فصل هفتم - شخصیت «چارمِر»
اغواگر زن و مرد (اغواگریِ غیررمانتیک)
مردم تا حد زیادی حواسشون معطوف خودشون هست. دغدغههایی دارن و میخوان فقط راجع به خودشون حرف بزنن. «چارمِر» این توانایی رو داره که دغدغههای دیگران رو بفهمه و کاری کنه تا اونها نسبت به خودشون حس خوبی داشته باشن. /۱
«چارمِر» لزوما دنبال ایجاد کششِ سکسی نیست. اون دنبال روابطیه که آدمها اون رو دوست خودشون بدونن و در مواقع ضروری بتونه ازشون کمک بگیره. /۲
«چارمِر» کششِ سکسی رو مانع ایجاد دوستیهای بلندمدت میبینه، و اتفاقا سعی میکنه از این امر دوری کنه. بجای ایجاد کششِ سکسی، اون روی موارد دیگه برای ایجاد حس مثبت در دیگری دست میذاره؛ تمرکزش روی بالا بردن حس عزت نفس طرف مقابلش هست. /۳
«چارمِر» طرف مقابلش رو مرکز توجه قرار میده، و خودش در پسزمینه محو میشه. با دقت به حرفهای مخاطبش گوش میکنه و اجازه میده تا اون در مورد خودش حرف بزنه. اینطوری نقاط قوت و ضعفش رو متوجه میشه، و سعی میکنه در طرف مقابلش احساس منفی رو کم و حسهای مثبت رو تقویت کنه. /۴
معمولا کمتر کسی حوصله شنیدن مشکلات بقیه رو داره. همه دوست دارن راجع به خودشون حرف بزنن. «چارمِر» ولی با دقت به گلایههای طرف مقابلش گوش میده، و با لحن آروم و غیرقضاوتگر، همراهش میشه. اینطوری طرف مقابل رو برای مدتی از زیر بار روانیِ مشکلاتش رها میکنه. /۵
«چارمِر» مهارت زیادی در برطرف کردن اختلاف و دعوا داره. اگه کسی بهش حمله کنه، آرامشش رو حفظ میکنه و حالت تدافعی نمیگیره. اون لحن منتقد و تند نداره. اگه بخواد نظرش رو بگه، بصورت پیشنهاد و با لحن ملایم مطرح میکنه تا طرف مقابل رو در فاز دفاعی نبره. /۶
همه آدمها تا حدی حس از خود راضی بودن دارن و جذب افرادی میشن که بهشون شبیه هستن. «چارمِر» آینهی اونها میشه، حرفشون رو تکرار میکنه، و همون احساسی که اونها دارن رو در خودش نشون میده. اینطوری در طرف مقابلش حس آرامش ایجاد میکنه. /۷
«چارمِر» در هر شرایطی آروم و مطمئن رفتار میکنه. عصبانی نمیشه و یهو جوش نمیاره. ممکنه از سختیهای زندگیاش حرف بزنه، ولی غر نمیزنه و گلایه نمیکنه. حرفها و رفتارش طوری ان که انگار مطمئنه زندگی کارت برندهای بهش خواهد داد، و شرایط تحت کنترلش هست. /۸
همه آدمها قول میدن. ولی اگه «چارمِر» قولی بده، حتما عمل هم میکنه. «چارمِر» از خودش تصویر یک آدم قابل اعتماد رو ارائه میکنه، و همین شهرت باعث جذابیتش میشه. /۹
«چارمِر» تمام تلاشش رو میکنه تا برای بقیه مفید باشه. داشتن مهارتهای اجتماعی و داشتن شبکهی گستردهی دوستان اهمیت زیادی داره. هر چقدر که «چارمِر» آدمهای بیشتری رو بشناسه، بیشتر میتونه با کمک اونها به دیگران قول کمک بده، و تصویر «مفید بودن» خودش رو تقویت کنه. /۱۰
دیگران هوش فردی و اجتماعی «چارمِر» رو خیلی زود متوجه میشن. علاوه بر اون، «چارمِر» دافعه کمی داره - غر نمیزنه و سعی نمیکنه نظرش رو به کسی تحمیل کنه. این ویژگیها باعث میشه تا دیگران اون رو دوست خودشون بدونن و بخوان همهجا در کنارش باشن. /۱۱
