حالا عدهای هم عقلانیت[خریت]شان گل کرده و استدلال پشت استدلال طلب میکنند که چرا مملکت اینطوری شد؟سند آمایش جز با همنشینی تخصص و پاسداشت حق طبیعی شهروندان سند آمایش نیست. سند آمایش ایران از دهه 60 باجی است که به نظامیهای شکست خورده در جنگ و مهندسان سیمانکار داده شده است.1
وقتی میگوئیم باج است از این حیث که رفسنجانی برایکنترل نارضایتی از جنگ بیحاصل، ماموریت «سازندگی»اش را با هبهکردن منابع سرزمینی با هدف کسب اطاعت شروع کرد. ضدسرزمینی بودن این سندهای آمایش برای هیچ کدامشان مهم نبوده. در ابتدا هدف راضیکردن نظامیهای از جنگ برگشته بوده.2
کارگزاران ج.ا. فقط خواستهاند موازنه قوا درون رژیم را برقرار کنند. منابع سرزمینی صرف این معادلات شده است. ضرورت، حق و منافع مردم الویتی نبوده است. مشکل با این رژیم هم همین است. همه چیز فدای بقا اینها. و از آنجایی که اساسا سپاه به چیزی به نام پداگوژی نظامی مدرن مجهز نیست، 3
طبیعتا چیزی از تخصیص و ضرورت پایبندی به آن در سیاستگذاری و تعیین استراتژی سرزمینی یا تعیین کدهای ژئوپولیتیکی نمیدانند.
این موجودات خطرناک در نهایت میشوند محسن رضایی که برای محوطهسازی حیات ویلایش دست به استفاده از دینامیت برای منفجر کردن تخته سنگ بزرگ میزند.4
نیهیلیسم جاری در قدرتطلبی و چسبیدن به بقا آن همه چیز را به نابودی کشانده. مسئله با این مدیر یا آن سیاست عوض نمیشود، بحران در ارزشهای حاکم بر این دستگاه است.
تشکیلات جمهوری اسلامی شبیه هسته مرکزی یک سازمان جرم عمل میکند. حداکثرسازی بقا و ارعاب و انهدام همه مخالفان.5
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
رقابتهای سیاسی بهترین زمان برای طرح مسائل مهم در یک کشور و دوره طلایی به چالش کشیدن راهحلهای آلترناتیو است. ما در مناظرات چه دیدیم؟ در مناظرات به عینه دیدیم، عصاره نظام حامل چه درک محدودی از مسائل و تا چه اندازه از وخامت آنها بیاطلاع است. 1
در دهه اخیر بارها شنیدهایم که مسائل اقتصادی، اقلیمی و جمعیتی در ایران شکل مسئله وخیم [wicked problem] به خود گرفتهاند: نصفه نیمه و نادرست طرح شدهاند، گذر زمان بر پیچیدگی آنها افزوده، راهحلها در مسیرهای دمکراتیک عرضه نشدهاند و انحصار معرفی یا صورتبندی از بحرانها 2
به واسطه انحصار سیاسی و عقیدتی، امکان راهچاره منطقی و منصفانه را از ما گرفته است.بدون اتلاف وقت در مورد «کاندیدها»، سراغ دو موضوعی میروم که به گمانم میتوانند جز مهمترین مسائل امروز و آتی ما باشند و بقا کشور را تحت تاثیر قرار دهند. 3
هرگز نمیبایست در مقابل قدرتطلبی آغشته به فرهیختگی سکوت کرد. اگر ج.ا. کار را به اینجا رسانده، با همراهی متفکران و دانشگاهیها توانسته. برخی شان با تولید دانش "آستانهای"(دانشی که سطوحی از نقد و دگرگونی را مجاز میشمارد) و نه انتقادی بر جهتگیری سیستم مهر تایید زدهاند. ۱
ظاهرا نشان دادند که به دنبال راه چاره هستند اما در نهایت کوشش میکردند از مدیر گروهی به مشاوره وزیر و مدیرکل پژوهش سازمان ارتقا بگیرند. برای اینکه در سیستم بمانند، از موضع انتقادی و بازدوباره سنجی فاصله میگرفتند و مقّاش ریز ارزیابی را زمین میگذاشتند.۲
همزمان مدیران سیاسی سازمانها که عمدتا محصول روابط مکتبی و هیاتی دهه ۶۰ هستند، غالبا کودن و دارای پایینترین سطح مطالعه و کمترین شانس برای چرخش فکری هستند، به حضور این دست آکادمیسینهای لفاظ که به اندازه ثبت ِ احوال همه کشورهای غربی اسمهای خارجی بلدند، اتکا میکنند.۳
۱حالا همه افتادهاند به فاصلهگیری از جنگسالاران سپاه.
