#وجود#ماهیت
من اینجا فرق وجود و ماهیت رو یه توضیح بدم
این همه دعوا بین فلاسفه بوده که وجود اصیله یا ماهیت، اصالت وجود فلانه، اصالت ماهیت بیساره
اصلا این دو تا چه فرقی با هم دارن؟
و چرا این دوتا مورد رو جدای از هم میبینن؟
ملاصدرا چی میگه که شده خدای این اخوندها تو فلسفه؟
👇
ببینید
برای فهم این دو اصطلاح یه مثال ساده بیارم که اکثرا اساتید فلسفه تو کلاس ها میارن
فرض کنید شما یه بچه سه چهارساله دارید که تو ذهنش پر از سوالات متنوعه، یه روز به شما میگه بابا (یا مامان) اژدها چیه؟
شما میگید👇
یه حیوونه سیاه یا سبز تیره اس، که مثل تمساح جنس پشتش سخته، قدش خیلی بلنده، اندازه یه ساختمون 5 طبقه اس، دوتا دست کوتاه و دو تا پا داره که مثل ادما میتونه رو پاهاش راه بره، از نفسش اتیش درمیاد و...و...و... (خلاصه هر توصیفی از اژدها بلدید واسه این بچه خوچل موچلتون میکنید)
👇
بچه تون اینجا یهو میپرسه، حالا این حیوون عجیب و غریب #وجود داره؟
شما سریعا میگید خیر #وجود نداره
دقت کردید اینجا چی شد؟
شما یه عالمه توصیفات از یه حیوونی کردید؛ ولی در جواب اینکه این حیوون، وجود داره یا نه؟ سریعا گفتید نه #وجود نداره
👇
این یعنی تمام این توصیفات یه چیز بودن، ولی وجود این اژدها، یه چیز دیگست
پس تمام این مشخصاتی که از این اژدها گفتید #ماهیت اون اژدهاس، ولی وجودش یه چیز دیگست
حالا به این مثال دقت کنید، تا ببینید وقتی میگن #اصالت_وجود، حرف اینا چیه؟
👇
فرض کنید شما یه لیوان با طرح یه منظره دارید (یه چیز مشخص رو مثال زدم) که روی میز کارتونه و همیشه تو این لیوان اب و چای و نوشیدنی هاتون رو میخورید
یه لحظه ازتون میخوام چشماتون رو ببیندید و این لیوان روی میز کارتون رو تصور کنید
تصور کردید؟
حالا یه سوال؟
این لیوان تو ذهنتون که تصور کردید، و این لیوان خارج از ذهنتون که روی میزه، چه تفاوتی با هم دارن؟
جواب اینه: هیچ تفاوتی ندارن
مطلقا مطلقا مطلقاااا هیچ تفاوتی ندارن #اِلا در یک چیز، در چی؟
اینکه اون لیوان رو میز کار، وجود داره، ولی این لیوانی که تو ذهنم تصورش کردم، وجود نداره
👇
پس اینجا چه نتیجه ای میگیریم؟
این نتیجه که، انگار به اون لیوان ذهنی که وجود نداره، لیوانی که تصورش کردی، یه پارامتر اضافه کنی، واقعی میشه، چه پارامتری؟ وجود
یعنی انگار اشیا یا چیزها برای اینکه واقعی بشن، باید بهشون یه چیزی به اسم #وجود رو اضافه کنی، تا تبدیل به موجود بشن
درواقع تمام توصیفات یه شی، ماهیت اون شیئه، ولی وجودِ یه شی، انگار ربطی به ماهیت یا توصیفات اون شی نداره و اصن یه چیز متفاوته، و باید "وجود" رو به اون شی اضافه کنی تا واقعی بشه
👇
دومین نتیجه اینه که، یه ماهیت ذهنی (مثل لیوانتون)، و یه ماهیت بیرونی یا واقعی (مثل لیوان واقعی) با هم تفاوتی ندارن، الا در وجود
انگار این وجوده، یه چیزیه که به لیوان اضافه شده، و بهش وجود واقعی داده
👇
