۱) مدیریت «سازمان انرژی اتمی» با مدیریت وزارتخانه فرق دارد. تأسیسات هستهای تأسیسات حساسی است که با مواد خطرناک و آسیبزا سروکار دارد و خطای مدیریتی در آن مستعد ایجاد فاجعه انسانی است. تأسیسات هستهای آنقدر حساس است که حتی در قوانین بشردوستانه تحت یک رژیم حمایتی ویژه قرار دارند.
۲) اما تأسیسات هستهای ایران به صورت ویژهای آسیبپذیر است؛ چرا که تقریباً تنها تأسیسات هستهای دنیاست که هدف عملیات تروریستی، عملیات خرابکارانه، حملات سایبری و احیانا در معرض خطر حمله نظامی است.
۳) در نتیجه، فردی که مدیریت سازمان انرژی اتمی ایران - و به تبع، فعالیتهای هستهای کشور را برعهده دارد - نه تنها باید به دانش هستهای تسلط کامل داشته باشد بلکه باید به موازین «امنیت هستهای»، پروتکلهای امنیتی و مدیریت بحران در شرایط اضطراریِ حمله به خوبی واقف باشد.
۴) او باید بتواند آسیبی که پیش آماده را از نظر فنی تجزیه و تحلیل کند و متناسب با خطر و حساسیت موضوع در زمان کوتاهی - بدون کوچکترین خطا - تصمیمات لازم را اتخاذ کند. یا دستکم باید بتواند از تصمیمات غلط دیگران ممانعت کند!
۵) حال، پرسش اینجاست که موضوع «امنیت هستهای» و «ویژگیهای تأسیسات ایران» چقدر در فرآیند گزینش مدیر جدید سازمان انرژی اتمی وزن و اهمیت داشته است؟
۶) رئیس جدید سازمان - با وجود تمام سوابق مدیریتی درخشان و قابلیتهای شخصیاش - چه مزیت خاصی از نظر تخصص، دانش و مدیریت بحران در حوزه امنیت هستهای نسبت به جناب دکتر صالحی داشتند که جایگزین ایشان شدند؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این روزها، اسم دکتر عراقچی در رسانهها و شبکههای اجتماعی بسیار به چشم میخورد چرا که بسیاری از مردم با علاقه - و بعضاً با نگرانی - اخبار مربوط به نقش آینده ایشان در دولت جدید و پرونده هستهای را به دقت پیگیری میکنند.
۱) شخصاً وقتی اسم ایشان را میشنوم ناخودآگاه یاد سلسله جلسات استماع کنگره پس از انعقاد برجام - به ویژه جلسه مربوط به بررسی قطعنامه ۲۲۳۱ و برنامه موشکی - میافتم که در آن ...
۲)...سناتورها، کارشناسان و مقامات دولت اوباما بر سر آنچه تیم مذاکرهکننده ایران - با ابتکار
خاص دکتر عراقچی - بر سرشان آورده بود به جان هم افتاده بودند!
برخی چهرهها ۷ سال تمام با برجام مخالفت کردند، آن را «خسارت محض» خواندند و بعضاً خواستار فسخ آن شدند. نشاندن این دوستان در مسند مذاکره برای دفاع از برجام و احیای آن چند پیامد مهم - هم در داخل و هم در زمین مذاکرات - دارد که لازم است آقای رئیسی به آن توجه کنند:
۱) اول اینکه این انتصابات آسایش روانی بازار و کارگزاران اقتصادی را بهم میزند و موجب میشود چشمانداز تیرهای نسبت به آینده در فضای کسبوکار شکل بگیرد.
۲) دوم اینکه نزد افکار عمومی این شبهه را ایجاد میکند که تصمیمات دولت جدید در حوزه سیاست خارجی متکی به ملاحظات جناحی و سیاسی داخلی است. حال اینکه انتظار این است رئیسجمهور نگاه غیرسیاسی به دستگاه دیپلماسی و کارگزاران مجرب آن داشته باشد.
۱) چرا تصور میکنیم انجام مذاکرات منطقهای ناگزیر به تعطیلی برنامه موشکی یا ضرر و زیان نظامی و راهبری ایران منجر خواهد شد؟
۲) مذاکرات منطقهای میتواند به ایجاد یک «نظام امنیتی جمعی بومی جدید» در منطقه با محوریت ایران و نیروهای همسایه بینجامد؛ ممکن است به پایان مسابقه تسلیحاتی در منطقه و تعدیل خرید سلاح توسط عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس منتهی شود؛
۱) برای پاسخ به این سوال اول باید پرسید منظور از «تضمین» چیست؟ اگر منظور این است که قوه مجریه یک کشور (آمریکا) تضمین «حقوقی» بدهد که رئیسجمهور بعدی به یک معاهده پایبند خواهد ماند، گرفتن چنین تضمینی ممکن نیست.
۲) اول به این خاطر که تضمین «حقوقی» در عمل به این معنی است که یا در نظام قانون اساسی آمریکا اختیار خروج از معاهده از رئیسجمهور سلب شود که توقع واقعبینانهای نیست؛
۳) یا شروطی به اختیار خروج از معاهده به اختیارات فعلی رئیسجمهور ضمیمه شود (مثل شرط اخذ مجوز از کنگره) که این نیز طبیعتاً امکانپذیر نیست و مطابق رأی دیوانعالی آمریکا در قضیه Carter vs Goldwater منتفی است؛
۱) اگر طرفین وارد بازی «اهرمسازی» شوند و به منظور کسب امتیاز بیشتر مبادرت به تهدید، تشدید فشار و تنشافزایی کنند، احتمال اینکه کنترل فضا از دستشان خارج شود و مذاکرات به پیچیدگی بیشتر و لاجرم شکست بینجامد افزایش پیدا میکند.
۲) فاصله دستور کار دولت جدید با دستور کار فعلی تیم مذاکرهکننده، احتمال بروز پیچیدگیها در روند لغو تحریمها را نیز افزایش میدهد.
۱) اگر فرد نامعقول و نامتعارفی به نام دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا نمیشد و جریان ایرانستیز از او بهره نمیبرد، روند «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی» میان ایران و جهان - که وعده برجام بود - با سرعت و کیفیت مناسبی تحقق مییافت.
۲) فضای کسبوکار در داخل کشور سامان مییافت، موانع پیش روی صادرات رفتهرفته برچیده میشد، فروش نفت به سطح بهینه خود میرسید، موانع روانی کار با ایران برای سرمایهگذار خارجی برطرف میشد...