#پلی_از_معرفت_شناسی_به_متافیزیک
رشته توییت قبلی در مورد این بود که معرفت چیه؟ گفتیم افلاطون میگه میخوای بدونی شناخت یا معرفت چیه؟
میخوای بدونی چه موقع میتونی بگی به یه چی علم یا دانش داری؟
اول اینکه به یه چی #باور داشته باشی
دوم اینکه اون چیزی که بهش باور داری باید #صادق باشه یا بقولی مطابق با واقعیت باشه پس باور کاذب، شناخت یا معرفت حساب نمیشه
سوم اینکه این باورِ درست شما، باید توضیح داشته باشه،مثلا اینکه بگی زمین کرویه
👇
با اینکه یه حرف درستیه،ولی اگر دلیلشو ندونی شناخت یا معرفت نیست، و فقط یه حرف الابختکیه، که حالا شانسی درست در اومده
تمام این حرفا که من مرتب و منظم نوشتم، تو رساله های افلاطون بصورت نامنظم و حالت درام یا نمایشنامه (بصورت سوال و جواب سقراط با دوستان) اومده
👇
در واقع افلاطون تو رساله هاش، در باب نظریه #شناسایی، یا علم و معرفت داشتن به چیزی، دو تا مساله رو بررسی میکنه:
تو رساله #منون توضیح میده که چه چیزهایی شناخت یا معرفت نیست، تو این رساله داره حرفای سوفیست ها رو رد میکنه،و عملا بصورت سلبی، نظریه معرفت شناختی میده، یعنی چی؟
👇
یعنی تو این رساله، افلاطون نمیگه معرفت چه چیزیه، بلکه داره میگه معرفت چه چیزهایی نیست، مثلا میگه یافته های حواس معرفت نیست، چیزای نسبی معرفت نیست، و... و...
(یادتون باشه سوفیست ها میگفتن که انسان معیار همه چیزه، حقیقت از طریق حواس بدست میاد، و همه چیز نسبیه)
👇
ولی تو رساله #تئتئوس و #جمهور بصورت ایجابی نظریه میده و میخواد نشون بده معرفت چی هست؟
من نظراتش در رد آرای سوفیستها رو بعدا واستون میارم، ولی الان ما باید به افلاطون بگیم، ما فهمیدیم معرفت #چیه ولی الان سوالمون اینه معرفت به چیزهایی تعلق میگیره؟ (این سوال از حیث وجودشناسیه) 👇
یعنی داریم میگیم جناب افلاطون، ما پرسیدیم معرفت چیه؟ شما گفتی "باور صادق موجه"، یعنی هر باور درستی که دلیلش رو بدونی یه جور معرفت یا شناخته
ولی حالا داریم میپرسیم، این باور صادق موجه در مورد چه چیزایی کاربرد داره؟ یا بقولی داریم میپرسیم در مورد چه چیزهایی تو جهان 👇
میشه شناخت یا معرفت داشت؟
مثلا میشه سیب رو شناخت؟
یا مثلا میشه سگ و گربه و اسب و... رو شناخت؟
یا کل اشیای مادی رو میشه شناخت؟
کلا چه چیزایی رو میشه شناخت و چه چیزایی رو نمیشه بهش شناخت پیدا کرد؟
جواب افلاطون اینه که:
ما گفتیم معرفت باید مطابق با واقعیت باشه درسته؟
👇
پس معرفت یا شناخت، به واقعیتی تعلق میگیره که ثابت و بدون تغییر باشه، اگر یه واقعیتی هی تغییر بکنه و عوض بشه که نمیشه بهش معرفت داشت
مثلا ما میگیم زمین کرویه، اگر فردا دیدیم شکل کرویش تغییر کرده و مربعی شده، خوب انگار ما شناختی نداشتیم، چون متعلق شناخت ما، یا واقعیت تغییر کرده
👇
پس به نظر افلاطون معرفت به چیزایی که بصورت ثابت و بدون تغییر باشه، به چیزایی که مطلق باشه، تعلق میگیره، این یعنی:
معرفت به چیزایی که #هست مربوط میشه،
نه به چیزایی که #نیست،
و نه به چیزایی که در #صیرورته (یعنی در حال تغییر و تحوله)
