فصل پنجم - «اغواگر ذاتی»
اغواگر مرد و زن
بچهها ویژگیهایی دارن که باعث میشه بقیه جذبشون بشن؛ دید ساده و معصومی به دنیا دارن، همه حواسشون به لذت بردن از لحظه است، و زندگی رو جدی نگرفتن. آدمها در بزرگسالی این خصوصیات رو از دست میدن، ولی «اغواگر ذاتی» از همین ویژگیها بهره میبره /۱
بچهها فِیک نیستن و رفتار ساختگی ندارن. تلاشی برای رضایت دیگران ندارن، و همه سعیشون رو میکنن که از لحظه لذت ببرن. همه ما کودک درونی داره که دوست داره همینطور رفتار کنه. ولی جلوش رو گرفتیم و مهارش کردیم. /۲
آدمهای زیادی مودب و قانونمند ویژگیهای بچگانه رو بیش از حد کنترل کردن. «اغواگر ذاتی» تقریبا نقطه مقابل این افراده. اون تا حد مناسبی کودک درونش رو رها گذاشته تا هیجان و شادی رو تجربه کنه، و زیادی نگران تبعات کارهاش نباشه. /۳
کتاب میگه «اغواگر ذاتی» چهار ویژگی رو از دنیای کودکان با خودش به بزرگسالی آورده:
۱. دید معصوم: نسبت به همه مسائل دید سادهانگارانه و غیربدبینانه دارن. البته این ویژگی رو در عمل و بصورت ظریف و غیرمستقیم نشون میدن، و خیلی واضح فریاد نمیزننش. /۴
۲. بازیگوشی: نگران پیامدهای کارهاشون نیستن. اگه کسی رو ناراحت بکنن، نیازی به عذرخواهی ندارن، چون بقیه هم کسی که روحیه بازیگوشی داره رو راحتتر میبخشن.
۳. در لحظه بودن: به نظر میاد برای رفتارشون از قبل برنامهریزی نکردن، و بصورت بداهه و با توجه به شرایط کاری میکنن. /۵
۴. رفتار تدافعی ندارن:
آدمها تدافعی عمل میکنن تا از خودشون در مقابل تکرار تجارب بد گذشته محافظت کنن. اونا به هرکسی اجازه نزدیک شدن نمیدن. «اغواگر ذاتی» ولی چنین گارد دفاعی نداره، و همین بیدفاعیاش باعث میشه تا دیگران هم در کنار اون راحتگیرانهتر رفتار کنن. /۶
«اغواگر ذاتی» از این که نشون بده ضعفهایی داره ابایی نداره. اتفاقا میدونه نشون دادن ضعفها نقطهی قوتش هست، که باعث میشه بقیه بیشتر درکش کنن و دوست داشته باشن کمکش کنن. /۷
بچههای لوس که هرچی خواستن براشون فراهم بوده، در بزرگسالی توان مقابله با سختیها رو ندارن. در عین حال، بچههایی که هرچقدر محبت و توجه خواستن از والدین و دیگران دریافت کردن (لوسِ عاطفی شدن) در بزرگسالی اعتماد به نفس زیادی دارن که جذابه. /۸
شاید الان دیگه دیر باشه که پدر مادرتون شما رو لوسِ عاطفی بار بیارن، ولی این ویژگی رو میشه در بزرگسالی هم بدست آورد. از دیگران انتظار داشته باشید بهتون توجه کنن. خیلیها جذب افرادی میشن که از دیگران انتظار توجه و محبت دارن. /۹
«اغواگر ذاتی» در عین حال که انتظار توجه و محبت داره، از طرف دیگه، یک جور استقلال و بینیازی هم نشون میده. این ترکیب، نیمی از قدرت اغواگری اون به حساب میاد.
