ظاهر و رفتار اکثر ما همونطوری هست که جامعه ازمون انتظار داره؛ مردها مدل مردونه، و زنها مدل زنونه. جذابیت اغواگری شخصیت «دَندی» از اونجاست که انگار این نقشها رو نپذیرفته، و بطور ظریف وارد حیطهی جنس مخالف شده. /۱
مرد «دَندی»
یک مرد «دَندی» ظاهر تیپیکال مردانه نداره و در اون میشه ویژگیهای زنانه رو دید. لباسهای پر زرق و برق، زیورآلات، و حتی آرایش صورت نشونههایی از ظرافت زنانه داره، ولی در رفتارش مطمئنه و مرد بودنش رو با اعتماد به نفس نشون میده. /۲
اغواگری همیشه یک نیروی زنانه شناخته میشده. خیلی از زنها شیفتهی زیبایی و نیروی جاذبهی جنس خودشون هستن، و اون رو تحسین میکنن. مرد «دَندی» همون قدرتی که در ظرافت هست رو بهشون نشون میده. به همین دلیل، برای این زنها، ظاهر مرد «دَندی» جذابتر از یک ظاهر کاملا مردانه است. /۳
زن «دَندی»
زن «دَندی» هم ترکیب دلنشینی از ظاهر زنانه و با نشونههای ظریفی از رفتار مردانه است. اون اگرچه در ظاهر ظرافت زنانه داره، ولی در رفتار گوشههایی از استقلال و تحلیلگری مردانه رو نشون میده. /۴
زنی که به کلی ظاهر و رفتار زنانه داشته باشه، برای مرد دلنشین و جذابه. ولی این جذابیت میتونه موقتی باشه.
زنی که ظاهر و رفتار کاملا مردانه داشته باشه، برای مرد جذاب نیست. /۵
ولی زنی که در ظاهر ظرافت زنانه داشته باشه، ولی در رفتار شباهتهایی به مردها داشته باشه، ترکیب گیجکننده و جذابتری خلق میکنه. /۶
استقلال و بینیازی، و توانایی دل بریدن همیشه از خصیصههای اصلی مردها در روابط بوده. زن «دَندی» همین ویژگیهای رفتاری رو در روابط نشون میده. در حالیکه احساسات و جذابیتهای جنسی زنانه رو داره، همیشه فضایی برای استقلال خودش حفظ میکنه و وابستگی نشون نمیده. /۷
زن «دَندی» همیشه طوری رفتار میکنه که ممکنه همون لحظه بذاره بره. همیشه میتونه نشون بده که انگار یک کار مهمتر داره (مثلا شغلش) و باید بیشتر به اون توجه کنه.
مردها معمولا نمیدونن در مقابل سلاحی که همیشه خودشون استفاده میکردن، چطور باید از خودشون دفاع کنن. /۸
«دَندی» دو ویژگی اصلی داره. ویژگی اول اینه که در چارچوب انتظارات جنسیتی قرار نمیگیره و متفاوته. مرد «دَندی» از نظر ظاهر، و زن «دَندی» از نظر رفتار. ولی این تفاوت هیچوقت زننده نیست، و صرفا در حدیه که از اکثر جامعه متمایزشون بکنه. /۹
اگه یکی خیلی متفاوت باشه، بقیه ممکنه اصلا نپذیرنش یا به سختی بتونن بهش اعتماد کنن. اگه کسی از نظر ظاهری یا رفتاری خیلی متفاوت باشه، بقیه ممکنه فکر کنن اون دنبال جلب توجهه، یا حتی بدتر، طرف دیوانه است.
