افلاطون سال 427-428 ق.م تو شهر اتن تو یه خانواده اصل و نسب دار متولد شد
در مورد افلاطون یه نکته جالب اینه که اسم واقعیش آریستوکلِس هستش و لقب پلاتو (plato) یا فارسی شده اش، افلاطون، به معنای #وسیع و پهناوره
👇
در مورد این لقب دیوگنس لائرتیوس گفته چون هیکل تنومندی داشته، و ادمی قد بلند و چهارشونه (دارای شونه های عریض) بوده این لقب رو گرفته، عده ای میگن چون پیشونیش بلند (و وسیع) بوده، لقب پلاتو رو بهش دادن، ولی بدیهیه که مخالفین این نظرات، معتقدن این لقب بخاطر دانش #وسیع افلاطون بوده
👇
گفتیم افلاطون تو یه خونواده پولدار و اشرافی و اصل و نسب دار به دنیا اومده بود، نسبش از طرف پدر به کُدوروس میرسید که اخرین پادشاه اتن بود و بعد از اون، یونان تبدیل به جمهوری شده بود، نسبش از طرف مادر هم به #سولون میرسید، سولون همون شاعر و سیاستمداریه که گفتیم
👇
اصلاحات ساختاری برای دموکراسی شدنِ اتن اورد، سولون یکی از خردمندان هفتگانه (حکمای سبعه) تو یونان باستانه (وقتی حکومت الیگارشی سی تن جبار رو توضیح میدادم گفتم یکی از این سی تن جبار، خارمیدس، دایی افلاطون بوده و حتی کریتیاس، که توضیحات زیادی ازش اوردم فامیل مادرِ افلاطون بود)
👇
افلاطون فوق العاده باهوش بود و پدرش تو بچگی، واسش معلم موسیقی، فلسفه، ادبیات و ژیمناستیک گرفته بود
علاقه افلاطون به سیاست و فلسفه باعث شد که تو 20 سالگی به شاگردی سقراط در بیاد (البته به احتمال زیاد، از بچگی سقراط رو میشناخته)
👇
افلاطون سال 399 ق.م که سقراط اعدام شد، تو دادگاه ها شخصا حضور داشت ولی روز مرگ سقراط در بستر بیماری بود و بعد از اون، از فرط ناراحتی به مگارا سفر کرد
گفتیم افلاطون عاشق سیاست بود و دوس داشت سیاستمدار بشه، ولی با وقایعی که بعد از جنگ های پلوپونزی رخ داد 👇
(اومدن سی تن جبار و تشکیل حکومت الیگارشی ظالمانه، ظلم و کشت و کشتار توسط این سی جبار، سقوط این سی جبار توسط دموکراتهای اتن، شروع ظلم دموکراتها، و درنهایت اعدام سقراط توسط دموکراتها که همه این وقایع در فاصله کوتاه 404ق.م تا 399ق.م رخ داد) از سیاست زده شد
👇
واسه همین سفر به اینور اونور جهان رو اغاز کرد (که اتفاقاتی که بهش گذشت رو، لابلای بخشهای بعدی - بخصوص تو قسمت سیاست - توضیح میدم)
این سفرها ادامه داشت تا سال 387 ق.م که به اتن برگشت (تو 40 سالگی) و تو این سال مدرسه ای رو رو کنار معبد اکادموس تاسیس کرد که به #آکادمی معروف شد
👇
