@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri سلام فرشاد جان، 1- ببین اولین نکته اینه که باید دو فاکتور «رشد جمعیت» و «بازگشت آوارگان» رو در نظر بگیریم.
در مورد حجم آوارگان هم اختلافاتی وجود داره، چون هر دولتی که آمار بیشتری ارائه بده، میتونه کمکهای بیشتری جلب کنه.
لذااگر آمار آوارگان و جمعیت سکنه هر منطقه رو جمع بزنی...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri ... از جمعیت کل، فراتر میره.
الان اگر جمعیتهای آوارگان کشورهای همجوار و اروپا رو جمع و در کنار جمعیتهای ادعایی در مناطق سهگانه (نظام، معارضه و قسد) قرار بدی، به رشد حدودا 25 درصدی نسبت به جمعیت 2011 میرسی که ناشی از سه عامله:
1-بزرگنمایی درآمار
2-رشد جمعیت
3-بازگشت آوارگان
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri لذا اون منطق که بیایم مبنا رو آمار 2011 قرار بدیم و از طرفهای دیگر کم کنیم تا به جمعیت سنی تحت سیطره اسد برسیم، اشتباهه!
این از نکته اول
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri نکته دوم)
همین الآن شهرهای اصلی تحت سیطره اسد رو ببین.
در دمشق اکثریت با سنیهاست
در شرق و درعا که بافت تقریبا یکدست سنی است و مناطق غیرسنی رو باید با ذرهبین پیدا کرد... (مثلا شهرک شیعیان در نوی و...)
در مرکز هم حماه تقریبا یکدست سنی و حمص و حلب با اکثریت سنی هستند.
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri حتی در غرب علوینشین هم بافت یکدست نیست.
میدونی قبل از 2011 لاذقیه اقلیت سنی بزرگی داشت. خب بعد از ماجراهای بانیاس و... سنیها مهاجرت کردند؛ اما بعدا در غالب آوارهها برگشتند!
الآن حتی در طرطوس (که تقریبا یکدست علوی بود) سنیهای زیادی میشه دید...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri فراموش نکنیم آوارگان داخلی حجمشون تقریبا دو برابر آوارگان خارجی بود.
مبدأ آوارگان هم عمدتا مناطق سنینشین (دوران اشغال داعش) بود
شمالیها بیشتر به ترکیه رفتند. جنوبیها هم بیشتر به اردن. ولی شرقیها خیلیهاشون از طریق بادیه خودشونو به حمص رسوندن و بعد توزیع شدن...
پایان نکته 2
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri 3- در مناطق روستایی، وضعیت کمی با مناطق شهرنشین متفاوته و اینو قبول دارم.
ولی اینو بارها به دوستان گفتهام که برخلاف سنت بعث و دوره حافظ، پایگاه اصلی دولت بشار بر روی طبقه متوسط شهریه. (بحث مفصل)
پس اگر تمرکز رو بر شهرها بذاریم، عملا دروزیها حذف و سنیها مهمتر میشن...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri 4- اما نکته مهم:
اهل تسنن سوریه، درسته - عمدتا - بالابتدا نسبت به حکومت علویها زاویه دارند {مفصله}؛ اما این طور نیست که الآن در مناطق معارضه باشند.
باید اول خود سنیها رو تقسیم کرد. بارزترین تقسیم «صوفی/سلفی» و «اشعری/سلفی»ه و بخش مهم دستههای نخست (صوفی اشعری) در کنار نظام بودن
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri 5- علاوه بر اینا، سوریه یکی از قطبهای فکری جهان عرب و اسلامه.
مثلا محمدسعید رمضان بوطی، عملا یک وزنه فکری برای سوریه و فراتر از اون یکی از برگه های قدرت سوریه در معادلات فرهنگی منطقه بود.
حسون، وزن کمتری داشت؛ ولی باز هم در حد خودش یک وزنه سیاسی و مؤثر بود...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri 6- اصل قضیه این تغییر رو نباید در حد تغییر حسون دید.
پسر بوطی هم چندی قبل کنار رفت.
ما با یک موج تغییر مواجهیم. شناسایی اون موج و اهداف اون خیلی مهمتر از تغییر یک نفره
خصوصا اینکه این بار، کلا منصب «مفتی عام» از طرف شخص بشار اسد حذف شده...
حتی بار سیاسی و حقوقی هم داره!
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri این دو نکته آخر، مهمتر بودند و باید همین جا تموم کنم.
اما چون یادم رفت، اینو هم بنویسم: 7- این طور نیست که مناطق تحت سیطره دو قطب دیگر، یکدست سنی باشه.
در قلمرو قسد، اقلیتها وزن بیشتر و مهمتری دارند. برای همین هم روی بعد «تعددیة» مانور میدن.
حتی شمال (معارضه) هم اقلیت داره!
مطالعه این رشتوی ارزنده حاج حسین نخلی عزیز رو به همه دوستان توصیه میکنم.
بد نیست این خاطره رو هم نقل کنم تا به عمق مشکلات ایرانیان در درک دینامیسم تحولات داخلی عراق اشاره کنم.
در پایان هم ملاحظهای که نسبت به این رشتو دارم را عرض خواهم کرد.
این توییت، دلالتهای روشنی دارد.
هرچند منطق آماری، به اندازه ریاضی مستحکم نیست؛ اما کسی که اتمسفر سیاسی عراق را درک کرده باشد، افزایش اقبال به گرایشهای «ملیگرایانه» و هویتهای «وطندوستی» و «استقلالخواهی» را تصدیق میکند.
