این کاملا طبیعیه که آدم وقتی که دردسرهای اثبات قضیه پوآنکاره در توپولوژی رو میبینه، بپرسه که واقعا چرا؟
چیزی که به چشم واضح میاومد و همه درک شهودی ازش داریم چرا باید با زبان پیچیدهٔ ریاضی فرموله بشه که بعد اثباتش این همه دردسر درست کنه؟
جواب دمدستی که به این سوال میشه داد، /۱
اینه که بله، ما با ذهن انسانی خودمون شاید تا حدودی این پدیدهها رو درک کنیم، اما برای اینکه اینا رو به کامپیوتر هم بفهمونیم نیاز داریم یک زبان مشترک باهاش پیدا کنیم که همون روابط و تعاریف ریاضیه.
درواقع مهمترین کاربرد توپولوژی اینه که کامپیوتر هم بتونه مثل ما (یا بهتر از ما) /۲
از شکلها و حجمهای پیچیده سردربیاره.
گریگوری پرلمن یک خردادی مغروره که سال ۱۹۶۶ تو یه خانواده یهودی در لنینگراد (سنپترزبورگ) متولد شد. باباش ول کرد رفت اسرائیل. لذا مادرش درس ودانشگاه رو بیخیال شد تا گریشا رو بزرگ کنه.
سال ۱۹۸۲ در المپیاد جهانی ریاضی مدال طلا و نمره کامل گرفت
مدتهاست که میخوام درباره پرلمن بنویسم. این نابغهی دوران، فخر انسان، اسوهی جوانان و مراد پیران!
اما برای درک عظمت این شخص لازمه کمی مقدمه بگم
یه سری اصطلاحات درهندسه هست که درک شهودیشون راحته. مثلا مسیر سادهی بسته یعنی خطی که از یهجا شروع میشه و به همونجا ختم میشه /
۱ از n
... و هیچجای دیگه خودشو قطع نمیکنه.
حالا فضای سادهی بسته یعنی یه سطحی که مرز یا لبه نداره. و بهعلاوه، هر مسیر سادهٔ بستهای که روش ترسیم شده رو میشه فشار داد تا تبدیل بشه به نقطه. مثل این:
بنابراین کُره یک فضای سادهی بستهست.
۲ از n
برخلاف کره، طوقهها فضای ساده بسته نیستن.
چون میبینید که این مسیرها↓ رو نمیشه روشون فشرده کرد. اصطلاحا میگن طوقهها سوراخ دارن
همونطور که تومطالب سری قبل (bit.ly/3iH2OP3) گفتم این سوراخ داشتن یا نداشتنِ سطوح یکی ازمفاهیم اساسی توپولوژیه.
درتوپولوژی سطوح مختلف مثل خمیری هستن که با ورز دادن به همدیگه تبدیل میشن
این تصاویر مربوط میشه به رد پاهایی که چندی پیش کشف شده و قدمتش برمیگرده به عصر یخبندان، حدود ۱۲هزار سال پیش.
ردپاها در بستر یک دریاچه خشک شده در پارک ملی نیومکزیکو کشف شدن. تو این ناحیه ردپاهای زیادی وجودداره که قدمتشون بین ۱۳۰۰۰ تا ۱۱۵۰۰ ساله. اما این ردپای خاص داستان داره
۱/۴
برخلاف سایر ردپاهای باستانی، این مورد خاص به خاطر طولانی بودنش منحصربهفرده و حدود ۱/۵ کیلومتره. یه چیز جالبتر اینکه رد پاها رفتوبرگشتیه. یعنی اونایی که این راهو رفتن دوباره از همون مسیر برگشتن.
یک تیم بینالمللی اینا رو آنالیز کردن و مقالهشو هم چاپ کردن.
اما داستان چیه؟
۲/۴
داستان از این قراره که یه مادری داشته میرفته و بچهای هم تو بغلش بوده. نوزاد نبوده، چون هر چنددهمتر بچه رو میذاشته زمین و ردپاهایی از اونم به جا مونده. بهنظر نمیاد که بچههه سنش از دوسال بیشتر باشه.