معروفترین شاگرد اکادمی که حدود 20 سال در کنار افلاطون بود، #ارسطو بود، ولی افلاطون پس از مرگش، رهبری اکادمی رو به شخصی به اسم اسپئوسیپوس (خواهرزاده اش هم بود) سپرد، کاپلستون میگه به حق میتونیم #اکادمی رو اولین دانشگاه اروپایی بدونیم، چون تو اونجا فقط فلسفه تدریس نمیشد 👇
بلکه علوم دیگه مثل ادبیات و ریاضی و نجوم و... تدریس میشد و افلاطون بشدت تاکید بر روحیه علمی داشت، نه اینکه فقط دانش های کاربردی و عملی تدریس بشه
افلاطون، سال 347 ق.م تو سن 81 سالگی به مرگ طبیعی درگذشت
👇
#اثار
نکته جالب در مورد اثار افلاطون میدونید چیه؟ اینکه بر خلاف فلاسفه و مورخین دیگه که اثارشون از بین میرفته، ما تموم اثار افلاطون رو امروز داریم، مثلا تیلور میگه تو کل کتابای دنیای قدیم، حتی یکبار هم به اسم کتابی از اثار افلاطون نمیخوریم که امروز موجود نباشه
👇
ما حتی یه سری نامه ها و گزارشات مختلف هم داریم که منسوب به افلاطونه که البته تو خیلیاش تردید وارد کردن، ولی کل رساله های افلاطون رو بصورت کامل داریم (که خوشبختانه تمام این اثار به فارسی ترجمه شده، دوره کامل مجموعه اثار افلاطون با ترجمه محمدحسن لطفی)
👇
افلاطون یه سری اثار داره که اگر تا الان با رشته توییتای من همراه بودید، دیدید که سه چهارتاشو کامل خلاصه کردم (رساله فایدون در مورد جاودانگی روح و روزهای اخر سقراط، رساله اپولوژی درمورد دفاعیه سقراط در دادگاه، رساله کریتو در مورد فرار از زندان رو که دیدید خلاصه کردم ولی 👇
بقیه بخش های سقراط هم از کتب دیگه افلاطون بوده) و چنانچه دیدید اکثر کتاب های افلاطون بشکل درام (نمایشنامه) نوشته شده و این هنرمندی افلاطون رو میرسونه، به دلایل زیادی، تاثیر درام بر خواننده خیلی قویتر از سبک های نوشتاری دیگست..
یه نکته مهم دیگه از افلاطون اینه که 👇
افلاطون دو مدل تدریس داشته، یکی تدریسی که واسه عموم بوده، و کتابای افلاطون شامل همین دروسه، یکی تدریسی که واسه یه سری شاگردای خاص و بقولی محارم بوده، هیچ کس تا امروز دقیق نمیدونه افلاطون تو این تدریس ها چی میگفته؟
گرچه گمانه زنی هایی در این مورد هست، ولی 👇
من تا امروز نتیجه قطعی ندیدم
مثلا یکی میگه شاید حرفای سیاسی میزدن و کارای سیاسی میکردن
یکی میگه شاید الهیات دیگه ای تدریس میکرده و بنیان اعتقادات یونانی رو زیر سوال میبرده
یکی میگه شاید با یه سری از باهوشترها، مثل یه معلم خصوصی، بیشتر کار میکرده، 👇
یکی میگه شاید نظریه های جدید میدادن و...
