رشتو
۱.#ابولحسن_بنیصدر نخستین رئیسجمهور ایران و جمهوری اسلامی که امروز درگذشت را اگر بخواهم در یک عنوان توصیف کنم خواهم گفت:«خطاکار درستکار!» این عنوان اگرچه متناقض مینماید اما شاید تنها توصیفی باشد که بتواند حق سخن را درباره هر دو وجه عملکرد بنیصدر بیان کند. زیرا در ارزیابی
۲.عملکرد او نه میتوان خطاهایش را نادیده گرفت و نه درستکاریهایش را.
خطاهای بنیصدر را بیش از هرچیز باید در آنچه میتوان شبهنظریهپردازی برای اسلام سیاسی نامید دانست. مقولاتی پارادوکسیکال چون اقتصاد اسلامی و یا جامعه بیطبقه توحیدی در کنار مهملاتی چون اشعه موی زن و صلیبی بودن
۳.کراوات و سرانجام ایفای نقش آمرانه در سرکوبهایی چون انقلاب فرهنگی و ممنوعیت موسیقی از جمله سیاهه اعمال بنیصدر در این راستا بود. اما با این همه او نهایتا خواستار یک استبداد مذهبی نبود و از اواخر سال ۵۹ تا اوایل سال ۶۰ که نهایتا منازعه قدرت را باخت، در مقابل آن هم ایستاد. اینجا
۴.هم خطای بعدیش رقم خورد و به جای برگزیدن نیروهای ملی با مجاهدین خلق متحد و به تبع آن با چپهای غیر تودهای و قومگرایان کردستان که پیشتر به درستی در مقابلشان ایستاده بود ائتلاف کرد. اما چندی نگذشت که دگرباره درستکاریش بر خطاکاریش غلبه کرد و زمانی که سازمان مجاهدین خلق با خیانت
۵.به میهن به رژیم متخاصم بعثی عراق پیوست، راه خود را از آنها جدا کرد و خاطره فرماندهی کل قوایش در مقاومت میهنی مقابل دشمن متجاوز بعثی را خدشهدار نکرد.
پس از آن نیز بنیصدر همواره کوشید که یک رجل سیاسی درستکار باقی بماند، به این ترتیب که ضمن مبارزه با استبداد مذهبی حاکم، همواره
۶.از هرگونه وابستگی به دولتهای خارجی و تائید و توجیه سیاستهای آنها اجتناب کرد. اما هرگز هیچ ابراز ندامتی از خطاکاریهایش نکرد و همچنان یا بر درستکاری خود در آن موارد هم اصرار صریح یا ضمنی میکرد و یا خطاکاریها را فرافکنی یا انکار میکرد و همین هم موجب شد که او برای بیشینه
۷.ایرانیانی که همهجوره از روزگار او گذر کرده بودند، چهرهای در بدترین حالت منفور یا در بهترین حالت فراموششده بشود. اما با این حال درستکاریهای او در مقاطعی که نقشآفرینیش واجد اهمیت بود، آنچنان مبتنی بر اصول و ارزشمند بوده که ناظر بیطرفی که نخواهد از نظرگاه کینههای تاریخی و
۸.و سیاسی ولو بر حق به عملکرد بنیصدر نگاه کند، میتواند دستکم در هنگامه درگذشتش یادش را گرامی بدارد.
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
رشتو
۱.از معاون رئیسجمهوری اسلامی که منکر ملت-دولت شد تا سرداری که نافی تاریخ ایران شد، شباهت ظاهری دشمنی با هویت ملی ایران وجود دارد. اما این شباهت ظاهری دربردارنده دو مرحله متمایز گفتمانی در درون جمهوری اسلامی است.
آنچه لطیفی معاون رئیسجمهوری گفت مرحله اول گفتمانی جمهوری👇🏼
۲.اسلامی، یعنی مرحله امتگرایانه است. در این مرحله اعتبار و حتی گاه موجودیت ملیت ایرانی طرد و نفی میشود. اما این مرحله نهایتا نمیتواند از مرحله شعار فراتر برود، نه فقط به این دلیل خارجی که اساسا اکثریت اهل سنت امت اسلامی حاضر نمیشوند نقش پیشتازی برای اقلیت شیعه قائل باشند،👇🏼
۳.بلکه به این دلیل مهمتر داخلی که نمیشود بر یک کشور با نفی موجودیت آن حکومت کرد!
اینجا جایی است که مرحله دوم گفتمانی آغاز میشود که سردار نقدی منادی آن بوده است. در این مرحله موجودیت کشور پذیرفته و ای بسا در صورت ضرورت تکریم هم میشود، چون این مهم بیش از هرچیز برای حکمرانی👇🏼
کورسرخی کتابی از خانم عالیه عطایی، یکی از هموطنان ایرانی افغانستانیتبار است. نویسنده در افغانستان به دنیا آمده ولی پس از وقوع جنگ داخلی در این کشور، به همراه خانواده خود به ایران مهاجرت کرده و در این کشور بزرگ شده و زیسته است.
کتاب شامل نُه خاطره داستانی نویسنده از دوران/👇🏼
👆🏼کودکی تا به امروز و درباره خود و نیز بستگان و دوستان افغانستانی نویسنده که اغلب مهاجر به ایران یا سایر کشورها بودهاند، میباشد. متن روان و پر کشش کتاب موجب میشود که گستره مخاطب آن عام و فراگیر باشد.
