«خشم»
احساس اصلی که باعث میشه ما دنبال مقصر بگردیم و سرزنش کنیم، خشمه. ما از خشم کمک میگیریم تا از خودمون محافظت کنیم. شرم باعث میشه احساس کوچیک بودن بکنیم. احساس بیقدرت بودن. خشم اون حس قدرت رو به ما برمیگردونه. /۱
ولی استفاده از خشم برای مقابله با شرم راهکار موثری نیست. خشمی که بخاطر شرم به وجود اومده باشه، احساس ناکافی بودن رو در ما بیشتر میکنه؛ و مهمتر اینکه روابط ما رو با بقیه خراب میکنه. /۲
خشم به خودیِ خود احساس بدی نیست. خشم یک احساس طبیعی و نرماله، و بروز اون هم در حفظ حریم شخصی اهمیت داره. ولی اینکه شرم خودمون رو با عصبانیت سر یکی دیگه خالی کنیم رو نباید با این حالت اشتباه گرفت. خشم اینجا نقابی برای شرم ماست. /۳
کتاب میگه بخاطر همین اهمیت داره که وقتی متوجه احساس شرم در خودمون شدیم، بتونیم خودمون رو آروم نگه داریم. چند نفس عمیق بکشیم؛ از اون مکان فاصله بگیریم؛ بریم قدم بزنیم؛ یا یک جای خلوت پیدا کنیم. برای تشخیص شرم و حفظ آرامش هر دو به تمرین مداوم نیاز داریم. /۴
«حس دیده نشدن»
ما تلاش زیادی میکنیم تا ضعفهامون دیده نشن، تا کسی ما رو مسخره یا قضاوت نکنه. ترس از سرزنش یا قضاوت شدن باعث میشه حرف نزنیم. ترس از اینکه اشتباهی بکنیم، باعث میشه دست روی دست بذاریم. ریسک نکنیم. /۵
ولی شرم دیگهای هم وجود داره. شرم دیده نشدن.
نویسنده یک تمرینی از دانشجوهاش میخواد. ازشون میخواد افرادی که تو مجلات یا سوشال مدیا یا… دوست دارن رو سر کلاس بیارن. بعد ازشون میپرسه چه شباهتی بین خودتون و این افراد میبینید. میگه اکثرا چیز زیادی پیدا نمیکنن. /۶
کتاب میگه ما کجاییم؟ آدمهای مثل ما در این فرهنگ انگار مهم نیستن. انگار اونقدر خوب نیستیم که ارزش دیده شدن داشته باشیم. این حس دیده نشدن خودش عامل شرمه. /۷
«استریوتایپها و برچسبها»
استریوتایپ یعنی تعمیم دادن خصوصیاتی به افراد، بر اساس گروهی که بهش تعلق دارن؛ و رفتارشون رو با استفاده از اون ویژگیها توجیه کنیم. مثلا بگیم فلانی تنها فرزند خونواده بوده و فرض کنیم لوسه؛ یا فرزند طلاقه، پس آسیب دیده است؛ یا پیره، پس متحجر و دُگمه. /۸
ممکنه فکر کنیم بکار بردن استریوتایپهایی که خودمون هم شاملش میشیم اشکالی نداره. نویسنده میگه از خیلی از زنها میشنوه که میگن "زنها احساساتی ان؛ دائم غیبت میکنن، و از پشت خنجر میزنن." میگه این استریوتایپها هم جایز نیستن، و فرهنگ شرم و سرزنش رو تشدید میکنن. /۱۰
ما بطور ناخودآگاه از استریوتایپها استفاده میکنیم و بدون اینکه آگاه باشیم به حس دیده نشدن دامن میزنیم. برای مقابله با شرم، باید این رفتار رو در خودمون تشخیص بدیم، و بفهمیم این رفتار چه نقشی در شرم ما بازی میکنن. /۱۱ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اعتیاد و شرم با هم رابطهی متقابل دارن. اونهایی که احساس شرم زیادی دارن، با احتمال خیلی بیشتری دچار اعتیاد میشن (به الکل، مواد، پورنوگرافی و…). و اعتیاد هم شرم رو تشدید میکنه. /۱
اعتیاد و شرم بهم شبیه هم هستن. هر دو باعث حس بیقدرتی و جدا کردن خود از دیگران میشن. و «مخفیکاری» هم عنصر اصلی هر دوی اونهاست. /۲
تا مدتها تصور میشد اعتیاد یک مشکل مردونه است. ولی تحقیقهای جدید نشون میدن که زنهای بیشتری هستن که این مشکل رو دارن. کتاب میگه خیلی از زنها برای بالا بردن اعتماد به نفس و راحت بودن در برخوردهای اجتماعی به الکل وابسته میشن. /۳
طرد شدن و دوری کردن، هم بخاطر شرم هستن و هم باعث اون. ما دوست نداریم قضاوت یا سرزنش بشیم و میخوایم که تو گروهمون پذیرفته بشیم. ولی در تلاش برای به دست آوردن تایید دیگران، از خودِ واقعیمون دور میشیم؛ این خودش منشا شرم بزرگتری میشه. /۱
ما دوست نداریم بخاطر ترس خودمون رو مخفی کنیم، دروغ بگیم، یا همهی حرفمون رو نزنیم. ما میخوایم انقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که بتونیم خودمون رو همونطور که هستیم به بقیه نشون بدیم. ولی شرم مانع این کار میشه و اصالت رو در ما از بین میبره. /۲
