بخشی از عملکرد #پیشهوری مثل آزادسازی زبان ترکی قابل دفاع است و باید دولت وقت ایران را بابت کتابسوزی و سرکوب فرهنگی ترکها و کردها محکوم کرد. با این همه اگر هدف هویتطلبان آذربایجان و کردستان ساختن یک زندگی و آیندۀ درخشان است، استالینیستها
نمیتوانند الگوی مناسب و انسانی باشند. پیشهوری و قاضی محمد در یک بزنگاه بسیار حساس تاریخ قرن بیستم سمت امپراتوری شر ایستادند. خودمختاریِ پیشهوری به استقلال و سپس ادغام در شوروی میانجامید. من نمیگویم باید تجزیه را به هر صورت محکوم کرد. اگر تجزیۀ یک منطقه سبب میشود زندگی
مردم آن منطقه بهتر شود، یعنی به آزادی بیشتری دست یابند، اتفاقن باید از آن حمایت کرد. برای مثال جدایی ایالات متحد از انگلیس، تلاش برای جدایی تایوان و هنگکنگ از چین یا تجزیۀ یوگسلاوی یا تجزیۀ امپراتوری شر - که پیشهوری و قاضی محمد از آن هواداری میکردند - همه رویدادهایی مثبت بودند.
امروز اگر تبت از امپراتوری شرِ دوران ما جدا شود به نفع آزادی است. اما همیشه چنین نیست. برعکس مثالهای پیشین وحدت آلمان رویدادی مثبت بود. وحدت کره اگر به معنای ادغام کرۀ جنوبی در شمالی باشد رویدادی منفی و اگر به معنای ادغام کرۀ شمالی در جنوبی باشد رویدادی مثبت است.
این یعنی معیار یک آزادیخواه مرزهای سرزمینی نیست. درست است دولت ایران پس از ۱۳۲۵ حقوق زبانی و فرهنگی آذربایجان و کردستان را پایمال کرد، ولی وقتی به سرنوشت بلوک شرق نگاه میکنیم میتوان نتیجه گرفت که جدایی آن مناطق در آن مقطع باعث نمیشد زندگی مردمشان بهتر شود.
اگر شکست پیشهوری به سرکوب ترکی به نفع فارسی انجامید، موفقیت او هم به سرکوب ترکی به نفع روسی منجر میشد. با این تفاوت که همان چند کارآفرین موفق تبریزی هم که در دهههای چهل و پنجاه شکوفا شدند بخت پیشرفت را از دست میدادند. سال ۵۷ استاندارد زندگی در تبریز فرسنگها بالاتر از باکو بود.
کرۀ جنوبی هم در آن مقطع کشور دمکراتیکی نبود، ولی سرنوشت کرۀ شمالی جلوی چشممان است؛ و دلیلی ندارد که گمان کنیم در شمال و جنوب ارس قرار بود اتفاق دیگری بیفتد. مشکل من با پیشهوری اعلام خودمختاری یا حتی جداییطلبی نیست مشکلم با او این است که میان یک رژیم دیکتاتوری و یک رژیم بردگیِ
دستهجمعی او دومی را انتخاب کرد. در مورد پس از ۵۷ هم دستکم ترکها نمیتوانند مسئولیت خود را در وقوع انقلاب اسلامی و پیدایش و تداوم نظام بر آمده از آن انکار کنند. کردها هم در آن مقطع آلترناتیو مترقی برای نظم کنونی ارائه نمیدادند. ایدئولوژی احزاب کردِ آن زمان در دهها کشور فرصت
اجرایی شدن را به دست آورد و در تمامشان فاجعه آفرید. اگر سال ۱۳۵۷ آن انقلاب نمیشد دولت پهلوی نمیتوانست از تأثیر جریان قوی آزادسازی و دمکراتیزاسیون دهههای هشتاد و نود میلادی برکنار بماند و به ناچار فضا را باز میکرد. از طرف دیگر این جریان ناسیونالیستی که اکنون در ایران قوت
گرفته است تا حد زیادی معلول سیاستهای فرهنگی کنونی و در واقع در مقابله با آن است. میتوان تصور کرد که در صورت تداوم دولت پهلوی مرکزگرایان این تعصب و بدبینی کنونی را نسبت به مطالبات فرهنگی به حق هویتطلبان نمیداشتند.
