همه این نگرانی رو دارن که پیش کسی حرف بزنن و داستان شرمشون رو تعریف کنن، ولی بجای دریافت همدلی، قضاوت بشن. یا حتی بدتر، بعدا ببینن کسی که بهش اعتماد کرده بودن پشت سرشون حرف زده، یا همون صحبتها رو علیهشون استفاده میکنه. /۱
ما وقتی شروع میکنیم که در برابر شرم مقاوم بشیم، نیاز داریم با بقیه ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم. این نیاز انقدر قویه که ممکنه باعث بشه ما خودمون رو پیش افراد اشتباهی تخلیه کنیم. افرادی که اصلا در اون حد باهاشون ارتباط نداشتیم و اعتماد کامل بینمون برقرار نیست. /۲
تو این شرایط، ممکنه یهو زیادی اعتماد کنیم و اطلاعات زیادی از خودمون و ضعفهامون بهشون بگیم. ولی روز بعد میبینیم حس خوبی نداریم. دچار پیشمونی میشیم که "ای وای! چه غلطی کردم! حالا راجع به من چی فکر میکنه؟ یعنی پیش کیها میره حرف بزنه و رازهای من رو میگه؟" /۳
هیچکدوم از ما دلمون نمیخواد پیش یکی چیزی بگیم که قضاوت بشیم، یا پشت سرمون غیبت کنن، یا از همون حرفها علیه ما استفاده کنن. در عین حال، برای مقابله با شرم ما به روابطی نیاز داریم که بتونیم باهاشون حرف بزنیم و همدلی، حمایت یا راهنمایی دریافت کنیم. /۴
توصیه کتاب اینه که بهتره روابط رو اول محک بزنیم. قبل از اینکه همهچی رو به کسی بگیم، کمی آهسته شروع کنیم. ببینیم طرف سر چه مسائلی گوش شنواست و ما خودمون تا کجا راحتیم که باهاش اطلاعات حساس رو در میون بذاریم. اینطوری ذره ذره اون رابطه هم قویتر میشه و اعتماد ساخته میشه. /۵ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
خیلی از ما دلمون میخواست خودمون رو دستکاری کنیم و نقصهامون رو از بین ببریم. بدن زیبا و صورت خوشگل داشته باشیم، تو کارمون موفق باشیم، پدر یا مادر خوبی باشیم، و… ترس از معمولی بودن و نقص داشتن در خیلیهامون هست که منجر به شرم میشه. /۱
نویسنده تعریف میکنه در زمان نوجوونیاش عاشق کاراکتر «الکس» در فیلم «فلشدنس» بود. زنی که نقص نداشت. روزها سر ساختمون کار میکرد و شبها رقصندهی حرفهای بود. حتی در آشفتهترین حالت هم زیبا و جذاب به نظر میرسید، و در همه کارهاش هم موفق بود. /۲
خیلی تلاش میکرد شبیه «الکس» لباس بپوشه و شبیه اون رفتار کنه. تلاشی که هیچوقت به نتیجه نمیرسید و باعث میشد از خودش بدش بیاد. ولی بعدا متوجه شد برای ایفای این نقش، کارگردان از چهار بازیگر استفاده کرده بود. /۳
بعضیها فکر میکنن اگه وارد رابطهای بشن، یا ازدواج کنن، یا بچهدار بشن، یا… مشکلاتشون حل میشه. اونها این رویدادها رو «نجاتدهنده» میبینن. ولی تحقیق پشتِ تحقیق نشون داده که این رویدادها نه تنها مشکلات رو حل نمیکنن، بلکه باعث بزرگتر و پیچیدهتر شدنشون میشن. /۱
یکی که تنهاست و از زندگیاش راضی نیست، وقتی وارد رابطهای شد یا ازدواج کرد هم مشکلش حل نمیشه.
