این فصل «اغواگر ستاره» رو توضیح میده. من اگه میخواستم این شخصیت رو توضیح بدم، از کلمه «سلبریتی» استفاده میکردم. فکر میکنم اینطوری این شخصیت و جذابیتش برامون قابل درکتر باشه. توضیح این شخصیت رو در ادامه بخونید، ببینید با من همنظر هستید /۱
اکثر مردم مدام در حال رویابافی و تصورِ شخصیت و زندگی ایدهآلشون هستن تا از روزمرگی و شرایط کسلکنندهشون فاصله بگیرن. «اغواگر ستاره» تصویری از خودش ارائه میکنه که شبیه رویاهای مردمه؛ بینقص و بدون اشکال. /۲
«اغواگر ستاره» تصویر بیرونی که از خودش ارائه میده رو با دقت انتخاب میکنه تا کاملتر از واقعیت به نظر بیاد. با اینکه از همه نظر سعی میکنه چشمگیر باشه (ظاهر، رفتار، گفتار) در عین حال زیاد به کسی نزدیک نمیشه تا خودِ واقعیش و ضعفهاش شناخته نشن. /۳
«اغواگر ستاره» فاصلهاش رو با بقیه حفظ میکنه و زیاد به کسی نزدیک نمیشه. تنها گوشهای از خودش و زندگیاش رو نشون میده که بینقص و زیباست، و بقیهی ابعاد شخصیتش رو به تصور بقیه میسپره. اجازه میده تا جاهای خالی رو اونها با تصورات زیبایی که ازش دارن پر کنن. /۴
«اغواگر ستاره» این توانایی رو داره که خودش رو چیزی نشون بده که مردم راجع بهش رویابافی کنن و تفکرات فانتزی داشته باشن. حفظ فاصله برای کامل شناخته نشدنش ضروریه. اون میدونه در ظاهر و کلام و… باید کمی گنگ و ناشناخته باشه، تا مردم تصوری کاملتر از واقعیتش داشته باشن. /۵
«اغواگر ستاره» ابتدا سعی میکنه به چشم بیاد؛ با ظاهرش، حرفهاش، رفتارش، یا… بعد از اون، فاصلهاش رو حفظ میکنه و با این کار بقیه رو کنجکاو میکنه که بخوان بهش نزدیک بشن و بیشتر ازش بدونن. /۶
هنر اغواگری دسترسی به ضمیر ناخودآگاه بقیه است. اگه پیام خیلی واضح باشه، مردم احساس میکنن طرف زیادی نیازمند توجهه و جذبش نمیشن. «اغواگر ستاره» به این امر آگاهه و سعی نمیکنه که خیلی واضح توجه دیگران رو جلب کنه. /۷
«اغواگر ستاره» حتی با حالت صورتش پیام واضحی نمیفرسته و احساسش رو نشون نمیده. مثل یک لوح سفیده تا بقیه اون رو در حالتهای مختلف تصور میکنن و از تصورشون لذت ببرن. /۸
کتاب میگه همه ما در اجتماع به نوعی بازیگر هستیم. یک تصویر عمومی از خودمون ارائه میکنیم و همه ابعاد شخصیتیمون رو نشون نمیدیم. کسی که میخواد «اغواگر ستاره» باشه، باید کاری کنه که به چشم بیاد، و این تصویر عمومی رو حفظ کنه، و مطابق روز تغییرش بده. /۹
خطرهای «اغواگر ستاره»
علت اصلی جذابیت «اغواگر ستاره» تصوری هست که دیگران ازش دارن. ولی ممکنه اونها بعد از مدتی از این تصور خسته بشن و دیگه براشون جذاب نباشه. یا محوِ «ستاره»ی دیگهای بشن. اگه «اغواگر ستاره» از دید مردم بیافته، دیگه به سختی بتونه جایگاهش رو دوباره بدست بیاره. /۱۰
«اغواگر ستاره» نباید خیلی دور از چشم مردم باشه که فراموشش کنن، و نه زیاد خودش رو نشون بده که تکراری بشه. نباید خیلی نزدیک بشه که تصویر بینقصش خدشهدار بشه، و نه انقدر دور باشه که در تصورات نیاد.
اون باید با هنرمندی گوشههایی از خودش رو نشون بده و ذهن بقیه رو درگیر نگه داره. /۱۱
«اغواگر ستاره» نیاز به توجه بیانتها داره، و این بزرگترین خطر برای این شخصیته. توجهطلبیِ افراطی چیزی نیست که از چشمها مخفی بمونه و این امر از جذابیتش کم میکنه. به همین دلیل بهتره خودش رو از این وسواس رها کنه، و همیشه دنبال توجه دیگران نباشه. /۱۲ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
کاریزما یعنی توانایی جذب تودهی مردم. شخصیت کاریزماتیک ویژگیهای درونیای داره که باعث درخشش اون در هر جمعی میشه. ویژگیهایی مثل اعتماد به نفس، راضی بودن از خود، و هدفمندی انقدر در اون برجسته هستن که مردم جذبش میشن. /۱
حس اعتماد به نفس در شخص کاریزماتیک خیلی برجسته است که برای مردم جذابه. حالت صورتش پر از انرژیه و همیشه هشیار به نظر میاد. طوری به هدفش مطمئن و پایبنده که باعث میشه بقیه هم بهش اعتماد بکنن و دنبالش راه بیافتن. /۲
کتاب این اعتمادی که «اغواگر کاریزماتیک» به هدفش داره رو پیامبر-گونه توصیف میکنه. هیچکس از آینده مطمئن نیست و همه نسبت به هدفهاشون در شک و تردیدن. ولی «اغواگر کاریزماتیک» به چیزی که میخواد مطمئنه و انگار از آینده خبر داره (انگار توانی الهی داره) /۳
فصل هفتم - شخصیت «چارمِر»
اغواگر زن و مرد (اغواگریِ غیررمانتیک)
مردم تا حد زیادی حواسشون معطوف خودشون هست. دغدغههایی دارن و میخوان فقط راجع به خودشون حرف بزنن. «چارمِر» این توانایی رو داره که دغدغههای دیگران رو بفهمه و کاری کنه تا اونها نسبت به خودشون حس خوبی داشته باشن. /۱
«چارمِر» لزوما دنبال ایجاد کششِ سکسی نیست. اون دنبال روابطیه که آدمها اون رو دوست خودشون بدونن و در مواقع ضروری بتونه ازشون کمک بگیره. /۲
«چارمِر» کششِ سکسی رو مانع ایجاد دوستیهای بلندمدت میبینه، و اتفاقا سعی میکنه از این امر دوری کنه. بجای ایجاد کششِ سکسی، اون روی موارد دیگه برای ایجاد حس مثبت در دیگری دست میذاره؛ تمرکزش روی بالا بردن حس عزت نفس طرف مقابلش هست. /۳
تو این اپیزود، سرگذشت خود کریستن نِف هم شنیدنی بود.