خلاصه گمانه زنی ها تا جایی میره که برخی گفتن شاید علوم خفیه درس میداده
یه سری هم میگن تو این کلاس های خصوصی، اصلا حرف خاصی نمیزده، همون درس ها رو دوباره تکرار میکرده (به دلایلی، این نظر معقولتر از همه میاد ولی از اونجا که فیثاغوری ها 👇
کلا ادمای سیاسی و انجمن فرقه طور و مدرسه ی دینی با آیین و رسومات خاصی بودن، احتمال داره که افلاطون هم مثل فیثاغوریا، یه کلاس مخفی داشته که چیزای فرقه طوری تدریس و علوم خفیه تدریس میکرده)
بهرحال با این توضیحات از زندگی و اثار افلاطون، سراغ اندیشه های افلاطون بریم
👇
من قبلا تاکید کردم که تا الان هر چیز خوندیم مثل یه مقدمه برای افلاطون بوده و از افلاطون به بعد، بیشتر اصطلاحات شروع میشه و این افلاطونه که یه نظریه عام و بحث برانگیز رو ارائه میده که قرن های متوالی بحث اصلی فلاسفه بوده و جنگ و دعواهایی سرش داشتن
👇
نظریه ای که قول دادم با مثالهای مختلف و از زوایای مختلف به ساده ترین زبون ممکن شرح بدم و ابعاد و نتایج نظریه اش رو تا حد ممکن بررسی کنم
چنانچه میبینیم تو این راه از #معرفت_شناسی (اپیستمولوژی) افلاطون شروع میکنیم
در ادامه، از معرفت شناسی افلاطون، پلی به 👇
متافیزیک و وجودشناسیش (اُنتولوژی) میزنیم و از تمام اینها، دوباره پلی به ارای روانشناسی افلاطون میزنیم (علم النفس یا روح شناسی) و در اخر اخلاق و سیاست و هنر رو هم تو تفکراتش رو بررسی میکنیم
تمام اصطلاحات رو هم خیالتون راحت، ساده و روان توضیح میدم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#معرفت_شناسی
برای اینکه بدونیم معرفت شناسی چیه، اول یه مثال میزنم، فرض کنید ما تو یه بیابون هستیم و تشنه، و یه سراب میبینیم، میریم دنبال اب و بهش میرسیم، میبینیم که اونجا ابی نبود، پس من چه چیزی دیده بودم؟ من #باور داشتم که اونجا اب دیدم ولی 👇
وقتی رسیدم، دیدم عه! اینکه اب نبود، و متوجه شدم #شناخت یا #معرفت اشتباهی نسبت به چیزی که دیدم داشتم، اینجا این سوال پیش میاد که ما چه موقع میتونیم بگیم که به چیزی #علم داریم؟
حالا به مثالی که دکارت برای رسیدن به یه معرفت یقینی میزنه دقت کنید:
دکارت میخواست به همه چیز شک کنه
👇
تا ببینه اصلا میتونه به چیزی برسه که بدون هیچ شک و تردیدی درست باشه؟
دکارت میگفت ایا میتونم به تجربیات یا به قولی به امور محسوس، به چیزی که با این دوتا چشمام میبینم هم شک کنم؟و به این نتیجه رسید که بله
چرا؟
چون من یه چوب یا یه شاخه درخت رو میکنم تو آب، شکسته به نظر میرسه، ولی
👇
سال 90-91 یه همکار داشتم 23 سالش بود، لنگ میزد، بینهایت بچه اروم و خوبی هم بود، من و این اروم اروم با هم، همکلام شدیم، تا یه روز بهش گفتم چرا تو این سن لنگ میزنی؟
اینم شروع کرد گتن خاطرات
اینکه سال 88، 👇
تو 22-3 سالگی، یه موتوری بی ناموس نیرو انتظامی بوده، که به مردم حمله میکرده، گویا خرداد اون سال یه روز موتورش لیز خورده، و مردم گرفتنش، انقدر زدنش هنوز هم بعد دو سه سال لنگ میزد
بعد شنیدن داستانش، واقعا متعجب شدم، انتظار نداشتم بچه به این خوبی، پلیس سرکوبگر بیناموس 👇
نیرو انتظامی بوده باشه
بهش گفتم چی شد از نظام اومدی بیرون و اومدی تو کار دیگه؟
گفت وقتی خوردم زمین و کتک خوردم و اونجور لنگ شدم، دو تا اتفاق پیش اومد