اگه یکی زیادی دنبال تایید پدر مادرش هست، وقتی خودش بچهدار شد هم این رویه تغییری نمیکنه. اتفاقا حالا باید موارد بیشتری رو پیش پدر مادر خودش ببره تا تاییدشون رو کسب کنه. /۲
هر مشکلی شما و پارتنرتون در تنهایی خودتون داشتید، وقتی وارد رابطه بشید، اون مشکلات چند برابر میشن. اگه دو نفر مشکلی در رابطه میبینن و با خودشون بگن "اگه ازدواج کنیم، حل میشن" اشتباه فکر میکنن. با ازدواج اون مشکلات پیچیدهتر و سختتر میشن. /۳
همهی ما هدف حرفهای تند و زخمزبونهای دیگران بودیم که احساس شرم کردیم ولی نتونستیم درست از خودمون محافظت کنیم. برای محافظت از خود، ما هم باید بدونیم چه موضوعهایی برای ما حساس هستن (برای تشخیص شرم) و مهمتر اینکه بتونیم راجع به این تجربهها حرف بزنیم و از حس بد رهایی پیدا کنیم /۱
افرادی که در برابر شرم مقاوم هستن، این توانایی رو دارن که احساس شرم رو در خودشون بفهمن، بیان کننش، و از دیگران کمک و حمایت دریافت کنن. برای این کار، ما نیاز داریم تا مهارت ارتباطی و کلامی رو در خودمون تقویت کنیم. /۲
با صحبت کردن از شرم میتونیم این حس رو پردازش کنیم و از تلهای که در ذهن ما ایجاد کرده رها بشیم. صحبت کردن از شرم به ما کمک میکنه تا از این تجربهها درس بگیریم و در جهت مثبتی حرکت کنیم. /۳
یک قدم مهم برای مقابله با شرم اینه که در موردش حرف بزنیم و بتونیم حرف دیگران رو هم بشنویم. هر چقدر ما شرممون رو پیش خودمون بیشتر نگه داریم، اون در ذهن ما بزرگتر و ترسناکتر میشه، ولی اگه بتونیم با کسی راجع بهش صحبت کنیم، قدرتش رو از دست میده. /۱
کتاب اصطلاح «ظرف پتری» استفاده میکنه - ظرفی که برای کِشت باکتری در آزمایشگاه استفاده میشه - میگه شرم هم همینه. اگه در محیط تاریک نگهداری بشه، رشد میکنه. ولی وقتی میاریدش بیرون تا نور ببینه، کوچیک میشه. /۲
از ارتباط با دیگران (حرف زدن از شرمها و شنیدن حرفهای بقیه) متوجه میشیم در این تجربهها تنها نیستیم، و خیلیهای دیگه هم درگیر مسائل مشابهی هستن. ارتباط با دیگران به ما شهامت میده تا تغییری در خودمون ایجاد کنیم، یا باعث تغییر بزرگتری در گروه بزرگتر و اجتماع بشیم. /۳
زنی پسرش رو میبره پیش پزشک و متوجه میشن گوشش چرک کرده و باید عمل بشه. دکتر روزی رو برای عمل مشخص میکنه که زن هم در همون روز باید کار مهمی رو برای شرکتش ارائه کنه. وقتی این قضیه رو مطرح میکنه، دکتر با تندی بهش میگه "گوش پسرت مهمتره یا کارِت، خانم؟!" /۱
کتاب با این مثال از شرمی حرف میزنه که آدمها در برخورد با «متخصصین» دریافت میکنن. مثل بیمار از پزشک، یا مراجعهکننده از مشاور. میگه تو این شرایط، افراد در موقعیت آسیبپذیری هستن. باید بتونن از خصوصیترین مسائل حرف بزنن. ولی لزوما امپاتی دریافت نمیکنن، و گاهی تحقیر هم میشن. /۲
در این موقعیتها (برخورد پزشک-بیمار، استاد-دانشجو) امپاتی اهمیت زیادی داره. ولی همه این «متخصصین» امپاتی یاد نگرفتن، و گاهی خودشون رو محق هم میدونن که طرف مقابلشون رو تحقیر کنن و بهش حس شرم بدن. نویسنده میگه اکثر افرادی که باهاشون مصاحبه کرده تجربهی شرمناک اینطوری داشتن. /۳
شرم مثل زوم دوربین عمل میکنه. ما وقتی احساس شرم میکنیم، چیزی جز اون مشکل رو نمیبینیم، و فکر میکنیم تنها کسی هستیم که اون مشکل یا ضعف رو داره. توصیه کتاب اینه که یک بار به شرمهامون از نمای دورتر نگاه کنیم و به «آگاهی انتقادی» برسیم. /۱
آگاهی نسبت به چیزی یعنی بفهمیم اون چیز وجود داره.
«آگاهی انتقادی» یعنی بفهمیم اون چرا وجود داره، چطور کار میکنه، ما رو چگونه تحت تاثیر قرار میده، و کی ازش نفع میبره. /۲
برای مثال، شرمی که آدمها از فرم بدنشون دارن رو بررسی کنیم.
- انتظارات حول چه چیزهایی هستن؟
مو، پوست، آرایش، وزن، انتخاب لباس، رفتار، اعتماد به نفس، سن و سال، و سرمایه. /۳