اگه ما همش نگران این باشیم که بقیه ما رو چطور میبینن، چطور میتونیم خودِ واقعیمون رو نشون بدیم. اگه همش نگران قضاوت شدن توسط بقیه باشیم، چطور میتونیم حرفمون رو بزنیم؟ اگه همش تلاش کنیم بقیه رو خوشحال نگه داریم، چطور میتونیم اونجایی که لازمه از خودمون دفاع کنیم؟ /۳
قضاوت کردن و پشت سر کسی حرف زدن ابزار ایجاد شرم هستن. کسی که مورد هدف این رفتار قرار میگیره، احساس طرد شدن میکنه و براش امر دردناکیه. ولی کتاب میگه اونی که غیبت میکنه هم از این قضیه در امان نمیمونه. غیبت کردن نشونهی شرمه و با این کار، شرم در خودش هم تشدید میشه. /۱
غیبت کردن و بولی کردن (زورگویی کردن) مثل همدیگه هستن*. هر دو روشهایی برای طرد کردنِ افراد هستن، و در عین حال، راهی برای احساس تعلق به گروه و دریافت تایید اونها. /۲
[*اگه زورشون به فرد برسه، بولی میکنن. اگه زورشون نرسه، پشت سرش حرف میزنن]
کتاب میگه یکی از علتهای اصلی که آدمها یکی رو قضاوت میکنن، اینه میخوان توسط گروهشون پذیرفته بشن. چیزهایی که میگن رو لزوما خودشون قبول ندارن، ولی اینطوری تایید بقیه رو بدست میارن.
ولی با اینکار در «تار شرم» خودشون بیشتر گیر میافتن. /۳
بعد از یک سخنرانی، یکی از شنوندهها میره پیش نویسنده ازش تشکر میکنه. بعد با گریه از حال خواهرزادهاش تعریف میکنه که بهش تجاوز شده بود "چقدر حیف… نمیدونید چقدر دختر زیبا و مهربونی بود" /۱
بود؟
از نحوهی بیان این فرد، نویسنده فکر میکنه این خواهرزاده کشته شده. ولی در ادامه گفتگو متوجه میشه که اینطور نیست. زنده و سالمه. ولی از دید خالهاش این دختر دیگه "آسیب دیده" است و مثل قبل نخواهد شد. /۲
نویسنده میگه این پیام رو از خیلیها که تجربه تراما داشتن میشنوه. اونها علاوه بر تجربهی وحشتناکی که داشتن، حالا با شرم جدیدی روبرو میشن؛ اینکه خیلیها همه رفتار اونها رو با همون تجربهی بد توجیه میکنن. "اون آدم دیگه مثل قبل نخواهد شد" رو همه ما بارها در این موارد شنیدیم. /۳
قرصهای ضد بارداری نقش موثری در حضور زنها در اجتماع داشتن. به خونوادهها این فرصت رو داد تا برای فرزندآوری برنامهریزی دقیقتری داشته باشن، و همین کمک کرد تا زنها برای پذیرفتن نقشهای خارج از خونه دستشون بازتر بشه.
ولی مثل اینکه این قرصها اثرات جانبی بدی دارن. /۱
تو این تدتاک، دوتا اثر عمدهی قرصهای ضدبارداری توضیح داده میشه
یک. این قرصها هرمون پروژسترون رو بطرز چشمگیری کاهش میدن. این باعث میشه میل جنسی زنها کم بشه، و هم مردهایی براشون جذابتر باشن که خیلی ظاهر مردونه ندارن (در مقایسه با زنهایی که قرص نمیخورن) /۲
دومین اثرش، که شاید مهمتر هم باشه، در مورد استرس هست. وقتی تو موقعیت استرسزا باشیم، بدن کورتیزول ترشح میکنه. اینطوری میزان قند خون بالا میره تا سریعتر تصمیم بگیریم و از خطر دور شیم. مغز هم یاد میگیره تا در موارد مشابه آینده چطور رفتار کنه. /۳
همه این نگرانی رو دارن که پیش کسی حرف بزنن و داستان شرمشون رو تعریف کنن، ولی بجای دریافت همدلی، قضاوت بشن. یا حتی بدتر، بعدا ببینن کسی که بهش اعتماد کرده بودن پشت سرشون حرف زده، یا همون صحبتها رو علیهشون استفاده میکنه. /۱
ما وقتی شروع میکنیم که در برابر شرم مقاوم بشیم، نیاز داریم با بقیه ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم. این نیاز انقدر قویه که ممکنه باعث بشه ما خودمون رو پیش افراد اشتباهی تخلیه کنیم. افرادی که اصلا در اون حد باهاشون ارتباط نداشتیم و اعتماد کامل بینمون برقرار نیست. /۲
تو این شرایط، ممکنه یهو زیادی اعتماد کنیم و اطلاعات زیادی از خودمون و ضعفهامون بهشون بگیم. ولی روز بعد میبینیم حس خوبی نداریم. دچار پیشمونی میشیم که "ای وای! چه غلطی کردم! حالا راجع به من چی فکر میکنه؟ یعنی پیش کیها میره حرف بزنه و رازهای من رو میگه؟" /۳