پس افلاطون میگه ما بطور کلی سه نوع چیز داریم:
1- وجود
2- عدم
3- صیرورت یا شدن (قبلا گفتم، صیرورت یعنی چیزی در حال تبدیل شدن به چیز دیگه اس)
از این سه حالت:
علم و دانش یا معرفت به کدوم حالت ها تعلق داره؟ افلاطون میگه معرفت فقط به این حالت اول (وجود ثابت و مطلق) تعلق داره
چرا به حالت دوم و سوم نمیشه شناختی پیدا کرد؟ 👇
چون افلاطون گفته بود معرفت باید مطابق با واقعیت باشه
پس به نظر افلاطون معرفت، به #عدم، یا چیزایی که معدوم هستن - مثل مربع پنج ضلعی، یا اژدها یا سیمرغ که وجود ندارن - تعلق نمیگیره، چون عدم یا معدومات واقعیتی نداره
(و معرفت باید مطابق با واقعیت باشه)
👇
و به چیزایی که در حال #شدن یا #صیرورت هستن، یا بقولی چیزایی که در حال تغییر و تحول هستن نیز، معرفت یا شناختی تعلق نمیگیره (چرا؟ دلیلش سادست، چون واقعیتش در حال تغییره و اگر واقعیتی هی در حال تغییر باشه چطور میخوای بشناسیش؟)
👇
این حرفا شما رو یاد کدوم یکی از این فیلسوفای یونانی میندازه؟ #هراکلیت
اگر یادتون باشه هراکلیت میگفت جهان در حرکت و تغییر و تحول مستمر و مداومه، و مثالش این بود که: هیچکس نمیتونه دوبار پاشو تو رودخونه بزاره، چرا؟
چون تا پا رو برداره، بخواد دوباره بزاره، 👇
این رودخونه، دیگه رودخونه قبل نیست و تغییر کرده
افلاطونم دقیقا همین حرف هراکلیت رو میگه، درواقع افلاطون میگه امکان نداره به چیزی که در حال تغییر مداوم و مستمره بشه معرفت یا شناختی پیدا کرد و دلیلشو گفتیم
چون معرفت یا شناخت، باید مطابق با واقعیت باشه، وقتی
👇
واقعیت هی داره عوض میشه، درحال تغییر دائمیه، چطور میشه معرفت من مطابق باهاش باشه؟
پس افلاطون هم که یه فیلسوف هراکلیتیه، معتقده که جهان محسوسات، جهان تجربی، جهانی که با حواس پنجگانه درکش میکنیم، در حرکت دائم و مستمره
پس نتیجتا معرفت به جهان محسوس، امکان پذیر نیست...
👇
پس خلاصه اینکه معرفت به معدومات (یا چیز عدمی) مثل اژدها و سیمرغ و مثلث پنج ضلعی، امکان پذیر نیست
معرفت به موجودات در حال تغییر و صیرورت هم امکان پذیر نیست، پس با این نظریه، معرفت به جهان حسی، یا جهان تجربی هم امکان پذیر نیست، چون جهان ما، جهانی که تجربه اش میکنیم
👇
در تغییر مداومه، پس با این اوصاف چی میمونه؟
همه چیز که خط خورد؟
پس معرفت یا شناخت قراره به چه چیزی تعلق بگیره؟
جواب اینه: به چیزی که ثابت و پایدار باشه، چیزی که همیشگی و مطلق باشه، چیزی که بدون تغییر و تحول باشه، چیزی که ازلی و ابدی باشه
چیزی که مثل جهان محسوس ما
👇
هر لحظه تو تغییر و تحول نباشه، و درواقع هیچوقت تغییر نکنه و عوض نشه
پس ما باید جهانی رو پیدا کنیم که مثل تفکرات #پارمنیدس، حرکت توش وجود نداشته باشه، یه جهان ثابت و پایدار و بی حرکت و تغییر و تحول، جهانی ازلی و ابدی و مطلق
سوال اینجاست:اصلا چنین جهانی وجود داره؟
👇
افلاطون میگه، بله وجود داره
کجا؟
جهان #ایده ها یا #مُثُل
پس اینجا چنانچه میبینید افلاطون به شکلی منسجم، از معرفت شناسی، پلی به متافیزیک و رسیدن به جهان #مُثُل میزنه.
