من نظرات معرفت شناسی افلاطون رو توضیح دادم، و قراره دوباره به معرفت شناسیش برگردیم
ولی تا اینجا رسیدیم به اینکه، افلاطون میگه؛ معرفت نه به محسوسات (امور تجربی) تعلق میگیره، نه به معدومات، پس به چه چیزایی 👇
میشه معرفت داشت
به چیزهایی که ثابت و بدون تغییر باشن یعنی ایده ها یا مُثُل
پس از این رشتو به بعد، این نظریه رو فارغ از مباحث معرفت شناسی بررسی میکنیم
در باب نظریه مُثُل، یه مقدمه این بار از یه زاویه دیگه بدم، ببینید ما بطور کلی، در جهان دو نوع موجود داریم:
👇
1- محسوسات
اول موجودات #محسوس، که از اسمشون هم مشخصه، اموری که حسی یا بقولی تجربی هستن، یا چیزایی که با حواس پنجگانه درک میشن، مثالش هم تمام موجودات جهان ما، مثل این میز جلوی من، این سگ یا گربه تو خیابون، این سیب و پرتقالی که رو ظرفِ جلوی منه، این گوشی و این لبتاپ و...و...
👇
2-معقولات
دوم؛ موجودات معقول، که این دسته هم چنانچه از اسمشون پیداست، اموری هستن که عقلی هستن، یا چیزایی که عقل درکشون میکنه
مثل چی؟ مثل تمام مفاهیم
مثل مفهوم سگ، مفهوم گربه، مفهوم سیب، یا مفاهیم انتزاعی تر، مثل مفهومِ وجود، یا عدم، مفهوم امکان، ضرورت، واجب و هزاران مفهوم دیگه
👇
پس تمام سیب های عالم که میبینیم و میخوریمشون، یه چیزن، ولی #مفهوم_سیب یه چیز دیگه
تمام سگ های عالم یه چیزن ولی #مفهوم_سگ یه چیز دیگه
یا بعبارتی، تمام سیب های عالم اموری #جزیی، یا بقولی اموری #حسی هستن
محسوسات وجود خارجی یا عینی دارن، درسته؟ (عینی یعنی خارج از ذهن، عین درمقابل ذهنه)
ولی این امور کلی، این مفاهیم کلی، این امور عقلی، یا بقولی؛ معقولات چی؟
ایا اونا هم #وجود دارن؟
جواب ما دوحالته؛
یا اینکه میگیم #خیر وجود ندارن، و اینا صرفا یه سری کلمات هستن
👇
یا اینکه میگیم #بله وجود دارن؛
در اینصورت جایگاهشون کجاست؟
بازدو حالته: یا ذهن، یا خارج از ذهن (عین)
قرن ها، بزرگترین دعوای فلاسفه، سر جواب به همین یه سوال بوده، و جواب مثبت و منفی شما، کلا مکتب فلسفی شما رو مشخص میکنه
حالا جواب افلاطون چیه؟
👇
جواب افلاطون اینه بله این معقولات (امور عقلی یا مفاهیم کلی) وجود دارن
ولی درکجا؟ در ذهن یا عین؟
افلاطون میگه در عین، یعنی این مفاهیم کلی (مِثل مفهوم سیب، مفهوم سگ، مفاهیمی مثل ممکن، ضروری، واجب، ممتنع و...) خارج از ذهن ما هم وجود دارن
اینجا ما میگیم، عه! جناب افلاطون، 👇
یعنی تو میگی این مفاهیم، بیرون ذهن ما هم وجود دارن؟
اگر خارج از ذهن ما، بصورت عینی وجود دارن، کجاان؟ به ما هم نشونش بده ببینیم (شوما به من نیشانش بده)
پس اینجاست که میرسیم به نظریه مُثُل و اینجاست که نظریه ایده ها شروع میشه
نظریه افلاطون میگه #کلیات یا مفاهیم کلی، یا بقولی مفاهیم عقلی، اینطور نیست که وجود نداشته باشن یا اگر وجود دارن، اموری ذهنی باشن، بلکه نه تنها وجود دارن، نه تنها ذهنی هم نیستن، بلکه وجودی #جداگانه از ذهن و محسوسات عالم دارن
ولی جایگاهشون کجاست؟
👇
تو جهان ما؟
اگر اره به ما هم نشون بده ما هم ببینیم،
اگر نه، پس کجا وجود دارن؟
ولی افلاطون میگه خیر، تو جهان ما نیستن، پس کجائن؟ تو یه جهان دیگه، به اسم جهان ایده ها یا مُثُل (یا جهان صُوَر یا جهان فُرم ها یا جهان قالب ها)