دست آخر میخواهم به شهروندان ترک و کرد و عرب و... بگویم اگر شما مطالبات به حق خودتان را در چهارچوب ناسیونالیسم بیان کنید گذشته از آنکه حساسیت شهروندان تهرانی و اصفهانی و... را بر میانگیزانید، خود را در موضع به حق و مترقی هم قرار ندادهاید. آنگاه شما تنها ناسیونالیستهای مغلوبی
هستید در تلاش برای مبارزه با ناسیونالیسم غالب، و دست آخر بازتولید همان گفتمان ناسیونالیستی در محدودۀ مرزی متفاوت. شاید حساسیت مرکزنشینان برایتان مهم نباشد (که البته اشتباه است) ولی آیا هدفتان تنها انتقامگیری از کسانیست که هیچگاه قدرتی نداشتهاند و خودشان تحت سرکوبند؟ یا آنکه
به دنبال ساختن زندگی بهتر و حفظ کرامتتان هستید؟ اگر «زندگیطلبید» اگر میخواهید حسرت رشد اقتصادی، آزادی سبک زندگی، قدرت گذرنامه، اعتبار دانشگاهها، ثبات مالی، شهرهای تمیز و هوای پاک دیگران را نخورید راه آسانتر، مطمئنتر، بهتر و امنترش از همین چهارچوب ایران میگذرد.
این را به عنوان کسی میگویم که کوچکترین تعصب ملی و وطنپرستی در وجودم نیست، بلکه وطنپرستی را تفکری واپسگرایانه و ضدلیبرال میدانم و فرم سیاسی ایدهآلم نابودی دولتملتها و جایگزینی دولتشهرها با آنهاست. تهران رقیب تبریز نیست. اصفهان رقیب اهواز نیست. چابهار میتواند دریچۀ
صادرات و واردات کالاها از و به آذربایجان باشد. مشهد بازاری سه میلیونی برای محصولات کردستان است. پیشرفت لیبرالیسم ربطی به بزرگی یا کوچکی سرزمینی ندارد. آمریکا کشور بزرگیست و لیبرالترین کشور جهان هم هست. در مقابل کوبا کشور کوچک و از لحاظ قومی یکدست است ولی حاکمانش دزد و قاتلاند.
بزرگ بودن کشور به خودی خود فخری ندارد ولی فرض کنید گرجستانِ آزاد اگر بزرگتر و قویتر بود بهتر میتوانست از آزادی خود در برابر مافیا و اشرارِ کرملین محافظت کند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
چرا باز هم اعتصاب نمیکنند تا ساعت کار به دو ساعت در روز برسد؟
اصلاً بحث من این نیست که سرمایهداران لطف کردهاند و ساعت کار را کاهش دادهاند. کارگر و سرمایهدار در مناسبات بازار آزاد منطقاً متحد، و در مقابل کارگران رقیب یکدیگرند. این به دلیل جایگاهشان در نظام عرضه و تقاضاست.
۱/۵
سرمایهداران برای خرید نیروی کار و کارگران برای فروش آن با یکدیگر رقابت میکنند. در دو سدۀ اخیر سرعت رشد اقتصادی بیشتر از سرعت رشد جمعیت (نیروی کار) بوده است. بنابراین نرخ دستمزد افزایش پیدا کرده است. این ربطی به مبارزات تشکلهای کارگری که اغلب محدود به اقلیتی از کارگران...
۲/۵
...میشوند ندارد. گیرم که با زورِ اعتصاب قانونی را برای کمینۀ دستمزد تحمیل کرده باشند. چه ضمانت اجرایی برای آن وجود دارد؟ چند صد هزار قرارداد و واحد تولیدی را زیر نظر میگیرند تا از آن حد کمینه تخطی نکنند؟ در همین ایران چند درصد نیروی کار به راستی با نرخ کمینه کار میکند؟
۳/۵
زیر این توییت کوشیدم دربارۀ انحصار توضیح دهم. فون میزس در حدود بیست صفحه از کتاب «کنش انسانی» را به توضیح این امر اختصاص داده است. نکتۀ جالب این است که نقدهای رایج به عملکرد سرمایهداری دستکم از هفتاد سال پیش تا امروز هیچ تغییری نکردهاند.
چند نکته را چکیده بگویم:
انحصار به دو شیوه پدید میآید که اولی پیامد اخلال دولت در آزادی بازار و دومی پیامد گهگاهی عملکرد بازار آزاد است:
نخستین گونۀ انحصار که در اقتصادهای مبتنی مرکانتالیسم بسیار رایج بود با وضع قانون و ایجاد رانت پدید میآید. برای نمونه دولت حق تولید کالایی را به فرد یا صنفی ...
۱/
... میفروشد یا در ازای خدمتی میبخشد. در اروپای سدههای میانه و حتی تا سدۀ هجدهم هر کسی حق نداشت بدون اجازۀ اصناف شهری مربوطه مثلاً کارگاه کفاشی باز کند. در دوران مشهور به عصر مطلقهگرایی دولتها این انحصارها را سراسری کردند. به ویژه دولت فرانسه در زمان لوئی چهاردهم در این...
۲/
لیبرالیسم خِرَد ناب است. تنها بر پایۀ حقایق امور انسانی بنا شده. نمیتوان به آن ایمان آورد. شور و احساسی در انسان بر نمیانگیزاند. انقلابی به راه نمیاندازد. الهامبخش شعر یا موسیقی شکوهمندی نمیشود. به پرسشهای وجودی انسان پاسخی نمیدهد. ترس زیستشناختی از مرگ را تسکین نمیبخشد.
