قضاوت کردن و پشت سر کسی حرف زدن ابزار ایجاد شرم هستن. کسی که مورد هدف این رفتار قرار میگیره، احساس طرد شدن میکنه و براش امر دردناکیه. ولی کتاب میگه اونی که غیبت میکنه هم از این قضیه در امان نمیمونه. غیبت کردن نشونهی شرمه و با این کار، شرم در خودش هم تشدید میشه. /۱
غیبت کردن و بولی کردن (زورگویی کردن) مثل همدیگه هستن*. هر دو روشهایی برای طرد کردنِ افراد هستن، و در عین حال، راهی برای احساس تعلق به گروه و دریافت تایید اونها. /۲
[*اگه زورشون به فرد برسه، بولی میکنن. اگه زورشون نرسه، پشت سرش حرف میزنن]
کتاب میگه یکی از علتهای اصلی که آدمها یکی رو قضاوت میکنن، اینه میخوان توسط گروهشون پذیرفته بشن. چیزهایی که میگن رو لزوما خودشون قبول ندارن، ولی اینطوری تایید بقیه رو بدست میارن.
ولی با اینکار در «تار شرم» خودشون بیشتر گیر میافتن. /۳
طرد کردن و پشت سر کسی حرف زدن باعث میشه ما از اون مهربونی که برای مقابله با شرم لازم داریم فاصله بگیریم. قضاوت کردن بقیه باعث میشه نسبت به خودمون هم نتونیم مهربون باشیم. /۴
ولی چکار میشه کرد؟ وقتی میبینیم گروهِ ما دارن پشت سر کسی حرف میزنن، انگار راهی نداریم مگر اینکه ما هم بهشون ملحق بشیم. قانون نانوشتهای هست که "اگه با ما غیبت نکنی، وقتی از اینجا رفتی، ما پشت سر خودت حرف میزنیم" /۵
یک راه اینه که اونها رو مستقیما سرزنش کنیم، یا نصیحتشون کنیم. "باورم نمیشه راجع بهش این حرفها رو میزنید! ما باید هوای همدیگه رو داشته باشیم!"
نویسنده میگه شرمنده کردن بقیه باعث تغییر مثبت در اونها نمیشه. علاوه بر اون، احتمالا خود ما میشیم هدف بعدیِ غیبت اون جمع. /۶
برای همراهی نکردن با غیبت، نویسنده میگه خودش اینطوری عمل میکنه؛ نظرش رو میگه، و در مواردی هم مسیر گفتگو رو به سمت امپاتی و همدلی تغییر میده. /۷
مثلا
- اون خیلی اخلاق بدی داره. بیخود نبود همسرش ترکش کرد!
+ من اونقدرا از خودش و رابطهاش با همسرش مطلع نیستم. راستش بعضی وقتها هم فکر میکنم براش چکار میتونم بکنم. /۸
خلاصه، برای مقابله با شرم ما باید بتونیم با خودمون مهربون باشیم. با قضاوت کردن، پشت سر کسی حرف زدن، بولی کردن و… از این مهربونی دور میشیم و در برابر شرم آسیبپذیر میمونیم. باید یاد بگیریم از این رفتار چطور دوری کنیم، و روابط موثرتر و محکمتری بسازیم. /۹ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اعتیاد و شرم با هم رابطهی متقابل دارن. اونهایی که احساس شرم زیادی دارن، با احتمال خیلی بیشتری دچار اعتیاد میشن (به الکل، مواد، پورنوگرافی و…). و اعتیاد هم شرم رو تشدید میکنه. /۱
اعتیاد و شرم بهم شبیه هم هستن. هر دو باعث حس بیقدرتی و جدا کردن خود از دیگران میشن. و «مخفیکاری» هم عنصر اصلی هر دوی اونهاست. /۲
تا مدتها تصور میشد اعتیاد یک مشکل مردونه است. ولی تحقیقهای جدید نشون میدن که زنهای بیشتری هستن که این مشکل رو دارن. کتاب میگه خیلی از زنها برای بالا بردن اعتماد به نفس و راحت بودن در برخوردهای اجتماعی به الکل وابسته میشن. /۳
طرد شدن و دوری کردن، هم بخاطر شرم هستن و هم باعث اون. ما دوست نداریم قضاوت یا سرزنش بشیم و میخوایم که تو گروهمون پذیرفته بشیم. ولی در تلاش برای به دست آوردن تایید دیگران، از خودِ واقعیمون دور میشیم؛ این خودش منشا شرم بزرگتری میشه. /۱
ما دوست نداریم بخاطر ترس خودمون رو مخفی کنیم، دروغ بگیم، یا همهی حرفمون رو نزنیم. ما میخوایم انقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که بتونیم خودمون رو همونطور که هستیم به بقیه نشون بدیم. ولی شرم مانع این کار میشه و اصالت رو در ما از بین میبره. /۲