از رشتوی بعدی، فقط در مورد نظریه مُثُل افلاطون و نتایج و حواشی این نظریه مینویسم
👇
اول خود نظریه رو با ملزوماتش توضیح میدم
بعد چهارتا مثال از زاویه های مختلف میارم تا توی ذهن دقیق حک بشه که اصلا افلاطون چی میخواد بگه...
نکته:
مُثُل جمع مثال
صُوَر جمع صورت
و کلمات ایده یا idea ، فرم یا form یا مثال، یا صورت، یا شکل، یا قالب، همه اینا مترادف همدیگه ان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
حالا که دارم نظرات فلاسفه ی تاریخ رو مینویسم بد نیست یه چیزایی از زندگیاشون بدونید
کارایی مثل دزدی؛ خودارضایی، خابالو بودن یا حتی امپراطوری بزرگترین امپراطوری وقت بودن، و یا دروازه بانی فوتبال و... 😂
مثلا این 10مورد رو ببینید:
👇
1- یکی خابالو بوده، همیشه ساعت سه و چهار عصر بیدار میشده، بدبختو دو روز ساعت 5 صبح بیدارش کردن، مُرد 😂 2- یکی انقدر منظم بوده میتونستی ساعتتو باهاش تنظیم کنی 3- یکی فوتبالیست بوده (دروازه بان بوده) 4- یکی خودارضایی زیاد میکرده (اگر بدونید کیه!؟) 😂
👇
5- یکی اخر عمری توهمی شده بود، فک میکرد اون یکی فیلسوف میخواد بکشتش، تو جوونیشم دزدی میکرد
6- یکی از ناسیونالیسم متنفر بوده و حتی تو جنگ، در خونه رو برای دشمنای کشورش باز میکنه تا از تو خونه اش راحت به هموطناش شلیک کنن😂
👇
من نظرات معرفت شناسی افلاطون رو توضیح دادم، و قراره دوباره به معرفت شناسیش برگردیم
ولی تا اینجا رسیدیم به اینکه، افلاطون میگه؛ معرفت نه به محسوسات (امور تجربی) تعلق میگیره، نه به معدومات، پس به چه چیزایی 👇
میشه معرفت داشت
به چیزهایی که ثابت و بدون تغییر باشن یعنی ایده ها یا مُثُل
پس از این رشتو به بعد، این نظریه رو فارغ از مباحث معرفت شناسی بررسی میکنیم
در باب نظریه مُثُل، یه مقدمه این بار از یه زاویه دیگه بدم، ببینید ما بطور کلی، در جهان دو نوع موجود داریم:
👇
1- محسوسات
اول موجودات #محسوس، که از اسمشون هم مشخصه، اموری که حسی یا بقولی تجربی هستن، یا چیزایی که با حواس پنجگانه درک میشن، مثالش هم تمام موجودات جهان ما، مثل این میز جلوی من، این سگ یا گربه تو خیابون، این سیب و پرتقالی که رو ظرفِ جلوی منه، این گوشی و این لبتاپ و...و...