پس این فلاسفه ی #وجودگرا، (این وجودگرایی، فرق داره با وجودگرایی یا بقولی اگزیستنسیالیسم قرن 20) نتیجه میگیرن که وجود یه چیز واقعیه و ماهیت یه چیز اعتباریه، یعنی وجود یه چیز واقعی یا اصیله، و ماهیت یه چیزیه که انگار به وجود اضافه شده
👇
یا به زبون دیگه انگار فقط این وجوده، یه چیز واقعیه، انگار فقط این وجوده، وجود داره، و ماهیت یه چیزیه که بهش اضافه میشه، و یه شی یا موجود ساخته میشه
میدونید مثل چی؟ بیاید باز به این مثال همیشگی من برگردیم
👇
فک کنید یه خمیر بازی، به وسعت این جهان داریم، حالا اون وسطای این خمیر بازی، تو دل خمیر، یه شکل سیب، یا مثلا شکلِ یه درخت، یه میز، یه اسب و... دربیارید، اینجا اگر دقت کنید اون خمیر بازی واقعیه (اصطلاحا اون خمیر اصیله) و این اَشکال سیب و درخت و میز و اسب، یه چیز اعتباریه که 👇
اگر این خمیره نباشه، این اَشکال هم نیست
پس اگر این خمیر (=وجود) نباشه، شکل سیب یا میز یا درخت و هر شکل دیگه ای هم نمیتونی توش دربیاری
(برای اینکه یه مثال تصویری بیارم، مثل اون اَشکال توی مرحله دوم سریال اسکویید گیم -اون اَشکال مثلث و دایره و ستاره و چتر- رو یادتونه؟
اونجا 👇
اون زمینه یا خمیره زرد رنگ، باید باشه که طراح های بازی، توش شکل مثلث و دایره و ستاره و چتر رو بسازن، درسته؟
اینا هم میگن جهان همین شکلیه، #وجود مثل اون خمیره یا زمینه زرد رنگه، و تمام چیزها تو عالم، مثل این اَشکال مثلث و دایره و ستاره و چترن، پس
👇
اون زمینه زرد باید باشه تا طراح های بازی، اون اشکال رو روش بسازن و بدن دست بازیکنا
یا به زبان فلسفی اون زمینه یا خمیره ی زرد #اصیله، و اون اَشکال دایره و چتر و ستاره و مثلث اعتباری و غیرواقعی، یعنی واقعیت مجازی دارن
اعتباری ان یعنی به اعتبار وجود اون زمینه یا خمیره ی زرد، 👇
اینا هم وجود دارن)
حالا نظریه #اصالت_وجود میگه قدیما میگفتن ماهیت اصیله و وجود یه چیز اعتباری ه و چیزی به اسم وجود، واقعیت عینی یا بیرونی نداره
ولی الان من (ملاصدرا) میگم که وجود اصیله، و ماهیت یه چیز اعتباریه
یعنی وجود یه چیز واقعیه
همه چیز در جهان وجوده
👇
یا بقولی تمام کائنات وجوده (مثل اون خمیر بازی) که در اَشکال مختلف به نمایش در اومده، یعنی این سیب که الان جلوتونه، وجوده که به شکل سیب دراومده
(خدای ملاصدرا، همین وجودَس)
تمام اشیای دیگه ی تو جهان هم، همینطور
تمام اشیا مثل طرحهایی رو این خمیر بازی یا وجود هستن، یا انگار 👇
وجود رو گرفتی به شکل سیب و درخت و زمین و خورشید و ماه و سگ و گربه و... خلاصه کل چیزهای عالم دراوردی
پس این طرح ها یا ماهیت ها، به اعتبارِ #وجوده که خودشون موجودن
وگرنه اون #وجود یا خمیربازی رو حذف کن، خودبخود این طرح ها و اَشکال هم حذف میشن، انگار زدی کل جهان رو حذف کردی
👇
من الان سعی کردم این دشوارگویی های فلسفی رو خیلی ساده بگم
