اکثر ما نسبت به دوستهامون مهربونتر و با گذشت‌تر رفتار می‌کنیم، تا نسبت به خودمون. اگه اشتباهی از اونها سر بزنه یا ببینیم ناراحتن، سعی می‌کنیم دلداری‌شون بدیم. درحالیکه اگه خودمون اشتباهی بکنیم ممکنه برای مدتها خودمون رو سرزنش کنیم. /۱
موضوع این پادکست «مهربونی با خود»* بود. مهمون برنامه کریستین نِف استاد دانشگاه تگزاس-آستینه، که هم صحبتهای خیلی جالبی کرد، و هم سرگذشت شنیدنی‌ای داشت. من اول خلاصه حرفهاش رو می‌نویسم و بعد سرگذشتش رو توضیح میدم. /۲
castbox.fm/episode/Being-…

...
*Self compassion
همه ما یه «منتقد درون» داریم، که به خودیِ خود بد نیست. ما پیش خودمون اتفاقهای بد و اشتباهاتمون رو گوشزد می‌کنیم، تا ازشون درس بگیریم و تکرارشون نکنیم. ولی انجام دادن این کار بصورت افراطی بد و مخربه. /۳
بخاطر کار بد ما ممکنه احساس گناه بکنیم. ولی اگه زیادی خودمون رو سرزنش بکنیم، این حس گناه تبدیل به شرم میشه - یعنی می‌پذیریم آدم بدی هستیم. /۴
«مهربونی با خود» یعنی بپذیریم آدمیم، ضعفهایی داریم، و اشتباه کردن هم طبیعیه. میگه در مواقعی که ناراحتید یا احساس گناه می‌کنید، تصور کنید دوستهاتون باهاتون چطور صحبت می‌کردن و چطور دلداری‌تون می‌دادن.
یا تصور کنید دوستتون تو موقعیت شما بود. بهش چی می‌گفتید. /۵
خیلی وقتها ما حس اعتماد به نفس و عزت نفس‌مون رو از عوامل خارجی بدست میاریم. اگه به ما بگن خوشگل، جذاب، ... خوشحال می‌شیم. اگه سر کار به ما بگن آدم متوسطی هستیم، عمیقا ناراحت میشیم؛ چون دوست داریم از بالاتر از متوسط باشیم. /۶
احساس مثبتی که با تکیه بر عوامل خارجی بدست میان، پایدار نیستن (مثلا ممکنه فردا یکی به ما بگه زشت، و تمام اعتماد به نفس‌مون از دست بره) و هم اینکه همیشه در پس ذهن‌مون داریم یه مقایسه‌ای انجام می‌دیم، و این مقایسه یه فاصله‌ای بین ما و دیگران ایجاد می‌کنه. /۷
اونهایی که یاد میگیرن با خودشون مهربون باشن، احساس درونیِ پایدارتریه نسبت به خودشون دارن. اونها روابط بهتری هم با دیگران می‌سازن. چون همونطور که خودشون رو با مشکلاتشون پذیرفتن، دیگران رو هم با اشتباه‌هاتشون می‌پذیرن، و دست از مقایسه «کی بهتره» برمیدارن. /۸
توتحقیقی، دانشجوهایی که در امتحانی مردود شده بودن و باید دوباره در آزمون شرکت می‌کردن، رو به سه گروه مختلف تقسیم کردن.
برای گروه اول صحبتهای انگیزشی پخش کردن. به گروه دوم کاری نداشتن. و با گروه سوم «مهربونی با خود» رو تمرین کردن.
گروه سوم در امتحانها از دو گروه دیگه موفق‌تر بود/۹
خلاصه، در صحبت کردن با خودتون فرض کنید دارید با دوست صمیمی‌تون صحبت می‌کنید و در مواقعی که بخاطر چیزی ناراحته دلداری‌اش میدید. کمکش کنید اشتباهاتش رو بپذیره و دست از سرزنش بیش از حد خودش برداره. تمرین کنید با خودتون مهربون باشید. /۱۰ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

27 Nov
فصل هفتم - شخصیت «چارمِر»
اغواگر زن و مرد (اغواگریِ غیررمانتیک)

مردم تا حد زیادی حواسشون معطوف خودشون هست. دغدغه‌هایی دارن و می‌خوان فقط راجع به خودشون حرف بزنن. «چارمِر» این توانایی رو داره که دغدغه‌های دیگران رو بفهمه و کاری کنه تا اونها نسبت به خودشون حس خوبی داشته باشن. /۱ Image
«چارمِر» لزوما دنبال ایجاد کششِ سکسی نیست. اون دنبال روابطیه که آدمها اون رو دوست خودشون بدونن و در مواقع ضروری بتونه ازشون کمک بگیره. /۲
«چارمِر» کششِ سکسی رو مانع ایجاد دوستی‌های بلندمدت می‌بینه، و اتفاقا سعی می‌کنه از این امر دوری کنه. بجای ایجاد کششِ سکسی، اون روی موارد دیگه برای ایجاد حس مثبت در دیگری دست می‌ذاره؛ تمرکزش روی بالا بردن حس عزت نفس طرف مقابلش هست. /۳
Read 18 tweets
26 Nov
تو این اپیزود، سرگذشت خود کریستن نِف هم شنیدنی بود.
تعریف می‌کنه در زمان دانشجویی دِیت‌های عجیب و غریب کم نداشت. تا اینکه با یکی آشنا میشه که معقول و منطقی بود. با همون آدم ازدواج می‌کنه و زندگی آرومی داشت. ولی کم کم به کس دیگه‌ای علاقه‌مند میشه. /۱
کریستن نِف در اون زمان دانشجو بود و به عنوان دستیار تحقیقاتی در آزمایشگاهی کار می‌کرد. اونجا به کسی که مسئول تحقیقات بود (معشوق) علاقه‌مند میشه و برای مدتی رابطه مخفیانه دارن. تا اینکه روزی شوهرش متوجه خیانتش میشه و طلاق می‌گیرن. /۲
میگه اون زمان از اینکه اینطوری به شوهرش ظلم کرده بود ناراحت بود، ولی از طرف دیگه احساس میکرد عشقِ زندگی‌اش رو پیدا کرده. چون چنین علاقه و هیجانی رو هیچوقت در ازدواجش درک نکرده بود.
«معشوق» هم قول داده بود از دوست‌دخترش جدا میشه، تا بتونن رابطه‌شون رو شروع کنن. /۳
Read 5 tweets
25 Nov
فصل ششم - شخصیت «کوکِت»
اغواگر زن و مرد