«چارمِر» میدونه چی میخواد و صبورانه منتظر میمونه تا آدم مناسب رو برای کمک پیدا کنه. وقتی مطمئن شد اون آدم جذبش شده، ازش کمک میگیره و میدونه اون موقع طرف مقابل با خوشحالی به خواستهاش رسیدگی خواهد کرد. /۱۲
خطرهای «چارمِر» بودن
دو گروه نسبت به اغواگریِ «چارمر» مصون هستن. گروه اول آدمهای بدبین، که نمیتونن باور کنن «چارمِر» از این همه خوب بودن نقشهی پنهانی نداشته باشه. گروه دوم افراد از خود مطمئن، که نیاز به تایید کسی ندارن. به همین دلیل، جذابتی در «چارمِر» نمیبینن. /۱۳
«چارمِر» باید تا میتونه افراد رو جذب خودش بکنه. داشتن دوستهای فراوان، که همه حس مثبتی بهش دارن، قدرت جاذبهی اون رو در موارد بعدی بیشتر میکنه. /۱۴
«چارمِر» اگه از کسی خوشش نمیاد، بهتره از تلاش برای جذب اون دست برداره و آزادانه نظرش رو بگه. اینطوری بقیه هم اون رو بهتر درک میکنن، و کمتر بهش انگِ مکار بودن میزنن. /۱۵
«چارمِر» باید حواسش باشه که زیادی منفعل و بلهگو نباشه، چرا که اینطوری کسی اصلا جدی نمیگیرتش. /۱۶
«چارمِر» باید مهربونیاش در کنترلش باشه و همهجا این روحیه رو نشون نده. فقط در مواقعی که میخواد و در برخورد با آدمهایی که خودش مشخص کرده. طرف مقابل اون باید بفهمه که این چهرهی مهربون بخاطر اونه، تا ارزش مهربونیاش بهتر درک بشه. /۱۷
«چارمِر» اگرچه ظاهر مهربونی از خودش نشون میده، در عین حال، بقیه یک هستهی قوی و مطمئن در شخصیت اون میبینن. میفهمن کسیه که میدونه چی میخواد. در عین حال، اونها رو تهاجمی و تند مطرح نمیکنه که گارد دفاعی بقیه بالا بره. /۱۸ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
تو این اپیزود، سرگذشت خود کریستن نِف هم شنیدنی بود.
تعریف میکنه در زمان دانشجویی دِیتهای عجیب و غریب کم نداشت. تا اینکه با یکی آشنا میشه که معقول و منطقی بود. با همون آدم ازدواج میکنه و زندگی آرومی داشت. ولی کم کم به کس دیگهای علاقهمند میشه. /۱
کریستن نِف در اون زمان دانشجو بود و به عنوان دستیار تحقیقاتی در آزمایشگاهی کار میکرد. اونجا به کسی که مسئول تحقیقات بود (معشوق) علاقهمند میشه و برای مدتی رابطه مخفیانه دارن. تا اینکه روزی شوهرش متوجه خیانتش میشه و طلاق میگیرن. /۲
میگه اون زمان از اینکه اینطوری به شوهرش ظلم کرده بود ناراحت بود، ولی از طرف دیگه احساس میکرد عشقِ زندگیاش رو پیدا کرده. چون چنین علاقه و هیجانی رو هیچوقت در ازدواجش درک نکرده بود.
«معشوق» هم قول داده بود از دوستدخترش جدا میشه، تا بتونن رابطهشون رو شروع کنن. /۳
اکثر ما نسبت به دوستهامون مهربونتر و با گذشتتر رفتار میکنیم، تا نسبت به خودمون. اگه اشتباهی از اونها سر بزنه یا ببینیم ناراحتن، سعی میکنیم دلداریشون بدیم. درحالیکه اگه خودمون اشتباهی بکنیم ممکنه برای مدتها خودمون رو سرزنش کنیم. /۱
موضوع این پادکست «مهربونی با خود»* بود. مهمون برنامه کریستین نِف استاد دانشگاه تگزاس-آستینه، که هم صحبتهای خیلی جالبی کرد، و هم سرگذشت شنیدنیای داشت. من اول خلاصه حرفهاش رو مینویسم و بعد سرگذشتش رو توضیح میدم. /۲ castbox.fm/episode/Being-…
...