تفاوت «دَندی» باید در حدی باشه که هنوز بشه درکش کرد. /۱۰
دومین ویژگی «دَندی» اینه که به نظر بقیه بیتوجهه، و زبون تند و گزندهای داره. براش مهم نیست رفتار یا گفتارش باعث ناراحتی کسی میشه یا نه. «دَندی» کمترین تلاشی برای جلب رضایت بقیه نداره و مردم-راضی-کن (people pleaser) نیست. /۱۱
ترکیب این دو ویژگی اعتماد به نفس بالای «دَندی» رو نشون میدن که باعث جذابیت بیشترش میشن. «دَندی» هیچوقت تلاش نمیکنه سبک زندگی، لباس پوشیدن، رفتار و… خودش رو به بقیه تحمیل بکنه. ولی اونهایی که جذبش میشن، کم کم ازش تقلید میکنن. /۱۲
مردها و زنها هیچوقت بطور کامل همدیگه رو درک نمیکنن و هر دو سعی میکنن جنس مخالف رو از زاویه دید خودشون درک کنن. «دَندی» شباهتهای ظاهری و رفتاریای رو به جنس مخالفش نشون میده که براش آشناست، و باعث به هیجان آمدن وجه ازخودراضیِ آدمها میشه. /۱۳
اگرچه «دَندی» زبون تندی داره و تلاشی برای جلب رضایت بقیه نداره، ولی نباید رفتار گستاخی داشته باشه که باعث رنجش شدید اطرافیانش بشه. /۱۴
«دَندی» بطور دلنشینی متفاوته. این ویژگی رو نباید با کسی اشتباه بگیریم که همه جا باید اعمال سلیقه کنه و متفاوت بودنش رو به زور به بقیه بقبولونه. «دَندی» تلاشی برای تغییر کسی نداره و باعث حس عدم اطمینان دیگران نمیشه. /۱۵
خطر «دَندی» بودن
نقطه قوت «دَندی» به نوعی نقطهی ضعفش هم هست. متفاوت بودنش باعث ایجاد حسادت افرادی میشه که توانایی رهایی از نقشهای جنسیتیشون رو ندارن (معمولا همجنسهای خودش) /۱۶
ولی «دَندی» نباید نسبت به حسادت و حملات دیگران واکنشی نشون بده. یکی از جذابیتهای اصلی «دَندی» اینه که به حرف دیگران بیتوجهه. /۱۷ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
فصل پنجم - «اغواگر ذاتی»
اغواگر مرد و زن
بچهها ویژگیهایی دارن که باعث میشه بقیه جذبشون بشن؛ دید ساده و معصومی به دنیا دارن، همه حواسشون به لذت بردن از لحظه است، و زندگی رو جدی نگرفتن. آدمها در بزرگسالی این خصوصیات رو از دست میدن، ولی «اغواگر ذاتی» از همین ویژگیها بهره میبره /۱
بچهها فِیک نیستن و رفتار ساختگی ندارن. تلاشی برای رضایت دیگران ندارن، و همه سعیشون رو میکنن که از لحظه لذت ببرن. همه ما کودک درونی داره که دوست داره همینطور رفتار کنه. ولی جلوش رو گرفتیم و مهارش کردیم. /۲
آدمهای زیادی مودب و قانونمند ویژگیهای بچگانه رو بیش از حد کنترل کردن. «اغواگر ذاتی» تقریبا نقطه مقابل این افراده. اون تا حد مناسبی کودک درونش رو رها گذاشته تا هیجان و شادی رو تجربه کنه، و زیادی نگران تبعات کارهاش نباشه. /۳
اکثر آدمها آرزوهایی در زندگی دارن که بهش نرسیدن. اونها خودشون رو بزرگتر و کاملتر از چیزی تصور میکنن که در واقعیت هستن. قدرت اغواگری «معشوق ایدهآل» از درک همین فاصله بین تصورات فانتزیِ فرد از خودش و واقعیت بدست میاد. /۱
آدمها دوست دارن هنرمند، متفکر، رهبر یا… باشن. بعضیها دوست دارن در زندگی بیشتر خطر کنن، و عدهای دنبال آرامشن. بعضیها دنبال کسی هستن که باهاش مکالمات عمیق داشته باشن، و عدهای دیگه دنبال کسی ان که فانتزیهای سکسیشون رو باهاش تجربه کنن. /۲
«معشوق ایدهآل» این نیازها رو متوجه میشه و به طرف مقابلش این حس رو میده که این خواستهها نه تنها بد و سطحی نیستن، بلکه هدفهایی والا و الهی ان. «معشوق ایدهآل» این اطمینان رو به طرف میده که در کنار اون فرد به ایدهآلهاش میرسه. /۳
این قسمت modern family رو شخصا خیلی دوست دارم و با کلمه کلمهاش ارتباط برقرار میکنم. خیلی دقیق رابطهی مردها با احساساتشون رو توضیح میده.