(درست مثل بچهها که انتظار دریافت محبت دارن، ولی لزوما کسی از اونها انتظار دریافت توجه متقابل نداره) /۱۰
بچهها در دنیای خیالی خودشون زندگی میکنن و با جدیت ازش لذت میبرن. تماشای چنین انرژیای برای اکثر آدمها جذابه. «اغواگر ذاتی» هم در دنیای هیجانانگیزتری زندگی میکنه که بیشتر زادهی تصوراتش هست - اینکه زندگی و نقشش رو زیادی جدی نگرفته، و توجهش به به جنبههای هیجانانگیز هست. /۱۱
حالات روانی ما راحت به بقیه هم منتقل میشن. اگه کسی زیادی تردید داشته باشه و رفتارش زیادی کنترلش شده باشه (که نشونه ترسش باشه) جذاب نیست. /۱۲
«اغواگر ذاتی» دید سادهای به دنیا داره، زندگی رو زیادی جدی نگرفته، و نگران رفتارش نیست. همین روحیه به بقیه هم سرایت میکنه، و به همین دلیل، در کنارش احساس ترس کمتر و آرامش بیشتری میکنن. /۱۲
خطر «اغواگر ذاتی»
آدمها تا یک جایی میتونن تظاهر به داشتن دید معصومانه داشته باشن. کسی که در همه شرایط و نسبت به همهچی دید مثبت و سادهانگارانه داشته باشه، ممکنه اعصاب دیگران رو خرد کنه. /۱۳
این طرز نگاه معصومانه باید مطابق سن و سال فرد هم باشه. اگه جوون نباشه، داشتن دید زیادی معصومانه نشونهی مثبتی نیست. کتاب میگه «اغواگر ذاتی» باید حواسش باشه که این طرز نگاه رو هرجایی استفاده نکنه، و اون رو در جاهایی با خردمندی و ذکاوت بالغانه ترکیب کنه. /۱۴
داشتن دید معصومانه تا زمانی جذابه و از یک سنی به بعد دیگه نیست. در گذر زمان «اغواگر ذاتی» باید بتونه جنبههای دیگهی شخصیتش رو تقویت کنه؛ این که زندگی رو زیاد جدی نمیگیره، روحیهی رهایی داره، راحتگیره، و زیادی نگران اشتباهاتش نیست. /۱۵ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اغواگری چیزی نیست جز دادن وعدهی لذت، بدون مشخص کردن زمان تحویل اون. اینکه در دل طرف مقابل امیدی ایجاد بشه، ولی ندونه کی قراره بهش برسه. اغواگر «کوکِت» استاد در این زمینه است. وعدهی لذت، شهرت، قدرت، یا… میده، ولی اون رو عملی نمیکنه. /۱
کتاب میگه دو نوع شخصیت «کوکِت» هست. «کوکِت گرم و سرد» و «کوکِت سرد» /۲
«کوکِت گرم و سرد»
اکثر آدمها دنبال کسی هستن که به سختی بدست میارن، یا تعداد زیادی خواهان داره. در غیر اینصورت، ممکنه ارزش طرف رو درک نکنن و از حضورش به هیجان نیان. قدرت اغواگری «کوکِت» در اینه که میدونه چطور ارزشمند به نظر برسه. /۳
ظاهر و رفتار اکثر ما همونطوری هست که جامعه ازمون انتظار داره؛ مردها مدل مردونه، و زنها مدل زنونه. جذابیت اغواگری شخصیت «دَندی» از اونجاست که انگار این نقشها رو نپذیرفته، و بطور ظریف وارد حیطهی جنس مخالف شده. /۱
مرد «دَندی»
یک مرد «دَندی» ظاهر تیپیکال مردانه نداره و در اون میشه ویژگیهای زنانه رو دید. لباسهای پر زرق و برق، زیورآلات، و حتی آرایش صورت نشونههایی از ظرافت زنانه داره، ولی در رفتارش مطمئنه و مرد بودنش رو با اعتماد به نفس نشون میده. /۲
اغواگری همیشه یک نیروی زنانه شناخته میشده. خیلی از زنها شیفتهی زیبایی و نیروی جاذبهی جنس خودشون هستن، و اون رو تحسین میکنن. مرد «دَندی» همون قدرتی که در ظرافت هست رو بهشون نشون میده. به همین دلیل، برای این زنها، ظاهر مرد «دَندی» جذابتر از یک ظاهر کاملا مردانه است. /۳
اکثر آدمها آرزوهایی در زندگی دارن که بهش نرسیدن. اونها خودشون رو بزرگتر و کاملتر از چیزی تصور میکنن که در واقعیت هستن. قدرت اغواگری «معشوق ایدهآل» از درک همین فاصله بین تصورات فانتزیِ فرد از خودش و واقعیت بدست میاد. /۱
آدمها دوست دارن هنرمند، متفکر، رهبر یا… باشن. بعضیها دوست دارن در زندگی بیشتر خطر کنن، و عدهای دنبال آرامشن. بعضیها دنبال کسی هستن که باهاش مکالمات عمیق داشته باشن، و عدهای دیگه دنبال کسی ان که فانتزیهای سکسیشون رو باهاش تجربه کنن. /۲
«معشوق ایدهآل» این نیازها رو متوجه میشه و به طرف مقابلش این حس رو میده که این خواستهها نه تنها بد و سطحی نیستن، بلکه هدفهایی والا و الهی ان. «معشوق ایدهآل» این اطمینان رو به طرف میده که در کنار اون فرد به ایدهآلهاش میرسه. /۳
این قسمت modern family رو شخصا خیلی دوست دارم و با کلمه کلمهاش ارتباط برقرار میکنم. خیلی دقیق رابطهی مردها با احساساتشون رو توضیح میده.