بد نیست بگویم چندی قبل (بعد از اعلام نتایج انتخابات)، یکی از این کارشناسان مشهور حوزه عراق (هوادار سرسخت «عصائب») در جمعی که به نسبت خودشان مؤثر هستند، ضمن نقدی گفته بود:
«در عراق مفهومی به اسم "ملت" وجود ندارد که صحبت از "قرائت ملی" شود!»
قربون برم خدا رایک بام و دو هوا را
یک بر بام سرما رایک بر بام گرما را
جناب قیس خزعلی در دیدار با نماینده ویژه سازمان ملل در امور عراق، ادلههای خود مبنی بر تقلب را ارائه دادند و بر پیگیری پرونده «تقلب و بازیگردانی مفتضح» تأکید کردند.
در پایان هم بر تداوم ارتباط تأکید شد...
البته که انتظار منطقی از یک سیاستمدار حرفهای، ارتباط با همه طرفهای مؤثر در حوزه قدرت است.
ولی اینکه مذاکرات بقیه گروهها را مصداق خیانت بدانند و حتی حرمت مرجعیت را هم نگه ندارند؛
آن وقت حالا خودشان عینا همان کار را انجام دهند، نشان دهنده یک ویژگی اخلاقی خاص است!!
ترجمه:
«علی مملوک و تعدادی از سران نظام سوریه با مقامات موساد و فرماندهان ارتش اسرائیل در "پایگاه حمیمیم" (فرماندهی ارتش روسیه در سوریه) و "قبرس" دیدار میکردند.
پیام هیئت اماراتی:
تلآویو شرط کرده تنها در صورت علنی شدن روابط (تطبیع) ادامه خواهند داد!»
«آلفرد ریاشی» از شخصیتهای برجسته آکادمیک لبنان و دبیرکل کنفدراسیون تداوم فدرالیسم، تأکید کرد هیئات یهودی (شامل نمایندگانی از کنست) در دمشق حضور داشتهاند.
آیا بشار اسد، بعد از نیم قرن، روابط پنهانی خاندان اسد با اسرائیل را فاش خواهد کرد؟
در توضیح، باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کرد:
«تقریبا اجماع کامل همه ناظران بر این است که یکی از اهداف اصلی امارات از حضور در یمن، سیطره بر بنادر و جزایر استراتژیک این کشور بود.»
حال باید به یک مجمع الجزایر مهم در دریای سرخ اشاره کرد که از دسترس امارات دور ماند: «حنیش»
۲/۶
در واقع سیطره امارات - از طریق یمن - بر این جزایر میتونست مقدمه حکمرانی امارات بر جنوب دریای سرخ باشه؛
آرزویی که حتی ریاض هم به راحتی با آن همراه نیست...
ناکامی امارات در این حوزه، معادلات را در داخل یمن میتواند تغییر دهد!
و حتی معادلات مرزهای دریایی را!!
برخلاف آنچه منابع نزدیک به دولت سوریه گزارش میدهند، مراسم تکریم و خداحافظی با سردار جواد غفاری (فرمانده نیروهای ایرانی در سوریه) در روز «شنبه» (۱۵ آبان-۶نوامبر) برگزار شد؛ یعنی پیش از سفر وزیر خارجه امارات...
در مراسم تقدیر از فرمانده نیرویی که نقش اساسی در بقای نظام سوریه ایفا کرد، عالیترین مقامی که حضور یافت وزیر دفاع سوریه بود.
نه رئیس جمهور، نه نخست وزیر و نه حتی وزیر خارجه در این مراسم حاضر نبودند و سخنرانی نکردند!
عکسهای یادگاری هم بیانگر بینظمی و سطح پایین جلسه است.
۲/۳
چنین تصمیماتی یک شبه اتخاذ نمیشود.
روندهایی از این دست را باید طی زمان (میانمدت) و براساس قرائن موجود تحلیل کرد...
اما نشانهای که این روزها میتوان دنبال آن بود، چیست؟
«آیا باز هم به پایگاه تنف، حمله موشکی و پهپادی خواهد شد؟»
به بهانه این توییت ارزنده آقا سیاوش، نقب کوتاهی بزنیم بر فضای سیاسی کلی طوائف لبنان
پیش فرض این رشتو بر این است که در لبنان هویت ملی در مقایسه با هویت های طائفه ای، وزن کم تری دارد و نتیجه آن را در کنش گری طائفه ای چند دهه اخیر ملت می توان دید.
در جامعه سیاسی لبنان، چهار طائفه اصلی و دو طائفه حاشیه ای داریم.
طوائف اصلی: 1- مسیحیان (با تمام شقوق آن) 2- اهل تسنن 3- شیعیان 4- دروزی ها
علاوه بر آن «علوی ها» و «اسماعیلیه» هم حضور و وزن محدودی در لبنان دارند.
2/12
مسیحیان لبنان هم تنوع مذهبی بالایی دارند هم تنوع سیاسی بالا.
حتی در کابینه هم معمولا سهمیه بندی مذهبی و سیاسی به شکل موازی لحاظ می شود.
مارونی، کاتولیک، ارتدوکس و ارمنی معمولا سهمیه مشخصی در دولت دارند. گاهی یک کرسی هم به وزیر «مسیحی اقلیت های مذهبی» می رسد.