👇
پس ما از معرفت شناسی یه پل زدیم به متافیزیک و فهمیدیم جهانی به اسم جهان #مُثُل وجود داره که به زودی میبینیم واقعیت نهایی جهان، یا ذات نهایی جهان، از نظر افلاطون، این ایده ها هستن
پس ذات جهان چیزایی مثل اب و هوا و اتیش و خلاصه این چیزای مادی نیست
بلکه ذات جهان، #ایده است
👇
یعنی ما بعنوان یه ماتریالیست؛ میگیم این اشیا دور و ورمون مادی ان و جهان مادیه
ولی افلاطون میگه این اشیای مادی، ذاتشون ایده اس، یا جهان واقعی، جنسش مادی نیست بلکه ایده ایه، و این یعنی شروع ایده الیسم در فلسفه (افلاطون پدر ایده الیسمه)
👇
حالا از رشتوهای بعد 4 تا مثال میارم، که اصلا بفهمیم این ایده ها یا مُثُل چی ان؟
اصن چرا افلاطون بعنوان اولین نفر تو تاریخ، داشته به چنین چیزی فکر میکرده؟
با این مثالها میخوایم دقیق بفهمیم، این ایده ها یا مُثُل چه خواصی دارن؟
👇
و از اونجا که این نظریه، یه نظریه عقلی و انتزاعی طوریه، با این مثالها میخوایم یه کوچولو بصورت تصویری و محسوستر بفهمیم که افلاطون چی میگه
در اخر هر مثال؛ یه سری نتایج رو جدا میکنیم، و اخرش، کل نظریه و این نکته ها رو کنار هم میزاریم، میبینیم افلاطون چطوری یه نظریه بزرگ رو ساخته
👇
در اخر هم میبینیم؛ چطور افلاطون تفکرات هراکلیتوس و پارمنیدس رو با تفکرات فیثاغورس و سقراط جمع زده
منتطر باشید
سوالی بود حتما در خدمتم (اگر سوالی یا منشنی رو ندیدم یا فراموش کردم پاسخ بدم؛ لطفا دوباره بزارید حتما جواب میدم)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
من شخصا تو خونه مون 4 تا گربه پرشین دارم، یه روز خانومم یه دونه از این گربه پوستیا رو اورد خونه، من تا اون روز اصلا این گربه ها رو ندیده بودم، ولی تا این رو اوردن تو خونه، من اولین حرفم به شوخی این بود: عه این "گربه هه" چقدر زشته 😂
اینجا اگه افلاطون باشه به من میگه یه سوال!
👇
من کاری ندارم این گربه هه خوشگله یا زشته!
سوال من اینه که تو قبلا از این گربه پوستیا (نژاد اسفینکس) دیده بودی؟
خوب طبیعتا من میگم نه، یکبارم ندیده بودم
افلاطون اینجا میگه پس از کجا فهمیدی این یه گربه اس؟
شاید این سگ بود؟ یا شاید یه نوع خرس بود؟
اصلا چرا نگفتی 👇
حالا که دارم نظرات فلاسفه ی تاریخ رو مینویسم بد نیست یه چیزایی از زندگیاشون بدونید
کارایی مثل دزدی؛ خودارضایی، خابالو بودن یا حتی امپراطوری بزرگترین امپراطوری وقت بودن، و یا دروازه بانی فوتبال و... 😂
مثلا این 10مورد رو ببینید:
👇
1- یکی خابالو بوده، همیشه ساعت سه و چهار عصر بیدار میشده، بدبختو دو روز ساعت 5 صبح بیدارش کردن، مُرد 😂 2- یکی انقدر منظم بوده میتونستی ساعتتو باهاش تنظیم کنی 3- یکی فوتبالیست بوده (دروازه بان بوده) 4- یکی خودارضایی زیاد میکرده (اگر بدونید کیه!؟) 😂
👇
5- یکی اخر عمری توهمی شده بود، فک میکرد اون یکی فیلسوف میخواد بکشتش، تو جوونیشم دزدی میکرد
6- یکی از ناسیونالیسم متنفر بوده و حتی تو جنگ، در خونه رو برای دشمنای کشورش باز میکنه تا از تو خونه اش راحت به هموطناش شلیک کنن😂
👇
#وجود#ماهیت
من اینجا فرق وجود و ماهیت رو یه توضیح بدم
