، عزم جزم او برای جبران عقبماندگیهای این کشور بود! بر همین اساس بود که تنش در سیاست خارجی را مقرون به صرفهی کشور نمیدانست حتی اگر برای هدف ارزشمندی مانند ملی کردن صنعت نفت باشد. دکتر کاتوزیان مینویسد نگرش او
6. نسبت به مدرنیزاسیون «سطحی» و مبتنی بر نگرشی خودکمبینانه نسبت به اروپاییها بود. نسل من چهل سال جمهوری اسلامی را تجربه کرد تا بفهمد، تنزدن از ایجاد تنش در سیاست خارجی (که این همه در خاورمیانه سکهی رایج است،) مبتنیست بر نگرشی عمیق نسبت به مدرنیزاسیون و لوازم تحقق آن و
7. ارتباطی به خودکمبینی در برابر غرب و یا وابستگی و مزدوری ندارد. بصیرتی که این نظامی تحصیلکرده در فرانسه و وطندوست، جان خود را پای اصرار بر آن فدا کرد.
توسعهی مدرن تنها در انگلستان و فرانسه از بطن جامعه جوشید. (در انگلستان به تدریج، در فرانسه ناگهان) مابقی دولتهای عالم، از
8. این دو کشور الگو گرفتند و به سمت آن حرکت کردند. از این حیث، توسعهی آمرانه به سبکی که نظامیانی مانند رزمآرا برای کشور میخواستند، یک گزینه در کنار روشهای دیگر توسعهگرایی نیست! بلکه گزینهاییست که بدیل آن - دستکم در خاورمیانه - ارتجاع است! من متوجه عوارض توسعهگرایی
9. (به ویژه توسعهگرایی آمرانه) هستم. اما سخنم با دوستانی که قرار است پای همین مطلب چنین عوارضی را با توپ پُر یادآوری کنند این است که طرح انتقاد از توسعه، اگر همداستانی با ارتجاع نباشد، تنها زمانی منطقیست که شما یک سیستم توسعهگرا داشته باشید و اکنون دلنگران تعدیل یا تخفیف عوارض
10. توسعه باشید. در غیاب چنین سیستمی، یا در شرایط نوپایی و تازهکاری آن (یعنی زمان رزمآرا) هر گونه انتقاد از توسعه (ی آمرانه) باید پس از مرزبندی با مخالفان اصل و اساس آن باشد. یعنی پس از مرزبندی با آنها که ته کوچه یا سر میدان میشاشند و با استناد به سنت و دین، کار خود را
11. توجیه میکنند و عوامل دلیر توسعه را با طرح مفاهیم مدرنی مثل دموکراسی، به استبداد متهم میکنند؛ در حالی که پرواضح است خودشان به چنین مفاهیمی اعتقاد ندارند.
چهارچوب کلی آنچه بر ما گذشته است در تاریخ معاصر، بدون توجه به این داستان ائتلاف تهکوچهایها با سر میدانیها قابل فهم
12. نیست. البته این روایت کلان، در خود داستانکهایی هم دارد که به نوبهی خود در خور توجه است (مثلاً اینکه توسعهی آمرانه، نظامیهای مترقی راسخالاراده میخواهد و این خطر استبداد را پیش میکشد). اما خطر اینجاست که هر کدام یک داستانک را بگیریم و به جای داستان اصلی بنشانیم. فراموش
13. کنیم که صرفنظر از دعواهایی که جناحهای مختلف فکری و سلایق مختلف سیاسی با خود دارند، پرسش از منظر واقعیات بطن جامعه این است: در ملآ عام، باید مزاج را اجابت کرد یا نه؛ مسأله واقعاً این است. جامعهای که پر از مشکل است، باید تصمیم بگیرد به خودش بپردازد یا دشمن خارجی بتراشد.
14. رزمآرا با چهرهای مصمم و عبوس، اولی را انتخاب کرد و همه مقابلش صف کشیدند. متأسفانه هنوز هم ترانه درست میکنیم با ترجیعبند «مدرنیته رو اخلاق سگ آورد»! خب شما اگر بلدید، با لبخند بیاورید! نواب صفوی و ایادیاش (قاتلان رزمآرا، هژیر و کسروی) هنوز زندهاند و برای لبخند شما
15. احترامی قائل نخواهند بود".
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1.نقد کنید: به زمین و زمان ناسزا بگوید و ناله کنید. هر مصیبتی را به سرمایه داری نسبت دهید، جنگ، قحطی، سرکوب، استثمار، نابرابری اقتصادی و تخریب محیط زیست گزینه های خوبی اند.
2.رویابافی کنید: یک سوسیالیسم آرمانی و تخیلی تصویر کنید که در آن همه چیز دموکراتیک، صلح آمیز، برابر و بدون تبعیض است. یادتان نرود خاطر نشان کنید در این بهشت همه چیز دولتی است، ولی وارد جزئیات نشوید. به ویژه در مورد اینکه در واقعیت چطور این بهشت بناست محقق شود، مطلقا حرفی نزنید.
3.ندیده بگیرید: اقتصاددان ها، دانشمندان علم سیاست و مورخان در مورد امکان ناپذیری سیستم مطلوب شما زیاد حرف می زنند، ولی توجهی نکنید و آنها را نادیده بگیرید. در مورد اهمیت مالکیت خصوصی و بازار زیاد می شنوید، ولی حرف خودتان را بزنید و کوتاه نیایید.