اول اینکه دنبال جانبازی رفتم، (یک ساعت از دوندگیاش واسم گفت) خلاصه دوندگیش این بود که به جای گرفتن جانبازی از نظام، 👇
#یونان_باستان
خلاصه ای به ارای فلاسفه قبل از افلاطون
از اونجا که قراره #افلاطون رو شروع کنیم گفتم یه خلاصه بصورت نت برداری بگم
فلسفه با تالس و مکتب #ملطی شروع شد و فلاسفه اولیه دنبال ذات نهایی جهان یا بقولی ماده المواد جهان (آرخه) بودن
👇
بعنوان اولین فیلسوف، #تالس معتقد بود که ذات نهایی جهان #آب باید باشه، یعنی تمام چیزها در جهان، درنهایت از آب ساخته شدن
اما #اناکسیمندر، شاگرد تالس، معتقد بود حیات موجودات زنده از اب شروع شده، و انسان احتمالا تکامل یافته موجودات دیگه است، اناکسیمندر معتقد بود که 👇
جهان از چیزی به اسم #آپیرون ساخته شده، اپیرون یه چیز نامحدود و بدون شکله (مثل یه خمیر بازی، ولی نامحدود) دلیل اناکسیمندر این بود که ضدهای درون جهان (مثل سرد و گرم، خشک و تر) باید از چیز مشترکی ساخته شده باشن و این چیز مشترک اپیرونه
👇
یه روز وقت کنم یه مطلبی مینویسم که مطمئنم خیلیا اصلا حتی سر فصل این طرز فکر و این نگاه رو نشنیدن
میخوام یه چیزایی بگم که یه سرخط فکری جذاب بهتون بدم که شاید هیچوقت فکرتونو درگیر نکرده و توجهتون رو جلب نکرده ولی کل جامعه #بشری داره رو یه جنگ جالبی میچرخه، اگر بتونم خودم 👇
بعدها خیلی چیزها ازش مینویسم و مطالبی رو میگم که مطمئنم خیلی واستون جذابه
حالا این مطلبی که میخوام بگم چیه؟
جنگ بین اگاهی ها یا ازادی ها
تاحالا چیزی به اسم زیر پوست شهر شنیدید؟
اگر دقت کنیم و چشم بینایی داشته باشیم زیر....
👇
زیر پوستِ شهرِ جامعه بشری و روابط انسان ها یه چیز خیلی #واضح، ولی در عین حال #پنهان که هیچکس نمیبینَتِش جریان داره که خیلی مطلب جذابی واسه تحقیق یا فکر کردنه
چنانچه گفتیم بعد از دادگاه، سقراط زندانی میشه تا حکم اجرا بشه، از اونجا که بارها اتفاق افتاده بود که زندانیا با رشوه به زندانبان ها فرار کردن، و از اونجا که سقراط با وجود دشمنای زیاد، محبوبیت هم داشت، دوستاش اولین کاری که کردن
👇
این بود که؛ بهش گفتن سقراط جون، غمت نباشه رفیق، ما خودمون کاری میکنیم فرار کنی ولی چنانچه دیدیم سقراط میگه نبینم از این حرفا بزنیدا... و بهشون میفهمونه که:
👇
سقراط از قوانین مهمتر نیست، زن و بچه ی سقراط مهمتر از اصول و اخلاقیات نیست، نباید جواب بَدیِ مردم اتن رو با یه کار اشتباه دیگه (فرار کردن) داد و...و...
بعد این گفتگوها با کریتو که کامل نوشتمش، روز اعدام میرسه
سقراط به کریتو میگه باید ببینیم حق و حقیقت چیه؟ ایا اینجا فرار حقه یا فرار نکردن؟ اگر کسی باهاش به ناحق رفتار شده چی؟ فرار کنه حقیقته یا فرار نکنه؟
و سقراط خودش به سوالاتش اینگونه جواب میده که:
حقیقت نباید تو قید و بند مکان و زمان باشه، بلکه باید از درون خودش حق باشه، یعنی فی نفسه حق باشه نه اینکه نسبی باشه... حق باید ثابت و مطلق باشه و نباید پای مکان و زمان و شرایط وسط بیاد...
(چنانچه میبینید سقراط یه عقل گراست که حقیقت رو مطلق میبینه، 👇
معتقده حقیقت نسبی نیست و نباید در بند مکان و زمان باشه، این ارا، یه جور واکنش به سوفیستهایی مثل پروتاگوراس و گرگیاس هم هست، چنانچه تو ارای افلاطون میبینیم، افلاطون چندین و چند دلیل میاره که این حرف سقراط درسته و حقیقت نسبی، نمیتونه حقیقت باشه)