اززمانیکه بحث ارائۀ پیشنهاد مستقیم به سيدابراهیم #رئیسی پیش آمده است،سیل پیشنهادهای کتبی وشفاهی به سوی خودمن سرازیر شده است!اگروضع به همین منوال پیش رود مثل دورۀ احمدینژاد که بخش اصلی کارش دریافت نامههای دستی مردم شده بود،کارمن هم همان خواهد شد!
جدای از این شوخی، دل آدم از این وضعیتِ مردم واقعاً به درد میآید. مردمی که احساس بیپناهی و استیصال می کنند و هیچ روزنی را برای طرح مشکلات شان نادیده نمیگیرند. این در حالی است که پیشنهادها بخصوص در حوزۀ اقتصاد کاملاً ضد و نقیض است.
نکتهای را که یک نفر با اصرار تمام خواهان طرح آن است، دیگری به همان شدت، عکس آن را توصیه میکند. در واقع عموم مردم خواهان سامان دادن به اقتصاد هستند اما راهحلهای مورد نظر آنها با یکدیگر تزاحم کامل دارد. این خود مشکل بزرگی در مسیر هر نوع برنامهریزی اقتصادی ایجاد میکند.
هرگونه #برنامه_اقتصادی بدون توجیه منطقی آن نزد اکثریت قاطعی از جامعه، شانس موفقیت ندارد و بدبختانه در مورد "سیاست اقتصادی درست" نقطهنظرات ایرانیها بیش از حد تصور، مغشوش و متشتت و اختلاف برانگیز شده است. حتی بدتر از این، بسیاری از مردم متوجه پیامدهای علایق اقتصادی خود نیستند
و توأمان سودمندیهای متضادی را طلب میکنند.به عبارت دیگر، بسیاری خواهانِ انتفاع از اقتصاد کنترل شدۀ دولتی و مزایای اقتصاد آزاد به طور همزمان هستند. در عمل اما چنین چیزی غیرممکن است. اقتصاد دولتی و آزاد هر کدام سازوکار و پیامدهای مخصوص خود را دارند
و چشمداشت به مزایای هر دو، بدون تن دادن به مضار هر یک از آنها، نیازمند ترکیب معجزهآسایی است که هنوز نوع بشر آن را کشف نکرده و به نظر کشف ناکردنی هم میآید!
هنگامی که فردی امور متضادی را طلب کند، به عنوان آدمی "غیرمنطقی" و "غیرمسئول" شناخته میشود.
حال دلیل گسترش این نوع مسئولیت ناشناسی در جامعۀ ما چیست؟
در درجۀ نخست، صاحبان قدرت که اقتصاد را وجهالمنازعۀ بازیهای عوامفریبانۀ خود قرار دادهاند و ذهن مردم را نسبت به یک اقتصاد سالم و کارآمد تیره و تار کردهاند.
در درجۀ دوم، اقتصاددانانی که به جای روشنگری و بیطرفی علمی، یک سوی منازعۀ سیاسی شدهاند و ذهن عموم مردم را از توقعات متضاد انباشته کردهاند. و در درجۀ سوم، فضای رسانهای که سرشار از دامن زدن به مطالبات تخیلی و غیر قابل تحقق اقتصادی بدون ارائۀ راهکاری عملی و منسجم است.
این نوع مسئولیت ناشناسی، سامان دادن به اقتصاد را حتی اگر روزی اراده و توانی برای آن ظهور کند، ناممکن کرده است. اساساً این روند به نظر من حکمرانی منطقی و معقول در ایران را از سوی هر گونه نیروی سیاسی، به امری محال تبدیل خواهد کرد.
عجیب اینکه کمتر کسی نگران این وضعیت اسفبار است.ظاهراً ما عادت کردهایم نگران چیزهایی باشیم که جای نگرانی ندارد ودر عوض بیخیال اموری شویم که واقعاً جای نگرانی دارد!
در آخر لازم است اضافه کنم که ترجیعبند اغلب پیشنهادهای مطرح شده، درخواست برای آزادی فعالان محیط زیستی از زندان است.
هیچ بخشی از جامعه با زندانی کردن این تلاشگران کنار نیامده است. هیچ بخشی از مردم باور ندارند که آنها مرتکب خلافی شدهاند. عموماً زندانی کردن آنان را به پروندهسازی با نیّات نامشخص و ناموجه نسبت میدهند.
در واقع همۀ این زندانیها با گذشت بیش از سه سال و نیم از حبسشان، مشمول آزادی مشروط شدهاند. آزادی آنها برای حکومت و #قوه_قضائیه هیچ خرجی ندارد! اما در مقابل فضای جامعه را کمی تلطیف میکند.
دولت آمریکا به صراحت علیه اقدام اسرائیل در تخریب منزل یک خانوادۀ فلسطینی موضع گرفته است.
دولت اسرائیل از سالها پیش، منزل خانوادههای فلسطینی در کرانۀ باختری را که یکی از اعضای آنها به ارتکاب عمل "تروریستی" متهم میشود، با بولدزور و یا مواد منفجره تخریب و بدین وسیله تمام اعضای آن خانواده را در به در و بیخانمان میکند.
منتصر شلابی فلسطینی ساکن روستایی در نزدیکی رامالله چند ماه پیش طی حملهای یک اسرائیلی 19 ساله را به قتل رساند. حالا علاوه بر مجازات او، ارتش اسرائیل منزل پدریاش را نیز ویران کرده و درخواست خانوادۀ او از دیوان عالی اسرائیل برای پیشگیری از این اقدام، به جایی نرسیده است.