#وجود#ماهیت
من اینجا فرق وجود و ماهیت رو یه توضیح بدم
این همه دعوا بین فلاسفه بوده که وجود اصیله یا ماهیت، اصالت وجود فلانه، اصالت ماهیت بیساره
اصلا این دو تا چه فرقی با هم دارن؟
و چرا این دوتا مورد رو جدای از هم میبینن؟
ملاصدرا چی میگه که شده خدای این اخوندها تو فلسفه؟
👇
ببینید
برای فهم این دو اصطلاح یه مثال ساده بیارم که اکثرا اساتید فلسفه تو کلاس ها میارن
فرض کنید شما یه بچه سه چهارساله دارید که تو ذهنش پر از سوالات متنوعه، یه روز به شما میگه بابا (یا مامان) اژدها چیه؟
شما میگید👇
یه حیوونه سیاه یا سبز تیره اس، که مثل تمساح جنس پشتش سخته، قدش خیلی بلنده، اندازه یه ساختمون 5 طبقه اس، دوتا دست کوتاه و دو تا پا داره که مثل ادما میتونه رو پاهاش راه بره، از نفسش اتیش درمیاد و...و...و... (خلاصه هر توصیفی از اژدها بلدید واسه این بچه خوچل موچلتون میکنید)
به این میگن #پوست_اندازی و به نظرم این بدترین سناریوی ممکنه
این سناریو قرار بود 88 اتفاق بیفته که خامنه ای با هر دوز و کلک و بدبختی ای که بود، تونست جلوی ابله هایی مثل رفسنجانی و موسوی و خاتمی رو بگیره، این سناریو با توجه به هزینه های سنگینی که جامعه ایران 👇
تو این دوازده سال اخیر داده، بدترین سناریوی ممکنه
(ضمنا به نظرم، اون کسی ام که قراره بعنوان رهبر جنبش های اعتراضی از دل ج.ا بیرون بزنه هم، تو این رشتو بهش اشاره شده)
متاسفانه این اپوزوسیون بلای اصلاحات و بیش از دو دهه تلف شدن عمرمون رو تکرار میکنه و 👇
#معرفت_شناسی
برای اینکه بدونیم معرفت شناسی چیه، اول یه مثال میزنم، فرض کنید ما تو یه بیابون هستیم و تشنه، و یه سراب میبینیم، میریم دنبال اب و بهش میرسیم، میبینیم که اونجا ابی نبود، پس من چه چیزی دیده بودم؟ من #باور داشتم که اونجا اب دیدم ولی 👇
وقتی رسیدم، دیدم عه! اینکه اب نبود، و متوجه شدم #شناخت یا #معرفت اشتباهی نسبت به چیزی که دیدم داشتم، اینجا این سوال پیش میاد که ما چه موقع میتونیم بگیم که به چیزی #علم داریم؟
حالا به مثالی که دکارت برای رسیدن به یه معرفت یقینی میزنه دقت کنید:
دکارت میخواست به همه چیز شک کنه
👇
تا ببینه اصلا میتونه به چیزی برسه که بدون هیچ شک و تردیدی درست باشه؟
دکارت میگفت ایا میتونم به تجربیات یا به قولی به امور محسوس، به چیزی که با این دوتا چشمام میبینم هم شک کنم؟و به این نتیجه رسید که بله
چرا؟
چون من یه چوب یا یه شاخه درخت رو میکنم تو آب، شکسته به نظر میرسه، ولی
👇
افلاطون سال 427-428 ق.م تو شهر اتن تو یه خانواده اصل و نسب دار متولد شد
در مورد افلاطون یه نکته جالب اینه که اسم واقعیش آریستوکلِس هستش و لقب پلاتو (plato) یا فارسی شده اش، افلاطون، به معنای #وسیع و پهناوره
👇
در مورد این لقب دیوگنس لائرتیوس گفته چون هیکل تنومندی داشته، و ادمی قد بلند و چهارشونه (دارای شونه های عریض) بوده این لقب رو گرفته، عده ای میگن چون پیشونیش بلند (و وسیع) بوده، لقب پلاتو رو بهش دادن، ولی بدیهیه که مخالفین این نظرات، معتقدن این لقب بخاطر دانش #وسیع افلاطون بوده
👇
گفتیم افلاطون تو یه خونواده پولدار و اشرافی و اصل و نسب دار به دنیا اومده بود، نسبش از طرف پدر به کُدوروس میرسید که اخرین پادشاه اتن بود و بعد از اون، یونان تبدیل به جمهوری شده بود، نسبش از طرف مادر هم به #سولون میرسید، سولون همون شاعر و سیاستمداریه که گفتیم