به اینها اقبال نشان ندهید. برنامه این است که خودشان را وارد صحنه فاصلهگیری از رژیم کنند و بگویند اگر بحث مقابله با سپاه است ما هم کنار شمائیم.
تکرار خرداد ۷۶
۲نگاه کنید حجاریان چه تصنیفهایی میسراید. بخش واماندهتر رژیم ( اصلاحطلبان) خودش را به نیروهای مخالف نزدیک میکند که بحران دستاورد/همدستیاش را جبران کند.
۳بحران مشروعیت اصلاحطلبان با سرقت جبران نمیشود.
نگاه کنید اول م.صادقی از کشتار آبان گفت.
بعد تاجزاده مثلا موضع علیه سپاه گرفت، سناریو با ظریف اوج گرفت و حالا امنیتیترین چهره (حجاریان) وارد زمین مخالفان میشود.
۴ آغاز پروژه پیشقراولی در صف مخالفان. مصادرهی مخالفان. سطح تطبیق رژیم به سمت مصادره رسمی دستورکار مخالفان میرود.
١ از تصویری که در بیرون از کشور ساخته میشود، مینویسم. اینبار سراغ کارهای خانم دکتر نرگس باجقلی رفتهام. ایشان دانشآموختهی علوم سیاسی و مردمشناسی است. در میان کارهای ایشان طیف متنوعی از موضوعات مرتبط با سرگرمی، رسانه و سیاست خارجی جمهوری اسلامی قابل سراغگیری است.
٢ در ایران برای موسسه صلح با موضوع جانبازان شیمیایی فیلم مستندی ساخته است. او در عین حال برنده جایزه مارگارت مید انجمن مردمشناسی امریکا در سال٢٠٢٠ برای کتابی با عنوان
Iran Reframed: Anxieties of Power in the Islamic Republic
٣ (ایران در قاب جدید: اضطرابهای قدرت در جمهوری اسلامی) نیز بوده است. آخرین مقالهی باجقلی نیز در مجموعهای با نام
RADICALIZATION DURING THE ROUHANI YEAR: Iran’s Political Shifts and Their Implications
(افراطیشدن در دوره روحانی: چرخشهای سیاسی و پیامدهای آن) توسط اندیشکدهی
١.آنا ملادیچ دختر٢٣سالهی راتکو ملادیچ جنایتکارجنگی و قصاب بوسنی درسال ١٩٩٤با اسلحهی شخصی پدرش خودکشی کرد. گزارشهای مختلف رسانهها دال بر این بود که آنا بواسطه افسردگی و در ارتباط با انتشار اخبار جنایات جنگی پدرش خودکشی کرده است.
٢.او دانشجوی پزشکی بود و در جریان سفری به روسیه با دانشجویی بوسنیایی مراوده میکند. دوست بوسنیایی او از ابعاد فاجعهی جاری در بوسنی حرف میزند و آنا برای اولین بار کمابیش ازعمق جنایاتی که در بوسنی بر مردم میرود مطلع میشود.
٣.در جریان جنگ بوسنی، رسانههای صرب بشدت جریان اخبار را تحت کنترل داشتند. انعکاس اخبار یکسویه و کاملا مبتنی بر جنگ روانی بود. طبیعی بود که جریان خبر دستکاری شده، جنایتکاران صرب را مدافعان «صربستان بزرگ» و مشغول دفاع از مردم نشان میداد.