اهمیت اصلی کورسرخی در این است که باید آن را نخستین کوشش در حوزه ادبیات/👇🏼
👆🏼داستانی/زندگینامهای دانست که از سوی بخشی از جامعه ایران، یعنی ایرانیان دارای تبار و ملیت افغانستانی برای برقراری گفتگو با سایر ایرانیان صورت گرفته است. با مروری بر مواضع خانم عطایی در رسانهها و فضای مجازی نیز میتوان دریافت که ایشان چقدر نماینده شایستهای برای چنین کاری/👇🏼
رشتو
۱.رضاشاه پهلوی در راستای پروژه ایجاد دولت مدرن، خوانین و ایلسالاران را که قدرت محلیشان در تعارض با کارکرد دولت مدرن که تعبیر دقیق ماکس وبر «انحصار کاربرد مشروع زور» میباشد، سرکوب کرد. از جمله در سیستان و بلوچستان، اما در این ناحیه به دلیل برخی توسعهنیافتگیها، پس از دوره
۲.دولتسازی رضاشاه پیوستگی کمتری به نسبت سایر نواحی ایران میان نهادهای دولت مدرن و جامعه محلی ایجاد شد. به همین جهت بود که محمدرضا شاه پهلوی با عدول از سیاست خصمانه پدرش در قبال متنفذین محلی بلوچ، تلاش موفقیتآمیزی را در جذب نسل جدید خانزادگان بلوچ به دیوانسالاری حکومتی صورت داد
۳.و زعامت امور محلی را از طریق مناصب دولتی و حکومتی بدانها سپرد. اما فقدان تحزب و مجاری کافی برای مشارکت سیاسی باعث شد که همچنان هم پیوستگی ارگانیکی میان نهادهای دولتی با جامعه محلی شکل نگیرد و پیوستگی مکانیکی قومی-قبیلهای همچنان در این ناحیه تعینکننده باشد.
اما پس از انقلاب
رشتو
۱. کنفرانس تهران یکی از نقاط عطف پیروزی متفقین بر فاشیسم بود و به همین جهت برای اغلب جهانیان رویدادی خجسته به شمار میاید، اما در ایرانی که به ناحق توسط متفیین اشغال و تحقیر شده بود، این خجستگی نمودی نداشت و ندارد.
بنابراین اینکه سفیر روس و انگلیس عکسی به یادبود کنفرانس
۲.تهران بیاندازند عجیب نیست و این انتشار عمومی آن در ایران است که ناخوشایند است. در این ناگواری هم البته این سفیران کمترین تقصیر را دارند. تقصیر از آن کسانی است که برای خالی نگه داشتن آن صندلی سوم، بیش از چهار دهه است که همه جور لطمه و خسارتی به کشور و ملت وارد کردهاند تا جایی
۳.که از ارزشهای ملی چون حاکمیت ملی، استقلال و عزت کشور، چیزی جز در شعارهای حکمرانان مستقر باقی نمانده باشد. در چنین شرایطی است که سفیر خارجی خود را موظف نمیبیند احساسات ملی و افکار عمومی کشور پذیرنده را لحاظ کند. زیرا مشخصا سفیر روسیه به عنوان بانی این عکس نماینده دولتی در
رشتو
۱.رفقای عزیز فیلمی از سینمای روسیه و محصول سال ۲۰۲۰ است. فیلم بر اساس ماجرای واقعی سرکوب خونین یک شورش کارگری در شمال قفقاز در سال ۱۹۶۲ در دوره شوروی سابق میباشد.
داستان فیلم از این قرار است که زنی از مقامات تندرو کمونیست محلی که خواستار سرکوب شدید معترضان بوده،
۲.در روز واقعه درمیابد که دخترش نیز در میان مفقودشدگان سرکوب خونین میباشد. سپس وی که همچنان میکوشد یک کمونیست مومن به رژیم شوروی باقی بماند، به کمک یک مامور کاگب که دلش به حال او سوخته تلاش میکند تا اثری از جنازه دختر خود بیابد و …
فیلم نمایانگر سرکوب خشنی است که نه آثار
۳.آن از خیابانها پاک میگردید و نه کسی حاضر به قبول مسئولیت آن میشد. سرکوبی که ظاهرا ناشی از برخورد خیابانی ارتش با معترضان بود، ولی با امتناع ارتش از شلیک مستقیم، تکتیراندازان کاگب چنین میکنند. اما در یکی از دیالوگهای فیلم که مامور کاگب به زن کمونیست میگوید:
رشتو
۱.وضعیت انتخابات پیشرو چنان روشن است که زعمای اصلی اصلاحطلبان هم اغلب در قبال آن سکوت کردهاند و دعوت به مشارکت انتخاباتی از جانب کسانی است که حتی در زمره اصلاحطلبان هم نمیتوان به شمارشان آورد. تا به آنجایی که من دیدهام، جدای از حکومتیها تنها سه گروه هستند که با ادعای
۲.اصلاحطلبی یا تحولخواهی آشکارا دعوت به مشارکت انتخاباتی میکنند. در ادامه به این سه گروه با مروری بر موقعیت، ادبیات و چهرههای نمادین هرکدامشان در داخل و خارج از کشور، اشاره میکنم.
(۱)طیفی از مدیران بالای اجرایی دوران موسوم به اصلاحات و اعتدال. این مدیران را البته علیرغم
۳.موقعیتشان به دلیل پدیده وارونگی نخبگان پس از انقلاب نمیتوان از نخبگان جامعه ایران به شمار آورد، بلکه اینها را باید مدیرانی دانست که واجد شرایط اطلاق عنوان قلدران هستند. از همین روی است که اینها ادبیاتی امری و تهدیدآمیز دارند. این قلدران تقریبا همگی در داخل ایران هستند. (البته