۱) امسال فضای نیویورک متأثر از تیرگی روابط میان فرانسه (اتحادیه اروپا) با آمریکا، استرالیا و بریتانیا در پی ماجرای لغو قرارداد خرید زیردریاییها خواهد بود. فرانسه این ماجرا را محدود به یک قرارداد نمیبیند بلکه مقدمه بازنگری روابط راهبردی طرفین ارزیابی میکند.
۲) در چنین فضایی، طرح دستکم سه مقوله مرتبط با ماجرای زیردریاییها توسط وزیر امور خارجه ایران - دکتر @Amirabdolahian - که به پرونده برجام هم مربوط است، میتواند تاثیرگذار و مفید باشد:
۳) اول، مقوله «عهدشکنی» در مناسبات بینالمللی است که - بخاطر Appeasement با ترامپ از جمله در ماجرای برجام - امروز دامنگیر روابط دولتهای غربی با یکدیگر نیز شده است. حتی با وجود مخالفت ایران با انعقاد قرارداد میان استرالیا و آمریکا، طعنه به طرف غربی در این باره خالی از لطف نیست.
۴) دوم، مقوله «عدم اشاعه» است: چرا که زیردریاییهایی که استرالیا از آمریکا سفارش داده با اورانیوم غنیشده بالای ۹۰٪ کار میکند و این درصد غنایی است که برای سلاح نیز کاربرد دارد. انتقال این مواد از یک کشور دارنده سلاح هستهای به یک کشور غیرمسلح با موازین و اهداف NPT مغایرت دارد.
۵) به احتمال بسیار زیاد سایر دولتها در مجمع عمومی به این موضوع اشاره خواهند کرد، اما طرح آن از جانب ایران - که سالهاست مورد اتهامات بی اساس در زمینه عدم اشاعه و نقض ان.پی.تی از جانب همین کشورهاست، وزن و جذابیت دیگری دارد.
۶) سوم، مقوله «صلح و امنیت جهانی» است. با توجه به اینکه همکاری استرالیا، آمریکا و بریتانیا در حوزه زیردریایی هستهای با هدف مقابله راهبردی با چین صورت گرفته، جای آن دارد ایران نسبت به این موضوع حساسیت نشان دهد.
۷) حساسیت نشان دادن ایران در موضوعی مرتبط با امنیت چین - با توجه به عضویت جدید ایران در سازمان همکاری شانگهای - حرکت معناداری خواهد بود.
۸) علاوه بر اینها، چنانچه نماینده فرانسه (احتمالأ وزیر امور خارجه آن) از تریبون مجمع عمومی بحث «خسارت» در ماجرای زیردریاییها را مطرح کرد، نماینده ایران میتواند از زمان «حق پاسخگویی» در آن جلسه استفاده کند و در مورد بحث خسارت در قضیه نقص برجام طرح پرسش کند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این روزها، اسم دکتر عراقچی در رسانهها و شبکههای اجتماعی بسیار به چشم میخورد چرا که بسیاری از مردم با علاقه - و بعضاً با نگرانی - اخبار مربوط به نقش آینده ایشان در دولت جدید و پرونده هستهای را به دقت پیگیری میکنند.
۱) شخصاً وقتی اسم ایشان را میشنوم ناخودآگاه یاد سلسله جلسات استماع کنگره پس از انعقاد برجام - به ویژه جلسه مربوط به بررسی قطعنامه ۲۲۳۱ و برنامه موشکی - میافتم که در آن ...
۲)...سناتورها، کارشناسان و مقامات دولت اوباما بر سر آنچه تیم مذاکرهکننده ایران - با ابتکار
خاص دکتر عراقچی - بر سرشان آورده بود به جان هم افتاده بودند!
برخی چهرهها ۷ سال تمام با برجام مخالفت کردند، آن را «خسارت محض» خواندند و بعضاً خواستار فسخ آن شدند. نشاندن این دوستان در مسند مذاکره برای دفاع از برجام و احیای آن چند پیامد مهم - هم در داخل و هم در زمین مذاکرات - دارد که لازم است آقای رئیسی به آن توجه کنند:
۱) اول اینکه این انتصابات آسایش روانی بازار و کارگزاران اقتصادی را بهم میزند و موجب میشود چشمانداز تیرهای نسبت به آینده در فضای کسبوکار شکل بگیرد.
۲) دوم اینکه نزد افکار عمومی این شبهه را ایجاد میکند که تصمیمات دولت جدید در حوزه سیاست خارجی متکی به ملاحظات جناحی و سیاسی داخلی است. حال اینکه انتظار این است رئیسجمهور نگاه غیرسیاسی به دستگاه دیپلماسی و کارگزاران مجرب آن داشته باشد.
۱) مدیریت «سازمان انرژی اتمی» با مدیریت وزارتخانه فرق دارد. تأسیسات هستهای تأسیسات حساسی است که با مواد خطرناک و آسیبزا سروکار دارد و خطای مدیریتی در آن مستعد ایجاد فاجعه انسانی است. تأسیسات هستهای آنقدر حساس است که حتی در قوانین بشردوستانه تحت یک رژیم حمایتی ویژه قرار دارند.
۲) اما تأسیسات هستهای ایران به صورت ویژهای آسیبپذیر است؛ چرا که تقریباً تنها تأسیسات هستهای دنیاست که هدف عملیات تروریستی، عملیات خرابکارانه، حملات سایبری و احیانا در معرض خطر حمله نظامی است.
۱) چرا تصور میکنیم انجام مذاکرات منطقهای ناگزیر به تعطیلی برنامه موشکی یا ضرر و زیان نظامی و راهبری ایران منجر خواهد شد؟
۲) مذاکرات منطقهای میتواند به ایجاد یک «نظام امنیتی جمعی بومی جدید» در منطقه با محوریت ایران و نیروهای همسایه بینجامد؛ ممکن است به پایان مسابقه تسلیحاتی در منطقه و تعدیل خرید سلاح توسط عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس منتهی شود؛
۱) برای پاسخ به این سوال اول باید پرسید منظور از «تضمین» چیست؟ اگر منظور این است که قوه مجریه یک کشور (آمریکا) تضمین «حقوقی» بدهد که رئیسجمهور بعدی به یک معاهده پایبند خواهد ماند، گرفتن چنین تضمینی ممکن نیست.
۲) اول به این خاطر که تضمین «حقوقی» در عمل به این معنی است که یا در نظام قانون اساسی آمریکا اختیار خروج از معاهده از رئیسجمهور سلب شود که توقع واقعبینانهای نیست؛
۳) یا شروطی به اختیار خروج از معاهده به اختیارات فعلی رئیسجمهور ضمیمه شود (مثل شرط اخذ مجوز از کنگره) که این نیز طبیعتاً امکانپذیر نیست و مطابق رأی دیوانعالی آمریکا در قضیه Carter vs Goldwater منتفی است؛
۱) اگر طرفین وارد بازی «اهرمسازی» شوند و به منظور کسب امتیاز بیشتر مبادرت به تهدید، تشدید فشار و تنشافزایی کنند، احتمال اینکه کنترل فضا از دستشان خارج شود و مذاکرات به پیچیدگی بیشتر و لاجرم شکست بینجامد افزایش پیدا میکند.
۲) فاصله دستور کار دولت جدید با دستور کار فعلی تیم مذاکرهکننده، احتمال بروز پیچیدگیها در روند لغو تحریمها را نیز افزایش میدهد.