اگه ما همش نگران این باشیم که بقیه ما رو چطور میبینن، چطور میتونیم خودِ واقعیمون رو نشون بدیم. اگه همش نگران قضاوت شدن توسط بقیه باشیم، چطور میتونیم حرفمون رو بزنیم؟ اگه همش تلاش کنیم بقیه رو خوشحال نگه داریم، چطور میتونیم اونجایی که لازمه از خودمون دفاع کنیم؟ /۳
«خشم»
احساس اصلی که باعث میشه ما دنبال مقصر بگردیم و سرزنش کنیم، خشمه. ما از خشم کمک میگیریم تا از خودمون محافظت کنیم. شرم باعث میشه احساس کوچیک بودن بکنیم. احساس بیقدرت بودن. خشم اون حس قدرت رو به ما برمیگردونه. /۱
ولی استفاده از خشم برای مقابله با شرم راهکار موثری نیست. خشمی که بخاطر شرم به وجود اومده باشه، احساس ناکافی بودن رو در ما بیشتر میکنه؛ و مهمتر اینکه روابط ما رو با بقیه خراب میکنه. /۲
خشم به خودیِ خود احساس بدی نیست. خشم یک احساس طبیعی و نرماله، و بروز اون هم در حفظ حریم شخصی اهمیت داره. ولی اینکه شرم خودمون رو با عصبانیت سر یکی دیگه خالی کنیم رو نباید با این حالت اشتباه گرفت. خشم اینجا نقابی برای شرم ماست. /۳
بعد از یک سخنرانی، یکی از شنوندهها میره پیش نویسنده ازش تشکر میکنه. بعد با گریه از حال خواهرزادهاش تعریف میکنه که بهش تجاوز شده بود "چقدر حیف… نمیدونید چقدر دختر زیبا و مهربونی بود" /۱
بود؟
از نحوهی بیان این فرد، نویسنده فکر میکنه این خواهرزاده کشته شده. ولی در ادامه گفتگو متوجه میشه که اینطور نیست. زنده و سالمه. ولی از دید خالهاش این دختر دیگه "آسیب دیده" است و مثل قبل نخواهد شد. /۲
نویسنده میگه این پیام رو از خیلیها که تجربه تراما داشتن میشنوه. اونها علاوه بر تجربهی وحشتناکی که داشتن، حالا با شرم جدیدی روبرو میشن؛ اینکه خیلیها همه رفتار اونها رو با همون تجربهی بد توجیه میکنن. "اون آدم دیگه مثل قبل نخواهد شد" رو همه ما بارها در این موارد شنیدیم. /۳
قرصهای ضد بارداری نقش موثری در حضور زنها در اجتماع داشتن. به خونوادهها این فرصت رو داد تا برای فرزندآوری برنامهریزی دقیقتری داشته باشن، و همین کمک کرد تا زنها برای پذیرفتن نقشهای خارج از خونه دستشون بازتر بشه.
ولی مثل اینکه این قرصها اثرات جانبی بدی دارن. /۱
تو این تدتاک، دوتا اثر عمدهی قرصهای ضدبارداری توضیح داده میشه
یک. این قرصها هرمون پروژسترون رو بطرز چشمگیری کاهش میدن. این باعث میشه میل جنسی زنها کم بشه، و هم مردهایی براشون جذابتر باشن که خیلی ظاهر مردونه ندارن (در مقایسه با زنهایی که قرص نمیخورن) /۲
دومین اثرش، که شاید مهمتر هم باشه، در مورد استرس هست. وقتی تو موقعیت استرسزا باشیم، بدن کورتیزول ترشح میکنه. اینطوری میزان قند خون بالا میره تا سریعتر تصمیم بگیریم و از خطر دور شیم. مغز هم یاد میگیره تا در موارد مشابه آینده چطور رفتار کنه. /۳
همه این نگرانی رو دارن که پیش کسی حرف بزنن و داستان شرمشون رو تعریف کنن، ولی بجای دریافت همدلی، قضاوت بشن. یا حتی بدتر، بعدا ببینن کسی که بهش اعتماد کرده بودن پشت سرشون حرف زده، یا همون صحبتها رو علیهشون استفاده میکنه. /۱
ما وقتی شروع میکنیم که در برابر شرم مقاوم بشیم، نیاز داریم با بقیه ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم. این نیاز انقدر قویه که ممکنه باعث بشه ما خودمون رو پیش افراد اشتباهی تخلیه کنیم. افرادی که اصلا در اون حد باهاشون ارتباط نداشتیم و اعتماد کامل بینمون برقرار نیست. /۲
تو این شرایط، ممکنه یهو زیادی اعتماد کنیم و اطلاعات زیادی از خودمون و ضعفهامون بهشون بگیم. ولی روز بعد میبینیم حس خوبی نداریم. دچار پیشمونی میشیم که "ای وای! چه غلطی کردم! حالا راجع به من چی فکر میکنه؟ یعنی پیش کیها میره حرف بزنه و رازهای من رو میگه؟" /۳