میگه وقتی بچه بود و تو بازی استخون ترقوهاش شکست، پدرش بهش گفت «قوی باش» و ادامه بده. انقدر ادامه داد که از درد از هوش رفت. /۱
دختری که تو دبیرستان باهاش قرار دِیت داشت، با یه پسر دیگه رفت و قلبش رو شکست. پدرش تو آشپزخونه میبیندش. بهش میگه ساندویچت رو بخور و اون دختر رو فراموش کن. همین. جایی برای ابراز احساسات نبود.
وقتی پدرش مُرد، با اینکه همه دنیای اون بود، سر مراسمش گریه نکرد. نتونست. /۲
ما هم تقریبا همینطوری بزرگ شدیم.
فکر میکنم ۳-۴ سالم بود که تو بازی زمین خوردم و از درد گریهام گرفت. داییام شب من رو آورد وسط جمع، و جلوی همه شروع کرد به مسخره کردن که این امروز سر بازی گریه کرد. همه هم ریز ریز خندیدن. /۳
خیلی از زنها دوست دارن مورد تحسین و توجه کافی باشن، ولی معمولا اون رو بدست نمیارن. شخصیت اغواگر «رِیک» روی همین وجه دست میذاره؛ نشون میده که برای رسیدن به اونها حاضره تا ته دنیا بره و کوهها رو جابجا کنه. /۱
اکثر مردها در نشون دادن احساسشون به زنی که توجهشون رو جلب کرده احتیاط میکنن و آروم جلو میرن. عدهای هم به کلی در نشون دادن احساسشون ناتوان ان. ولی «رِیک» مثل اکثر مردها نیست؛ برای نشون دادن علاقهاش هیچ محدودیتی احساس نمیکنه و با تمام وجود بروزش میده. /۲
برای اغواگری طرح و نقشه لازمه، و اگه زن انگیزههای مرد رو متوجه نشه، طبیعتا با تردید و بدبینی به ماجرا نگاه میکنه. ولی «رِیک» این مشکل رو هنرمندانه حل کرده. /۳
خیلی از مردها بخاطر نقشی که ازشون انتظار میره - اینکه باید تحت هر شرایطی مسئول باشن و منطقی رفتار کنن - احساس سرکوب میکنن. اغواگر «سایرن» به اونها گوشهای از دنیایی رو نشون میده که چیزی جز لذت نیست و مسئولیتی در اون وجود نداره. /۱
«سایرن» یک تصور فانتزی از دنیای لذتهاست؛ دنیایی که محدودیت و مسئولیتی در اون احساس نمیشه. «سایرن» هوس سیریناپذیر مرد برای سکس رو هدف میگیره، یک سراب نشونش میده، و اون رو سمت خودش میکشه. /۲
تو دنیایی که اکثر زنها محجوبتر از تولید چنین تصویری از خودشون هستن، دیدن شیطنتهای «سایرن» برای مرد ناآشنا و هیجانانگیزه. وایبِ سکس (نشونههای ظریف از تمایل به سکس) میتونه انقدر قدرتمند باشه که مرد به کلی کنترل خودش رو رها کنه، و تا مرز نابودی زندگیش دنبال اون بره. /۳
این کتاب رو رابرت گرین نوشته، که نویسندهی شناخته شدهایه، و یکی از معروفترین کتابها در شاخهی «دارک سایکولوژی» هست. فکر میکنم دونستن بازیهای روانی برای همه ما جالب و مفید باشه.
چرا «دارک سایکولوژی» به حساب میاد؟ چون مهارتهایی رو یاد میده که همهشون بازیهای روانی هستن. از این مهارتها میشه استفاده یا سواستفاده کرد.
+استفاده: فرد این نکات رو بدونه و از خودش در مقابل این بازیهای روانی مراقبت کنه
-سواستفاده: فرد از این نکات برای بازی دادن بقیه استفاده کنه
نویسنده در مصاحبههاش بارها تکرار کرده که "آدمها تا خودشون نخوان، اغوا نمیشن." و در واقع، اغوا شدن خواستهی قلبی و نهان خیلیهاست. از این زاویه که نگاه کنیم، نباید خیلی نگران بدآموزی این کتاب باشیم.