*Self compassion
همه ما یه «منتقد درون» داریم، که به خودیِ خود بد نیست. ما پیش خودمون اتفاقهای بد و اشتباهاتمون رو گوشزد میکنیم، تا ازشون درس بگیریم و تکرارشون نکنیم. ولی انجام دادن این کار بصورت افراطی بد و مخربه. /۳
اغواگری چیزی نیست جز دادن وعدهی لذت، بدون مشخص کردن زمان تحویل اون. اینکه در دل طرف مقابل امیدی ایجاد بشه، ولی ندونه کی قراره بهش برسه. اغواگر «کوکِت» استاد در این زمینه است. وعدهی لذت، شهرت، قدرت، یا… میده، ولی اون رو عملی نمیکنه. /۱
کتاب میگه دو نوع شخصیت «کوکِت» هست. «کوکِت گرم و سرد» و «کوکِت سرد» /۲
«کوکِت گرم و سرد»
اکثر آدمها دنبال کسی هستن که به سختی بدست میارن، یا تعداد زیادی خواهان داره. در غیر اینصورت، ممکنه ارزش طرف رو درک نکنن و از حضورش به هیجان نیان. قدرت اغواگری «کوکِت» در اینه که میدونه چطور ارزشمند به نظر برسه. /۳
فصل پنجم - «اغواگر ذاتی»
اغواگر مرد و زن
بچهها ویژگیهایی دارن که باعث میشه بقیه جذبشون بشن؛ دید ساده و معصومی به دنیا دارن، همه حواسشون به لذت بردن از لحظه است، و زندگی رو جدی نگرفتن. آدمها در بزرگسالی این خصوصیات رو از دست میدن، ولی «اغواگر ذاتی» از همین ویژگیها بهره میبره /۱
بچهها فِیک نیستن و رفتار ساختگی ندارن. تلاشی برای رضایت دیگران ندارن، و همه سعیشون رو میکنن که از لحظه لذت ببرن. همه ما کودک درونی داره که دوست داره همینطور رفتار کنه. ولی جلوش رو گرفتیم و مهارش کردیم. /۲
آدمهای زیادی مودب و قانونمند ویژگیهای بچگانه رو بیش از حد کنترل کردن. «اغواگر ذاتی» تقریبا نقطه مقابل این افراده. اون تا حد مناسبی کودک درونش رو رها گذاشته تا هیجان و شادی رو تجربه کنه، و زیادی نگران تبعات کارهاش نباشه. /۳
ظاهر و رفتار اکثر ما همونطوری هست که جامعه ازمون انتظار داره؛ مردها مدل مردونه، و زنها مدل زنونه. جذابیت اغواگری شخصیت «دَندی» از اونجاست که انگار این نقشها رو نپذیرفته، و بطور ظریف وارد حیطهی جنس مخالف شده. /۱
مرد «دَندی»
یک مرد «دَندی» ظاهر تیپیکال مردانه نداره و در اون میشه ویژگیهای زنانه رو دید. لباسهای پر زرق و برق، زیورآلات، و حتی آرایش صورت نشونههایی از ظرافت زنانه داره، ولی در رفتارش مطمئنه و مرد بودنش رو با اعتماد به نفس نشون میده. /۲
اغواگری همیشه یک نیروی زنانه شناخته میشده. خیلی از زنها شیفتهی زیبایی و نیروی جاذبهی جنس خودشون هستن، و اون رو تحسین میکنن. مرد «دَندی» همون قدرتی که در ظرافت هست رو بهشون نشون میده. به همین دلیل، برای این زنها، ظاهر مرد «دَندی» جذابتر از یک ظاهر کاملا مردانه است. /۳
اکثر آدمها آرزوهایی در زندگی دارن که بهش نرسیدن. اونها خودشون رو بزرگتر و کاملتر از چیزی تصور میکنن که در واقعیت هستن. قدرت اغواگری «معشوق ایدهآل» از درک همین فاصله بین تصورات فانتزیِ فرد از خودش و واقعیت بدست میاد. /۱
آدمها دوست دارن هنرمند، متفکر، رهبر یا… باشن. بعضیها دوست دارن در زندگی بیشتر خطر کنن، و عدهای دنبال آرامشن. بعضیها دنبال کسی هستن که باهاش مکالمات عمیق داشته باشن، و عدهای دیگه دنبال کسی ان که فانتزیهای سکسیشون رو باهاش تجربه کنن. /۲
«معشوق ایدهآل» این نیازها رو متوجه میشه و به طرف مقابلش این حس رو میده که این خواستهها نه تنها بد و سطحی نیستن، بلکه هدفهایی والا و الهی ان. «معشوق ایدهآل» این اطمینان رو به طرف میده که در کنار اون فرد به ایدهآلهاش میرسه. /۳