این کل اصالت وجوده که تو کتب فلسفی چنان دشوار و قلمبه سلمبه ازش حرف میزنن که اولین بار باهاش روبرو میشی، اصن همون لحظه کتابو میبندی میری میشینی اسکویید گیم نگاه میکنی
البته طبیعیه که این نظریه حاشیه ها و نتایجی داره👇
که من به وقتش تمام اصطلاحات قلمبه سلمبه و دشوارشون رو توضیح میدم
پس من تاحالا هم اصالت وجود و هم حرکت جوهری رو ، دوتا از تفکرات اصلی ملاصدرا رو، توضیح دادم (از حرکت جوهری، اینکه این نظریه کلا چی میگه، یه خلاصه کوتاه تو قسمت پارمنیدس اوردم)
((اگر سوالی بود در خدمتم))
👇👇 مثال تصویری 👇👇
تصاویر زیر رو ببینید
با خمیر بازی اَشکال مختلفی ساختن
ما الان داریم شکل ماهی و ستاره و آدمک و میوه های مختلف و چندین شکل مختلف رو میبینیم ولی واقعیت اینه، اینا یه سری طرحن (ماهیت) که واقعیت نهایی یا ذاتشون اون خمیر بازیه (وجوده)
👇
این طرح ها (یا ماهیات) رو الان حذفش کن، خمیر باقی میمونه، ولی خمیر رو حذف کن، میبینی ماهیات هم از بین رفت
چرا؟
چون اون خمیر واقعیت داره یا بقولی اصیله، و ماهیت ها یا این اَشکال، اعتباری ان، یعنی به اعتبار وجود اون خمیر، وجود دارن
تموم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
حالا که دارم نظرات فلاسفه ی تاریخ رو مینویسم بد نیست یه چیزایی از زندگیاشون بدونید
کارایی مثل دزدی؛ خودارضایی، خابالو بودن یا حتی امپراطوری بزرگترین امپراطوری وقت بودن، و یا دروازه بانی فوتبال و... 😂
مثلا این 10مورد رو ببینید:
👇
1- یکی خابالو بوده، همیشه ساعت سه و چهار عصر بیدار میشده، بدبختو دو روز ساعت 5 صبح بیدارش کردن، مُرد 😂 2- یکی انقدر منظم بوده میتونستی ساعتتو باهاش تنظیم کنی 3- یکی فوتبالیست بوده (دروازه بان بوده) 4- یکی خودارضایی زیاد میکرده (اگر بدونید کیه!؟) 😂
👇
5- یکی اخر عمری توهمی شده بود، فک میکرد اون یکی فیلسوف میخواد بکشتش، تو جوونیشم دزدی میکرد
6- یکی از ناسیونالیسم متنفر بوده و حتی تو جنگ، در خونه رو برای دشمنای کشورش باز میکنه تا از تو خونه اش راحت به هموطناش شلیک کنن😂
👇
من نظرات معرفت شناسی افلاطون رو توضیح دادم، و قراره دوباره به معرفت شناسیش برگردیم
ولی تا اینجا رسیدیم به اینکه، افلاطون میگه؛ معرفت نه به محسوسات (امور تجربی) تعلق میگیره، نه به معدومات، پس به چه چیزایی 👇
میشه معرفت داشت
به چیزهایی که ثابت و بدون تغییر باشن یعنی ایده ها یا مُثُل
پس از این رشتو به بعد، این نظریه رو فارغ از مباحث معرفت شناسی بررسی میکنیم
در باب نظریه مُثُل، یه مقدمه این بار از یه زاویه دیگه بدم، ببینید ما بطور کلی، در جهان دو نوع موجود داریم:
👇
1- محسوسات
اول موجودات #محسوس، که از اسمشون هم مشخصه، اموری که حسی یا بقولی تجربی هستن، یا چیزایی که با حواس پنجگانه درک میشن، مثالش هم تمام موجودات جهان ما، مثل این میز جلوی من، این سگ یا گربه تو خیابون، این سیب و پرتقالی که رو ظرفِ جلوی منه، این گوشی و این لبتاپ و...و...