میگه وقتی بچه بود و تو بازی استخون ترقوهاش شکست، پدرش بهش گفت «قوی باش» و ادامه بده. انقدر ادامه داد که از درد از هوش رفت. /۱
دختری که تو دبیرستان باهاش قرار دِیت داشت، با یه پسر دیگه رفت و قلبش رو شکست. پدرش تو آشپزخونه میبیندش. بهش میگه ساندویچت رو بخور و اون دختر رو فراموش کن. همین. جایی برای ابراز احساسات نبود.
وقتی پدرش مُرد، با اینکه همه دنیای اون بود، سر مراسمش گریه نکرد. نتونست. /۲
ما هم تقریبا همینطوری بزرگ شدیم.
فکر میکنم ۳-۴ سالم بود که تو بازی زمین خوردم و از درد گریهام گرفت. داییام شب من رو آورد وسط جمع، و جلوی همه شروع کرد به مسخره کردن که این امروز سر بازی گریه کرد. همه هم ریز ریز خندیدن. /۳
خیلی از زنها دوست دارن مورد تحسین و توجه کافی باشن، ولی معمولا اون رو بدست نمیارن. شخصیت اغواگر «رِیک» روی همین وجه دست میذاره؛ نشون میده که برای رسیدن به اونها حاضره تا ته دنیا بره و کوهها رو جابجا کنه. /۱
اکثر مردها در نشون دادن احساسشون به زنی که توجهشون رو جلب کرده احتیاط میکنن و آروم جلو میرن. عدهای هم به کلی در نشون دادن احساسشون ناتوان ان. ولی «رِیک» مثل اکثر مردها نیست؛ برای نشون دادن علاقهاش هیچ محدودیتی احساس نمیکنه و با تمام وجود بروزش میده. /۲
برای اغواگری طرح و نقشه لازمه، و اگه زن انگیزههای مرد رو متوجه نشه، طبیعتا با تردید و بدبینی به ماجرا نگاه میکنه. ولی «رِیک» این مشکل رو هنرمندانه حل کرده. /۳
خیلی از مردها بخاطر نقشی که ازشون انتظار میره - اینکه باید تحت هر شرایطی مسئول باشن و منطقی رفتار کنن - احساس سرکوب میکنن. اغواگر «سایرن» به اونها گوشهای از دنیایی رو نشون میده که چیزی جز لذت نیست و مسئولیتی در اون وجود نداره. /۱
«سایرن» یک تصور فانتزی از دنیای لذتهاست؛ دنیایی که محدودیت و مسئولیتی در اون احساس نمیشه. «سایرن» هوس سیریناپذیر مرد برای سکس رو هدف میگیره، یک سراب نشونش میده، و اون رو سمت خودش میکشه. /۲
تو دنیایی که اکثر زنها محجوبتر از تولید چنین تصویری از خودشون هستن، دیدن شیطنتهای «سایرن» برای مرد ناآشنا و هیجانانگیزه. وایبِ سکس (نشونههای ظریف از تمایل به سکس) میتونه انقدر قدرتمند باشه که مرد به کلی کنترل خودش رو رها کنه، و تا مرز نابودی زندگیش دنبال اون بره. /۳