۱) اگر فرد نامعقول و نامتعارفی به نام دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا نمیشد و جریان ایرانستیز از او بهره نمیبرد، روند «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی» میان ایران و جهان - که وعده برجام بود - با سرعت و کیفیت مناسبی تحقق مییافت.
۲) فضای کسبوکار در داخل کشور سامان مییافت، موانع پیش روی صادرات رفتهرفته برچیده میشد، فروش نفت به سطح بهینه خود میرسید، موانع روانی کار با ایران برای سرمایهگذار خارجی برطرف میشد...
۳) انتقال و تبادلات فنآوری، علمی و دانشگاهی سرعت میگرفت و شرکتهای مطرح جهان - از شرق تا غرب - فعالیتهای خود را با بازدهی خوبی آغاز میکردند.
۴) سپس، با طی زمان، «منافع مشترک اقتصادی» میان ایران و بازیگران مهم جهانی چنان شکل میگرفت و تثبیت میشد که بازگشت تحریمها را در عمل - برای هر سیاستمداری در غرب که طالب رأی مردم و نیازمند پشتوانه مالی و تبلیغاتی است - غیرممکن میساخت.
۵) طبیعتاً، در داخل کشور هم تحولات بهگونهای شکل میگرفت که بازیگران مختلف سیاسی نیز در ممانعت از اِعمال اصلاحات لازم در نظام بانکی و پولی کشور توجیه کمتری مییافتند،
۶) دستکاری در بازار ارز و کالا میسر نمیبود و - با شفافسازی و عادیسازی فضای کسبوکار - دست مافیاها و کاسبان تحریم رفتهرفته از اقتصاد کشور کوتاه میشد.
۷) ضمن اینکه بازار داغ تحریف واقعیتها - مانند تحریف در مورد برجام و ضرورت انعقاد آن - مشتریان کمتری به خود میدید!
۸) در واقع، برجام م میتوانست به کشور فضای تنفسی دهد تا به تدریج زیرساختهای لازم برای یک «اقتصاد مقاومتی» واقعی و ریشهدار آماده و مهیا گردد و ایران در مسیر ارتقاء قدرت و نفوذ خود با موانع کمتری گام بردارد.
۹) در بُعد امنیت هم برجام میتوانست - و هنوز میتواند - حاشیه امنی برای کشور و نسل آینده ایجاد نماید. حتماً به یاد دارید پرونده هستهای ایران در سال ۲۰۰۶ میلادی به شورای امنیت سازمان ملل راه یافت و اگر برجام همین فردا احیا شود در سال ۲۰۲۵ از آن خارج خواهد شد. یعنی پس از ۱۹ سال!
۱۰) به عبارت دیگر، برجام قرار بود به حضور قریب به یک نسلٍ ایران در شورای امنیت پایان بخشد!
۱۱) به این دلایل است که اسرائیل و دشمنان ایران سالها تمام وقت و توان و لابیهای خود را بکار گرفتند - و همچنان بکار میگیرند - تا برجام را نابود کنند، مذاکرات را به شکست بکشانند و با تحمیل یک جنگ فرسایشیِ اقتصادی، سیاسی، حقوقی و امنیتی، ایران را از توسعه و «قوی شدن» بازدارند.
۱۲) حقیقت این است که جریان ایرانستیز قصد دارد ایران را از صحنه دیپلماسی جهان محو کند و آن را به کشوری منزوی، کمتاثیر، ورشکسته و غرقِ در بحرانهای داخلی تبدیل نماید.
۱۳) حضور شما در عرصه قدرت فرصت مغتنمی است تا مانع تحقق رویای شوم آنها شوید.
۱۴) برجام را با وجود تمام موانع سیاست داخلی احیا کنید، به مذاکرات وین - که خار چشم جریان ایرانستیز است - بها دهید...
۱۵) از تجربه تیم مذاکرهکننده - از آقایان ظریف، عراقچی و تختروانچی که صرفاً بدلیل نقششان در ایجاد برجام مورد شدیدترین حملات لابیهای اسرائیل، سازمان تروریستی رجوی، جریان ایرانستیز و رسانههای متخاصم فارسیزبان بودند - بهرهبرداری کنید و ایران را دوباره در مسیر توسعه قرار دهید
۱۶) اگر برجام شکست بخورد، مجبور خواهید شد تحت شرایط بسیار سخت اقتصادی و اجتماعی کشور را زیر سایه سنگین شورای امنیت- با تمام تبعات حقوقی و امنیتی آن- اداره کنید و احیانا از موضعی به مراتب دشوارتر از قبل وارد دور جدیدی از مذاکرات شوید.
۱۷) مذاکراتی که تا آن زمان - در فضای نارضایتی عمومی در داخل کشور - مشمول شرایط و قید و بندهای جدیدی خواهد شد که کنگره در این حدفاصل به دولت بایدن (و دولت بعدی) تحمیل خواهد کرد.
۱۸) در صیانت از منافع کشور موفق باشید.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱) بهطور کلی تاخیر در روند مذاکرات چند آسیب در پی دارد: نخست اینکه با گذر زمان، جریان ضد برجام در آمریکا فرصت لابیگری و تثبیت مواضع خود را خواهد داشت.