این همه دعوا بین فلاسفه بوده که وجود اصیله یا ماهیت، اصالت وجود فلانه، اصالت ماهیت بیساره
اصلا این دو تا چه فرقی با هم دارن؟
و چرا این دوتا مورد رو جدای از هم میبینن؟
ملاصدرا چی میگه که شده خدای این اخوندها تو فلسفه؟
👇
ببینید
برای فهم این دو اصطلاح یه مثال ساده بیارم که اکثرا اساتید فلسفه تو کلاس ها میارن
فرض کنید شما یه بچه سه چهارساله دارید که تو ذهنش پر از سوالات متنوعه، یه روز به شما میگه بابا (یا مامان) اژدها چیه؟
شما میگید👇
یه حیوونه سیاه یا سبز تیره اس، که مثل تمساح جنس پشتش سخته، قدش خیلی بلنده، اندازه یه ساختمون 5 طبقه اس، دوتا دست کوتاه و دو تا پا داره که مثل ادما میتونه رو پاهاش راه بره، از نفسش اتیش درمیاد و...و...و... (خلاصه هر توصیفی از اژدها بلدید واسه این بچه خوچل موچلتون میکنید)
#پلی_از_معرفت_شناسی_به_متافیزیک
رشته توییت قبلی در مورد این بود که معرفت چیه؟ گفتیم افلاطون میگه میخوای بدونی شناخت یا معرفت چیه؟
میخوای بدونی چه موقع میتونی بگی به یه چی علم یا دانش داری؟
اول اینکه به یه چی #باور داشته باشی
دوم اینکه اون چیزی که بهش باور داری باید #صادق باشه یا بقولی مطابق با واقعیت باشه پس باور کاذب، شناخت یا معرفت حساب نمیشه
سوم اینکه این باورِ درست شما، باید توضیح داشته باشه،مثلا اینکه بگی زمین کرویه
👇
با اینکه یه حرف درستیه،ولی اگر دلیلشو ندونی شناخت یا معرفت نیست، و فقط یه حرف الابختکیه، که حالا شانسی درست در اومده
تمام این حرفا که من مرتب و منظم نوشتم، تو رساله های افلاطون بصورت نامنظم و حالت درام یا نمایشنامه (بصورت سوال و جواب سقراط با دوستان) اومده
به این میگن #پوست_اندازی و به نظرم این بدترین سناریوی ممکنه
این سناریو قرار بود 88 اتفاق بیفته که خامنه ای با هر دوز و کلک و بدبختی ای که بود، تونست جلوی ابله هایی مثل رفسنجانی و موسوی و خاتمی رو بگیره، این سناریو با توجه به هزینه های سنگینی که جامعه ایران 👇
تو این دوازده سال اخیر داده، بدترین سناریوی ممکنه
(ضمنا به نظرم، اون کسی ام که قراره بعنوان رهبر جنبش های اعتراضی از دل ج.ا بیرون بزنه هم، تو این رشتو بهش اشاره شده)
متاسفانه این اپوزوسیون بلای اصلاحات و بیش از دو دهه تلف شدن عمرمون رو تکرار میکنه و 👇
#معرفت_شناسی
برای اینکه بدونیم معرفت شناسی چیه، اول یه مثال میزنم، فرض کنید ما تو یه بیابون هستیم و تشنه، و یه سراب میبینیم، میریم دنبال اب و بهش میرسیم، میبینیم که اونجا ابی نبود، پس من چه چیزی دیده بودم؟ من #باور داشتم که اونجا اب دیدم ولی 👇
وقتی رسیدم، دیدم عه! اینکه اب نبود، و متوجه شدم #شناخت یا #معرفت اشتباهی نسبت به چیزی که دیدم داشتم، اینجا این سوال پیش میاد که ما چه موقع میتونیم بگیم که به چیزی #علم داریم؟
حالا به مثالی که دکارت برای رسیدن به یه معرفت یقینی میزنه دقت کنید:
دکارت میخواست به همه چیز شک کنه
👇
تا ببینه اصلا میتونه به چیزی برسه که بدون هیچ شک و تردیدی درست باشه؟
دکارت میگفت ایا میتونم به تجربیات یا به قولی به امور محسوس، به چیزی که با این دوتا چشمام میبینم هم شک کنم؟و به این نتیجه رسید که بله
چرا؟
چون من یه چوب یا یه شاخه درخت رو میکنم تو آب، شکسته به نظر میرسه، ولی
👇