اغواگری چیزی نیست جز دادن وعده‌ی لذت، بدون مشخص کردن زمان تحویل اون. اینکه در دل طرف مقابل امیدی ایجاد بشه، ولی ندونه کی قراره بهش برسه. اغواگر «کوکِت» استاد در این زمینه است. وعده‌ی لذت، شهرت، قدرت، یا… میده، ولی اون رو عملی نمی‌کنه. /۱
کتاب میگه دو نوع شخصیت «کوکِت» هست. «کوکِت گرم و سرد» و «کوکِت سرد» /۲
«کوکِت گرم و سرد»

اکثر آدمها دنبال کسی هستن که به سختی بدست میارن، یا تعداد زیادی خواهان داره. در غیر اینصورت، ممکنه ارزش طرف رو درک نکنن و از حضورش به هیجان نیان. قدرت اغواگری «کوکِت» در اینه که میدونه چطور ارزشمند به نظر برسه. /۳
Read 19 tweets
23 Nov
فصل پنجم - «اغواگر ذاتی»
اغواگر مرد و زن
بچه‌ها ویژگی‌هایی دارن که باعث میشه بقیه جذبشون بشن؛ دید ساده و معصومی به دنیا دارن، همه حواسشون به لذت بردن از لحظه است، و زندگی رو جدی نگرفتن. آدمها در بزرگسالی این خصوصیات رو از دست میدن، ولی «اغواگر ذاتی» از همین ویژگی‌ها بهره میبره /۱
بچه‌ها فِیک نیستن و رفتار ساختگی ندارن. تلاشی برای رضایت دیگران ندارن، و همه سعی‌شون رو می‌کنن که از لحظه لذت ببرن. همه ما کودک درونی داره که دوست داره همینطور رفتار کنه. ولی جلوش رو گرفتیم و مهارش کردیم. /۲
آدمهای زیادی مودب و قانونمند ویژگی‌های بچگانه رو بیش از حد کنترل کردن. «اغواگر ذاتی» تقریبا نقطه مقابل این افراده. اون تا حد مناسبی کودک درونش رو رها گذاشته تا هیجان و شادی رو تجربه کنه، و زیادی نگران تبعات کارهاش نباشه. /۳
Read 16 tweets
22 Nov
فصل چهارم - «دَندی»
اغواگر زن و مرد

ظاهر و رفتار اکثر ما همونطوری هست که جامعه ازمون انتظار داره؛ مردها مدل مردونه، و زنها مدل زنونه. جذابیت اغواگری شخصیت «دَندی» از اونجاست که انگار این نقشها رو نپذیرفته، و بطور ظریف وارد حیطه‌ی جنس مخالف شده. /۱
مرد «دَندی»

یک مرد «دَندی» ظاهر تیپیکال مردانه نداره و در اون میشه ویژگی‌های زنانه رو دید. لباسهای پر زرق و برق، زیورآلات، و حتی آرایش صورت نشونه‌هایی از ظرافت زنانه داره، ولی در رفتارش مطمئنه و مرد بودنش رو با اعتماد به نفس نشون میده. /۲
اغواگری همیشه یک نیروی زنانه شناخته میشده. خیلی از زنها شیفته‌ی زیبایی و نیروی جاذبه‌ی جنس خودشون هستن، و اون رو تحسین می‌کنن. مرد «دَندی» همون قدرتی که در ظرافت هست رو بهشون نشون میده. به همین دلیل، برای این زنها، ظاهر مرد «دَندی» جذابتر از یک ظاهر کاملا مردانه است. /۳
Read 17 tweets
21 Nov
فصل سوم - «معشوق ایده‌آل»
اغواگر زن و مرد

اکثر آدمها آرزوهایی در زندگی دارن که بهش نرسیدن. اونها خودشون رو بزرگتر و کاملتر از چیزی تصور می‌کنن که در واقعیت هستن. قدرت اغواگری «معشوق ایده‌آل» از درک همین فاصله بین تصورات فانتزیِ فرد از خودش و واقعیت بدست میاد. /۱
آدمها دوست دارن هنرمند، متفکر، رهبر یا… باشن. بعضی‌ها دوست دارن در زندگی بیشتر خطر کنن، و عده‌ای دنبال آرامشن. بعضی‌ها دنبال کسی هستن که باهاش مکالمات عمیق داشته باشن، و عده‌ای دیگه دنبال کسی ان که فانتزی‌های سکسی‌شون رو باهاش تجربه کنن. /۲
«معشوق ایده‌آل» این نیازها رو متوجه میشه و به طرف مقابلش این حس رو میده که این خواسته‌ها نه تنها بد و سطحی نیستن، بلکه هدفهایی والا و الهی ان. «معشوق ایده‌آل» این اطمینان رو به طرف میده که در کنار اون فرد به ایده‌آل‌هاش میرسه. /۳
Read 14 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(