۲) به عنوان مثال، بنگاههای روابط عمومی وابسته به این جریان فرصت خواهند داشت افکار عمومی را نسبت به نیات ایران بدبین کنند و فضای سیاسی را برای مقاصد خود شکل دهند.
۱) قرار گرفتن ذیل فصل هفتم یعنی شورای امنیت کشور شما را رسماً «تهدیدی برای صلح و امنیت جهان» تشخیص داده است و همه دولتهای عضو سازمان ملل را ملزم به اجرای تمام تمهیدات قهریهای میدارد که علیه شما به تصویب رسانده است.
۲) یعنی همه کشورهای جهان - از متحد گرفته تا دشمن - از نظر قانونی مکلف میشوند از طریق قانونگذاری در پارلمانهای ملی و سایر سازوکارهای حکومتی آن تمهیدات را علیه شما به اجرا بگذارند.
۱) کسانی که ایران را دستکم یک نسل درگیر «شورای امنیت» کردهاند به جای پاسخگویی، نه تنها طلبکار کسانی شدهاند که برای خروج از چاه «یک نقشه» راه به اجرا گذاشتهاند، بلکه بعضاً منکر این حقیقت میشوند که قطعنامهها علیه ایران اصولاً تحت فصل هفتم تصویب شده بود!
۲) یکی از این آقایان - که اتفاقاً در دولت قبل مسئولیت داشت - مدعی بود قطعنامههای شورای امنیت تحت فصل هفتم تصویب نشده و روحانی و ظریف - برای فریب دادن مردم و قهرمانسازی از خودشان این دروغ را منتشر کردهاند!
۳) وقتی به او یادآوری شد در مقدمه قطعنامه به صراحت عنوان فصل هفتم (Chapter VII) ذکر شده، منکر ماجرا شد و پس از مطالعه متن پیروزمندانه موضع خود را تکرار کرد. بعد از مدتی کاشف به عمل آمد ایشان عدد لاتین «هفت» (VII) را «ویی» میخوانده و تمام این سالها متوجه وخامت داستان نشده است!
۱) پرونده هستهای ایران تا ۴ سال دیگر در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد. بعد از آن، از دستورکار خارج میشود، سازوکار موسوم به «ماشه» منحل میشود و سایه شورای امنیت بعد از قریب به ۲۰ سال از سر ایران و امنیت ملی برداشته میشود.
۲) در این چهار سال، بسیار مهم است سکاندار دولت و مجری سیاست خارجی بتوانند به نحوی پرونده را مدیریت کنند که درگیری ایران و شورای امنیت سرانجام ختم به خیر شود. مسئله کمی نیست. ایران امروز محتاج تداوم یک مدیریت صحیح در عرصه بینالمللی است.
۳) این مدیریت صحیح نیز در عمل یعنی دولت بعدی هم از نظر منش سیاسی، هم از نظر دانش فنی و حقوقی و هم از نظر اعتبار بینالمللی توانایی عبور از این گردنه را داشته باشد. اگر نه، سایه شوم شورای امنیت و بیثباتی اقتصادی و سیاسیِ حاصل از آن یک نسل دیگر گریبانگیر کشور خواهد شد.
۱) یکی به رویکرد سیاسی، تسلط بینالمللی، چینش مسئولین و دانش فنی دولت آینده برمیگردد؛ و یکی به امکان و تمایل دولتهای مقابل به همکاری با یک دولت اصولگرا در ایران مربوط میشود.
۲) طبیعتاً، اولین پرسش این است که دولت اصولگرای بعدی با کدام رویکرد، کدام افراد و مجهز به چه سطحی از دانش فنی و حقوقی وارد میدان خواهد شد؛ و سپس، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی تا چه حد حاضر خواهند شد از سرمایه سیاسی خود برای نشست و برخاست با آنها هزینه کنند؟
۱) در سالهای اخیر، بخش قابل ملاحظهای از فعالیتها و انرژی لابیهای ایرانستیز در آمریکا و پایتختهای اروپایی معطوف به تخریب دکتر ظریف شد، چرا که جریان متخاصم چهره یک دیپلمات متخصص، معتدل و منطقی را سدی در برابر پروژهها و تلاشهایش برای اجماعسازی علیه ایران میدید.
۲) از دید آنها، کشوری که وزیر امور خارجهاش دستکم دو بار نامزد دریافت جایزه نوبل صلح شده و قابلیتی استثنایی در جذب رسانهها، افکار عمومی و محافل تخصصی را دارد، نمیتواند به راحتی سوژهٔ هراسآفرینی و اجماعسازی قرار گیرد.
۳) تا به امروز هم که ظریف همچنان چهرهٔ ایران و کارگزار سیاست خارجی است کماکان نتوانستهاند حول محور «ایرانهراسی» یا دستآویزهای مشابه صحنه سیاست داخلی کشورهای غربی، صحنه بینالمللی و حتی صحنهٔ منطقهای را علیه ایران ساماندهی کنند.