الان یک خاطره جالب در کلاب هاوس شنیدم: دهه 60 بودجه یک پیوست ارزی هم داشته است که به منابع و مصارف ارزی اختصاص داشت، شورای نگهبان ایراد وارد کرده است در بودجه کشور مسلمان چرا باید از واحد پولی کفار استفاده کرد. العهدة علی الراوی.
تکمیلی از یکی از اهل فن:
صحیح است که بودجه یک پیوست سهمیه ارزی هم داشت. شورای نگهبان هم تا آنجا که من یادم می آید ایرادی وارد نکرد. مشکلاتی که ایجاد می شد یکی این بود که سهمیه تعیین شده در جدول ارزی اکثراً قابل تامین نبود و مثل ریال هم نمی شد از بانک مرکزی جبران کنند بنا براین
قانون شدن آن مشکل آفرین بود. دیگر این که دو نرخه بودن ارز سبب می شد که دستگاه ها سعی و رقابت کنند برای بودجه دلاری. قرار شد سازمان برنامه تقسیم منابع ارزی را متناسب با موجودی ارزی و نیاز دستگاه ها انجام دهد و جدول ضمیمه ارزی منتفی شود. مرحوم دکتر نور بخش مشکل را از سر خودش باز
"ویژگی مهندسیِ اصلیِ پول دستوری اینست که انگار پول فردا (یا همان وعده پولی آینده) به همان اندازه پول امروز معتبر است، دلیلش هم اینست که دولت آن تعهد را کرده است. چنین ترتیبات و وضعیتی در بازار آزاد دیری نمی پاید، ولی دولت با قدرت اجبار خود می تواند زمانی دراز آن را حفظ کند. دولت
می تواند همه تعهدات مالی فعلی را با انتقال آن به مالیات دهندگان آتی برآورده سازد یا آن را از طریق مالیات یا تورم از دارندگان فعلیِ پول دستوری تامین کند و البته حتی بر اساس قوانین تعیین پول رسمی می تواند جلوی رواج و استفاده از دیگر گزینه های پولی را هم بگیرد. استفاده دولت از اهرم
قدرتمندش (انحصار قانونی استفاده از زور) برای برآوردن تعهدات فعلی از طریق درآمدهای آتی در واقع به این معناست که انگار با دستور دولت بدهی به پول تبدیل می شود و البته بعد دولت پذیرش آن را الزام می کند و جلوی فروپاشی اش را هم می گیرد".
"البته در یک کشور ثروتمند دلایل خوبی هست که دولت حداقل هایی بیرون از بازار برای قربانیان فقیر آسیب دیده از حوادث طبیعی یا دشمنان که امکان تامین خودشان را ندارند فراهم آورد. اما نباید فراموش کرد که این ربطی به بازتوزیع درآمدها بر اساس اصول موهوم عدالت اجتماعی پیدا نمی کند
و البته به معنای لزوم ایجاد شغل برای افراد نیست تا در آمدی که فکر می کنند شایسته آنند را کسب کنند".
فون هایک
1. در سال ۲۰۱۷ کارلا استی تحلیل گر ژئوپلتیک مرکز پژوهش های جهانی شدن و خبرنگار دفتر مرکزی سازمان ملل به کره شمالی رفت. او کره شمالی را "نمونه موفق نظام سوسیالیستی" و "بهشتی برای کودکان" لقب می دهد که آموزش و بهداشت رایگان، به روز و عالی ارائه می کند:انتقال
2. دستاوردهای تمام اعجاب انگیز مردم و حکومت کره شمالی با کلام یا حتی تصویر اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است ... مردم کره شمالی در توسعه سوسیالیستی کشورشان قهرمانانه ثابت قدم بوده اند، ... مردم کره شمالی نمونه شکوهمند جامعه ای دموکراتیک و برابر به لحاظ اجتماعی و اقتصادی هستند.
3. کره شمالی همچنان مثالی از پیگیری شجاعانه عدالت اجتماعی و اقتصادی است ...
استی به ویژه تحت تأثیر پیشرفت این کشور در زمینه برابری جنسیتی قرار گرفت، هرچند استدلالش اندکی نامتعارف است: برای من عجیب بود ... که زنی پاشنه بلند سوزنی طلایی رنگ می پوشید... بعد با شگفتی متوجه شدم که
از اسماعیل بخشی و سلبریتیهای #نیشکرهفتتپه "قهرمانِ خیرخواه" نسازیم!
۱. شرکت کشتوصنعت نیشکر هفتتپه از ابتدای تأسیس دولتی و قبل از خصوصیسازی سالها زیانده بوده است. در دهساله منتهی به عرضه و واگذاری، ارزش بازدهی این شرکت و ارزش
ویژه دفتری آن منفی بوده؛ قبل از خصوصیسازی بدهیهای این بنگاه به حدود ۵۰۰ میلیارد تومان رسیده و همچنین شرکت با زیان انباشتهٔ حدود ۳۵۰ میلیارد تومان مواجه بوده است.
۲. با چنین وصفی، هیأت واگذاری (شامل وزارای اقتصاد و دادگستری و روسای اتاقهای بازرگانی و تعاون و همچنین دو نماینده
مجلس و وزیر مربوطه در کنار رییس سازمان برنامهبودجه) تصمیم گرفتهاند این شرکت به بخش خصوصی واگذار شود. سازمان خصوصیسازی برای واگذاری، روالی مشخص و مصوب داشته است. این شیوه، کامل و بیعیب نیست و میتوانسته بسیار بهتر از این باشد اما قانونی است. طی دهسال، هفت مزایده برگزار شده و