تعریف میکنه در زمان دانشجویی دِیتهای عجیب و غریب کم نداشت. تا اینکه با یکی آشنا میشه که معقول و منطقی بود. با همون آدم ازدواج میکنه و زندگی آرومی داشت. ولی کم کم به کس دیگهای علاقهمند میشه. /۱
کریستن نِف در اون زمان دانشجو بود و به عنوان دستیار تحقیقاتی در آزمایشگاهی کار میکرد. اونجا به کسی که مسئول تحقیقات بود (معشوق) علاقهمند میشه و برای مدتی رابطه مخفیانه دارن. تا اینکه روزی شوهرش متوجه خیانتش میشه و طلاق میگیرن. /۲
میگه اون زمان از اینکه اینطوری به شوهرش ظلم کرده بود ناراحت بود، ولی از طرف دیگه احساس میکرد عشقِ زندگیاش رو پیدا کرده. چون چنین علاقه و هیجانی رو هیچوقت در ازدواجش درک نکرده بود.
«معشوق» هم قول داده بود از دوستدخترش جدا میشه، تا بتونن رابطهشون رو شروع کنن. /۳
اکثر ما نسبت به دوستهامون مهربونتر و با گذشتتر رفتار میکنیم، تا نسبت به خودمون. اگه اشتباهی از اونها سر بزنه یا ببینیم ناراحتن، سعی میکنیم دلداریشون بدیم. درحالیکه اگه خودمون اشتباهی بکنیم ممکنه برای مدتها خودمون رو سرزنش کنیم. /۱
موضوع این پادکست «مهربونی با خود»* بود. مهمون برنامه کریستین نِف استاد دانشگاه تگزاس-آستینه، که هم صحبتهای خیلی جالبی کرد، و هم سرگذشت شنیدنیای داشت. من اول خلاصه حرفهاش رو مینویسم و بعد سرگذشتش رو توضیح میدم. /۲ castbox.fm/episode/Being-…
...
*Self compassion
همه ما یه «منتقد درون» داریم، که به خودیِ خود بد نیست. ما پیش خودمون اتفاقهای بد و اشتباهاتمون رو گوشزد میکنیم، تا ازشون درس بگیریم و تکرارشون نکنیم. ولی انجام دادن این کار بصورت افراطی بد و مخربه. /۳
اغواگری چیزی نیست جز دادن وعدهی لذت، بدون مشخص کردن زمان تحویل اون. اینکه در دل طرف مقابل امیدی ایجاد بشه، ولی ندونه کی قراره بهش برسه. اغواگر «کوکِت» استاد در این زمینه است. وعدهی لذت، شهرت، قدرت، یا… میده، ولی اون رو عملی نمیکنه. /۱
کتاب میگه دو نوع شخصیت «کوکِت» هست. «کوکِت گرم و سرد» و «کوکِت سرد» /۲
«کوکِت گرم و سرد»
اکثر آدمها دنبال کسی هستن که به سختی بدست میارن، یا تعداد زیادی خواهان داره. در غیر اینصورت، ممکنه ارزش طرف رو درک نکنن و از حضورش به هیجان نیان. قدرت اغواگری «کوکِت» در اینه که میدونه چطور ارزشمند به نظر برسه. /۳
فصل پنجم - «اغواگر ذاتی»
اغواگر مرد و زن
بچهها ویژگیهایی دارن که باعث میشه بقیه جذبشون بشن؛ دید ساده و معصومی به دنیا دارن، همه حواسشون به لذت بردن از لحظه است، و زندگی رو جدی نگرفتن. آدمها در بزرگسالی این خصوصیات رو از دست میدن، ولی «اغواگر ذاتی» از همین ویژگیها بهره میبره /۱
بچهها فِیک نیستن و رفتار ساختگی ندارن. تلاشی برای رضایت دیگران ندارن، و همه سعیشون رو میکنن که از لحظه لذت ببرن. همه ما کودک درونی داره که دوست داره همینطور رفتار کنه. ولی جلوش رو گرفتیم و مهارش کردیم. /۲
آدمهای زیادی مودب و قانونمند ویژگیهای بچگانه رو بیش از حد کنترل کردن. «اغواگر ذاتی» تقریبا نقطه مقابل این افراده. اون تا حد مناسبی کودک درونش رو رها گذاشته تا هیجان و شادی رو تجربه کنه، و زیادی نگران تبعات کارهاش نباشه. /۳