از روی توزیع فشار پاها میشه فهمید اینا عجله داشتن
یه پسرخاله دارم تو کار بساز بفروشه و ملیاردره. امشب دیدم پیام داده که من تهرانم و کجایی که ببینمت. حالا آخرین باری که دیدیم همدیگه رو ۷ سال پیش بوده :|
خلاصه آدرس کلبه حقیرانهم رو دادم بهش و دیدم که اینجوری آبروریزیه. رفتم کلی خرید کردم و تدارک چیدم. خونه رو هم سریع مرتب کردم /
هرچی خرتوپرت بود ریختم تو اتاق خواب درشو هم بستم!
حالا اومد، منم با کلی کلاس گذاشتن هفتهشت نوع میوه شستم با سلیقه تو ظرف چیدم، اومدم بذارم جلوش یادم اومد که میز رو گذاشتم گوشه اتاق و ازش به عنوان میز تلویزیون استفاده میکنم. میز دیگهای هم درکار نبود.
یه کارتن خالی گذاشتم /
و گفتم شرمنده، من تازه اسبابکشی کردم فعلا کمبود وسایل داریم. علیالحساب از همین به عنوان میز استفاده کنید 🤦♂️
هیچی دیگه، کلی گفتیم و شنیدیم. اونم گفت من ساعت ۱۰ بلیت دارم باید برگردم شهرستان.
همینجور عجلهای یه شام براش درست کردم خیلی از دستپختم خوشش اومده بود (یا حداقل اینجوری/
این کارتپستالها رو احتمالا یادتون هست که بهش میگفتن عکسای سهبعدی و اینجوری بود که وقتی زاویه دید رو عوض میکردی دوتا تصویر متفاوت دیده میشد.
به اینا اصطلاحا میگن عکسهای لنتیکولار (Lenticular)
اینا رو روی صفحات خاصی پرینت میکنن که یه سری نوارهای برجسته موازی روش هست
۱ از ۸
عکس سمت چپ این نوارها رو از نزدیک نشون میده و تصویر سمت راست هم نحوه کار رو مشخص میکنه. اینجوری که زیر هر نوار قسمتی از دو تصویر متفاوت پرینت میشه.
حالا اینو برای چی گفتم؟
بعضی کریستالها هستن که یه جورایی مثل این لنتیکولارها، وقتی زاویه دید رو عوض میکنین تغییر شکل میدن
۲ از ۸
مثلا این کلیپ رو ببینید. کریستالهای بیوتیت رو وقتی میچرخونیم رنگش از قهوهای پررنگ تا شفاف و بیرنگ تغییر میکنه. یا بلورهای هورنبلاند هم به همین صورت.
به این خاصیت میگن pleochroism که از ریشه یونانی πλέων-χρῶμα گرفته شده بهمعنای چندرنگی.
این خاصیت به این دلیل ایجاد میشه که /
یه جا دیدم نوشته بود افغانها به زنی که حاملهست میگن دوجان. یعنی کسی که دوتا جان در بدن داره 😍
انقدر قشنگ بود حسابی رقیق شدم ♥️♥️
حیفم اومد با شما به اشتراک نذارمش.
این اسم علاوه بر زیبایی فوقالعادهش خیلی هم کاربردیه. میشه دادههای متعددی رو با این روش و تنها با گفتن یک کلمه انتقال داد؛ ازجمله جنسیت نوزاد، تعداد و حتی سنشون.
به عنوان مثال، فرض کنید تعداد کروموزومهای X مبنای شمارش باشه و هر کروموزوم رو 0.5 واحد حساب کنیم.
اونوقت دوجان یعنی زنی که حاملهست و نوزادش دختره.
وقتی که نوزاد پسر باشه میشه 1.5جان، چون پسرها یک کروموزوم X دارن. پس با این روش فشردهسازی (data compression) درعین افزایش دادههای انتقالی، حجم اطلاعات هم کمتر میشه.
اما برای هرنوع فشردهسازی داده، باید یک پروتکل تعریف بشه /