#پلی_از_معرفت_شناسی_به_متافیزیک
رشته توییت قبلی در مورد این بود که معرفت چیه؟ گفتیم افلاطون میگه میخوای بدونی شناخت یا معرفت چیه؟
میخوای بدونی چه موقع میتونی بگی به یه چی علم یا دانش داری؟
اول اینکه به یه چی #باور داشته باشی
دوم اینکه اون چیزی که بهش باور داری باید #صادق باشه یا بقولی مطابق با واقعیت باشه پس باور کاذب، شناخت یا معرفت حساب نمیشه
سوم اینکه این باورِ درست شما، باید توضیح داشته باشه،مثلا اینکه بگی زمین کرویه
👇
با اینکه یه حرف درستیه،ولی اگر دلیلشو ندونی شناخت یا معرفت نیست، و فقط یه حرف الابختکیه، که حالا شانسی درست در اومده
تمام این حرفا که من مرتب و منظم نوشتم، تو رساله های افلاطون بصورت نامنظم و حالت درام یا نمایشنامه (بصورت سوال و جواب سقراط با دوستان) اومده
به این میگن #پوست_اندازی و به نظرم این بدترین سناریوی ممکنه
این سناریو قرار بود 88 اتفاق بیفته که خامنه ای با هر دوز و کلک و بدبختی ای که بود، تونست جلوی ابله هایی مثل رفسنجانی و موسوی و خاتمی رو بگیره، این سناریو با توجه به هزینه های سنگینی که جامعه ایران 👇
تو این دوازده سال اخیر داده، بدترین سناریوی ممکنه
(ضمنا به نظرم، اون کسی ام که قراره بعنوان رهبر جنبش های اعتراضی از دل ج.ا بیرون بزنه هم، تو این رشتو بهش اشاره شده)
متاسفانه این اپوزوسیون بلای اصلاحات و بیش از دو دهه تلف شدن عمرمون رو تکرار میکنه و 👇
#معرفت_شناسی
برای اینکه بدونیم معرفت شناسی چیه، اول یه مثال میزنم، فرض کنید ما تو یه بیابون هستیم و تشنه، و یه سراب میبینیم، میریم دنبال اب و بهش میرسیم، میبینیم که اونجا ابی نبود، پس من چه چیزی دیده بودم؟ من #باور داشتم که اونجا اب دیدم ولی 👇
وقتی رسیدم، دیدم عه! اینکه اب نبود، و متوجه شدم #شناخت یا #معرفت اشتباهی نسبت به چیزی که دیدم داشتم، اینجا این سوال پیش میاد که ما چه موقع میتونیم بگیم که به چیزی #علم داریم؟
حالا به مثالی که دکارت برای رسیدن به یه معرفت یقینی میزنه دقت کنید:
دکارت میخواست به همه چیز شک کنه
👇
تا ببینه اصلا میتونه به چیزی برسه که بدون هیچ شک و تردیدی درست باشه؟
دکارت میگفت ایا میتونم به تجربیات یا به قولی به امور محسوس، به چیزی که با این دوتا چشمام میبینم هم شک کنم؟و به این نتیجه رسید که بله
چرا؟
چون من یه چوب یا یه شاخه درخت رو میکنم تو آب، شکسته به نظر میرسه، ولی
👇
افلاطون سال 427-428 ق.م تو شهر اتن تو یه خانواده اصل و نسب دار متولد شد
در مورد افلاطون یه نکته جالب اینه که اسم واقعیش آریستوکلِس هستش و لقب پلاتو (plato) یا فارسی شده اش، افلاطون، به معنای #وسیع و پهناوره
👇
در مورد این لقب دیوگنس لائرتیوس گفته چون هیکل تنومندی داشته، و ادمی قد بلند و چهارشونه (دارای شونه های عریض) بوده این لقب رو گرفته، عده ای میگن چون پیشونیش بلند (و وسیع) بوده، لقب پلاتو رو بهش دادن، ولی بدیهیه که مخالفین این نظرات، معتقدن این لقب بخاطر دانش #وسیع افلاطون بوده
👇
گفتیم افلاطون تو یه خونواده پولدار و اشرافی و اصل و نسب دار به دنیا اومده بود، نسبش از طرف پدر به کُدوروس میرسید که اخرین پادشاه اتن بود و بعد از اون، یونان تبدیل به جمهوری شده بود، نسبش از طرف مادر هم به #سولون میرسید، سولون همون شاعر و سیاستمداریه که گفتیم