...برای ادامۀ زندگی انگیزه و بهانهای دستوپا نمیکند.
لیبرالیسم تنها و تنها حقیقتی عریان و بیرحم در باب مناسبات حاکم بر جوامع انسانیست و نه چیزی بیشتر. پیشرفتی هم اگر در جوامع مدرن داشته از روی ناچاری بود:
از کشتوکشتار جنگهای مذهبی و قومی خسته شدند پس به تساهل روی آوردند.
۲/
...از کودتاها و انقلابها و ضدانقلابها به جان آمدند پس به دمکراسی تن دادند.
از شدت گرانی و ناکارآمدی دولت ناتوان شدند پس به برداشتن تعرفهها و آزادی مبادله خشنود شدند.
به نظر من مادامی که ترس از مرگ و بیمعنایی در زندگی انسانها وجود دارد اندیشههای ضدلیبرالی و ارزشهای...
۳/
ایدۀ #اداره_شورایی هیچ تفاوتی با این ندارد که مثلاً از هفتاد میلیون نفر ماهیانه صد هزار تومان بگیرید و میان ده میلیون نفر دیگر پخش کنید. چون قاعدتاً هدف ادارۀ شورایی نمیتواند ادارۀ کارآمدتر واحد تولیدی/خدماتی به همان معنایی باشد که در اقتصاد بازار از مفهوم کارآمدی میشناسیم.
۱/
در اقتصاد بازار کوشش کارفرما برای بیشینه ساختن سود و عقلانیت ابزاری به یکدیگر گره خوردهاند. عقلانیت در اقتصاد تنها در نظام اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد دستیافتنی است. این عقلانیت از نگاه چپگرایان با استثمار نیروی کار در آمیخته است. بنابراین ادارۀ شورایی نمیتواند ادارهای...
۲/
...عقلانی به معنی بیشینه ساختن خروجی واحد تولیدی/خدماتی باشد. هدف ادارۀ شورایی بهبود شرایط نیروی کار است (هرچند ادارۀ شورایی را بسیار مبهم به کار میبرند و احتمالاً خودشان هم دقیقاً نمیدانند چه میخواهند).
این ظاهراً هدف پسندیدهای است. چه کسی میتواند برای نمونه با کاهش...
۳/
بیایید با منطق کسانی که علم مبارزه با «ابتذال» برداشتهاند چند گزاره تولید کنیم:
در بلوچستان آب نیست بعد یک عده صد هزار تومان پول کاپیتال مارکس میدهند!
در حالی که در خیابان انقلاب دستفروش را کتک میزنند یک عده همان نزدیکی دارند موسیقی یا تئاتر یاد میگیرند!
۱/
در هرمزگان مدرسهها در کپر برپا میشوند بعد یک عده اینجا دغدغۀ قیمت غذای سلف دارند!
یک عده دارند کلیهشان را میفروشند بعد اینها نگران پایان بد سریال گیم آو ترونز هستند!
یا اصلاً چه کسی گفته از لحاظ جغرافیایی باید خود را محدود کنیم؟
در شاخ آفریقا کودکان در اثر سوءتغذیه...
۲/
...میمیرند بعد اینها جشن تولد میگیرند یا پیتزا میخورند [من دقیقاً یادم هست بچه که بودم در قزوین «پیتزاخور» یک دشنام محسوب میشد!]
در سوریه جنگ هست بعد اینها کشتی میفرستند از اکوادور موز وارد میکنند!
در آفریقا فقر هست بعد اینها جام جهانی فوتبال برگزار میکنند!
۳/
در مورد قانون سربازی اجباری یک خطای رایج وجود دارد. رضاشاه خدمت نظام را اجباری نکرد. پیش از او هم سدهها همانند آن در ایران وجود داشت. کاری که رضاخان از زمان تصدی وزارت جنگ آغاز کرد این بود که تبعیض را برداشت و دایرۀ شمول آن را به طبقات شهری و خانزادهها و ملازادهها گسترش داد.
این بود که صدای اعتراض بسیاری بلند شد. البته همه اعتراض نکردند. برای نمونه مدرس که بزرگترین دشمن رضاخان بود با این موضوع همراهی کرد.
پیش از رضاخان تنها یک بار امیرکبیر در چهارچوب نظام موسوم به «بنیچه» اصلاحاتی در امر سربازگیری انجام داد. به این صورت که دفترهای مالیاتی هر...
...دهی مبنای تعداد سربازانی قرار میگرفت که آن ده باید بفرستد و هزینۀ آن سرباز هم در طول خدمت بر عهدۀ دولت و خان آن ده بود. پس از امیرکبیر این نظام مانند دیگر امور کشور به مرور دچار فساد شد:
نخست اینکه خانها و کدخداها به مأموران دولتی رشوه میپرداختند تا از میان فرزندان...