#طالبان شرّی است که قابل دفع نیست! از دولتهای ترامپ و بایدن گرفته تا روسیه و چین و هند و بیشتر کشورهای منطقه، کانال ارتباطی با آنها برقرار کردهاند. این وسط، نمیتوان فقط از #ایران انتظار داشت که با آنها از درِ ستیز وارد شود.
ای کاش طالبان هرگز وجود نداشتند، اما بدبختانه وجود دارند.
حمایت از آنان شرمآور و در عین حال، ستیز با آنان برای همسایگان بسیار تهدیدآمیز است. جامعۀ جهانی باید راهی برای کنترل و رام کردن آنان پیدا کند.
چنین راهی فقط از طریق اجماع و همکاری نزدیک و صادقانۀ همۀ کشورهای دخیل در بحران #افغانستان ممکن است.
شاید افغانستان تنها نقطهای در جهان باشد که ثبات و توسعۀ آن به سود همگان است. اگر ایران یا دیگر کشورها به افغانستان به عنوان محلی برای ادامۀ نزاع بین خود بنگرند،
#سیاست در مفهوم درست خود، گرچه خالی از اصول کلی پایدار نیست، اما جریانی سیال و بسیار منعطف دارد. این سیالیت و انعطاف، نتیجۀ دگرگونی دائمی چرخۀ تحولات محیطی است که بیوقفه پیش میتازد.
بر همین اساس است که هنری جان تمپل نخست وزیر بریتانیا در عهد ملکه ویکتوریا گفته است: بریتانیا دوستان یا دشمنان دائمی ندارد، فقط منافع دائمی دارد.
بزرگترین خطای تصمیمگیران در نظام سیاسی ایران، سخت و متصلب کردنِ وجوه سیال و منعطف امر سیاست است.
وقتی ذات سیاست متصلب فرض شود و عدول از این تصلب در بیان زمامداران، به عنوان امری مذموم به شمار آید، سیاست نه فقط کارآمدی خود را از دست میدهد بلکه نیروی حاکم را اسیر و گروگان خود میکند.
از این رو، اغلب زمامداران ایران، گروگان و اسیر گفتههای پیشین و شرایط پیشین شدهاند.
رسانههای اسرائیلی از تصمیم دولت نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل برای ارزیابی دوبارۀ سیاست تلآویو در برابر جمهوری اسلامی خبر دادهاند
#نفتالی_بنت که موضعی سرسختانه تر از سلف خود #بنیامین_نتانیاهو در برابر ایران دارد، در دوران تصدی وزارت دفاع اسرائیل چند بار تأکید کرده بود که زمین منازعه با جمهوری اسلامی باید به داخل ایران منتقل شود.
در واقع، دستور بنت برای ارزیابی دوبارۀ سیاست اسرائیل در برابر ایران، به معنای تشدید موضع تلآویو در برابر جمهوری اسلامی و ورود احتمالی به دورهای از رویارویی آشکارتر است.
از رحلتِ همزمانِ مهندس سحابی و هاله و هدی صابر تاکنون شماری از بزرگان ملی و ملی - مذهبی چهره در نقاب خاک فرو کشیدهاند که تنگنای سیاست و بیرحمی #کرونا مجالی برای بزرگداشت یاد و بررسی کارنامۀ سیاسی و فرهنگی آنان نداده است.
زندهیادان ابراهیم یزدی، معینفر، امیرانتظام، #بستهنگار، اعظم طالقانی، وحید میرزاده، شاهحسینی، شریعترضوی، محمد ملکی و....که به فاصلۀ کوتاهی از یکدیگر دار فانی را ترک کردند، همگی حامل تجربههای گرانسنگ و عمدتاً صاحب آثاری ماندگار بودند که به آنها پرداخته نشد.
امروز سالگرد وفات شادروان #محمد_بستهنگار است. مردی کمگو و پرتلاش و شیرین و بیادعا. اغلب او را به عنوان مبارزی خستگیناشناس میشناسند، حال آنکه او بیشتر چهرهای فرهنگی و پژوهشی بود. بیوقفه مطالعه میکرد و در کارِ تحقیق، منصف و تیزبین بود.
این هم حرف نهایی!
میخواهید علت اصلی مخالفت مراباریاست جمهوری عبدالناصر #همتی بدانید؟
به نظرم او از #اقتصاد چیز زیادی نمیداند!کسی که اقتصاد راخارج ازچارچوب فضای سیاسی ببیند،ازنگاه من،ممکن است اقتصاددان باشد امابا اقتصاد به عنوان سازوکاری عملی برای تمشیت معیشت مردم چندان آشنا نیست!
درست مانند سیاستدانی که آثار کلاسیک سیاسی را خوانده باشد ولی فضای فرهنگی ومناسبات قدرت درجامعۀ خود را نشناسد. چنین سیاستدانی از سیاست چیز قابلی نمیداند.
اگر همتی به واقع اقتصاد را میشناخت اینطور با خیال راحت، وارد این معرکه خطرناک نمیشد و به این سادگی وعدۀ اصلاح آن را نمیداد.
او حتی در بارۀ کسری بیسابقۀ بودجه و تورمی که چون اژدهایی دهان گشوده در کمین اقتصاد ایران نشسته است، نکتۀ دندانگیری نگفت و متأسفانه به نوبۀ خود بر چشم مردم خاکستر پاشید.