چگونه پولدار بشوید، حتی اگر سلطان بدشانسی باشید؟ 👇
در ادامه، برگردان یک رشته توییت را به فارسی مطالعه میکنید (بادخلوتصرف)؛ منبع در توییت آخر آمده.
به دنبال ثروت باشید، نه پول و موقعیت (جایگاه)؛ ثروت چیزی است که حتی اگر خواب باشید برایتان پول بزاید. پول وسیلهای برای انتقال وقت و ثروت؛ موقعیت، جایگاه شما در ساختار اجتماعی است.
بفهمید که رسیدن به ثروت از مسیر اخلاقی آن ممکن است؛ اگر ته دلتان از ثروت بیزارید، از شما فرار میکند، ثروتمند شدن را دوست داشته باشید، ثروتمند بودن گناه کبیره نیست. از پاچهخوارهای دنبال جایگاه دوریکنید؛ آنها با حمله به کسانی که دنبال ثروت هستند، به موقعیتی میرسند.
شما با اجاره دادن وقتتان درازای حقوق ماهانه ثروتمند نخواهید شد؛ شما باید سهامدار باشید - تکهای از کسبوکار مال شما باشد - آنگاه است که استقلال مالی خودتان را به دست خواهید آورد.
شما با رفع عطش جامعه به یک خدمات یا کالا ثروتمند میشوید، خدمات یا کالایی که جامعه هنوز نمیداند چگونه به آن دست پیدا کند؛ آنهم با ارائهاش در مقیاس بزرگ!
دنبال کار و صنعتی باشید که بتوانید برنامه بلندمدت، با همکاریهای بلندمدت پیادهسازی کنید؛ هرچه بگذرد، در انجامش بهتر خواهید شد، هم خودتان، هم همکارانتان.
اینترنت دفتر کار شما را به وسعت جهان کرده، اما هنوز خیلیها به این باور نرسیدهاند؛ از این فرصت استفاده کنید.
بروید دنبال بازیهای تکراری؛ هر کاری که انجام بدهید و هرچه به دست بیاورید، چه ثروت و روابط باشد، چه علم و دانش، همه رویهم تلنبار میشود و ناگهان میبینید خودش را نشان میدهد؛ یک ثروتمند هستید که همه را میشناسد و همهچیز را میداند. سود مرکب همیشه جواب میدهد. در همهچیز.
دنبال یک شریک تجاری باشید که باهوش باشد، انرژی زیادی برای انجام کار داشته باشد، و از همه مهمتر، بینهایت صادق باشد.
با آدم بدذات و بدبین شریک نشوید و کار نکنید؛ واقعاً به آنچه باور دارند خواهند رسید و به همراهش، شما را هم به خاک سیاه مینشانند.
یاد بگیرید که بفروشید؛ یاد بگیرید که بسازید؛ حالا هرچه و در هرکجا؛ اگر هردو را یاد گرفتید، هیچچیز جلودارتان نخواهد بود.
خودتان را به سلاح دانش مجهز کنید، آنهم دانش تخصصی؛ نشوید یک اقیانوس به عمق یک سانتیمتر؛ قابلاعتماد باشید، اگر گفتید کاری را میکنید، حتماً انجامش بدهید. این دو مورد اهرم شما برای موفقیت خواهد بود. کسب دانش تخصصی برای شما سرگرمی است، ولی دیگران فکر میکنند دارید کار میکنید.
دانش تخصصی چیزی نیست که جامعه بتواند آن را به شما یاد بدهد، اگر میتوانست یاد بدهد، یک نفر دیگر را تربیت میکرد که جایتان را بگیرد. دانش تخصصی وقتی به دست میآید که به دنبال علاقه واقعی خودتان در مورد یک موضوع خاص باشید، نه اینکه ببینید بازار کار الآن به چه مهارتی نیاز دارد.
دانش تخصصی را شما با کارآموزی یاد میگیرید، نه از لابهلای کتاب و در دانشگاه و مدرسه؛ باید بازار شما را چکشکاری کند. دانش تخصصی اولاً بسیار تکنیکال است، دوماً بر پایه خلاقیت است، شما جوابی را پیدا میکنید که وجود ندارد! این را نمیتوان برونسپاری کرد یا بسپاریدش به نرمافزار.
قابلاعتماد بودن را در مرکز ارزشهای خودتان قرار دهید، اگر قرار بر ریسک کردن هم باشد، به اسم خودتان ریسک کنید و از شکست نترسید. بعد از مدتی، جامعه با تفویض مسئولیت، شریک کردن شما در کسبوکار و دادن اهرم (مثلاً اجازه گرفتن وام بیشتر با بهره کمتر و غیره) از شما قدردانی خواهد کرد.
افراد قابلاعتماد، رفتار مشخص، شناختهشده و با ضریب ریسک معلوم دارند، که شده است برندشان: اوپرا وینفری، دانلد ترامپ، کانیه وست، ایلان ماسک. به قول ارشمیدس:
"Give me a lever long enough, and a place to stand, and I will move the earth."
کسب ثروت نیازمند اهرم است. در کسبوکار، اهرم از 1) سرمایه، 2) افراد (همکاران/کارمندان) و 3) محصولات میآید (خود محصولات را هم باید بتوان بدون هزینه تولید کرد، مثلاً کد نویسی یا تولید محتوا.)
سرمایه، یعنی پول. برای جمعآوری پول برای شروع، دانش تخصصی خود را به کار بگیرید، چاشنی قابلاعتماد بودن به آن بیفزایید و یک خروجی خوب به سرمایهگذاران ارائه کنید.
منظور از افراد، کسانی هستند که برایتان کار میکنند. اگر تیم قوی داشته باشید، اهرمی قوی برای متقاعد کردن دیگران در قبال تواناییهایتان خواهید داشت.
اهرم سرمایه و اهرم نیروی کار نیاز به اعطا شدن دارند؛ همه به دنبال کسب سرمایه اولیه دارند، اما باید کسی باشد که آن را به شما بدهد؛ همه دنبال رهبری هستند، اما باید کسی باشد که شما را دنبال کند.
اهرم محصولات اما نیاز به تأیید دیگران یا اعطا شدن از طرف آنها ندارد. تمام این دنیای استارتآپی از اهرم چنین محصولاتی قدرت گرفته. شما میتوانید برنامهای بنویسید، یا محتوایی تولید کنید که حتی در خواب هم برای شما کار کنند.
لشکر رباتها بهرایگان در اختیارتان است؛ از اینهمه فضای ابری، سرویس رایگان، ترایال نرمافزارها و سرویسها استفاده کنید؛ چیزی ارزانتر از کلا و خدمات رایگان پیدا نمیشود، استفاده کنید.
اگر مهارت کد نویسی ندارید، کتاب بنویسید، در بلاگها مقاله منتشر کنید، ویدئو ضبط کنید و در یوتیوب آپلود کنید، پادکست بسازید! به دنیا بگویید که وجود دارید و هستید و بگذارید دیگران شما را بسنجند.
تراز قضاوتتان باید بهبود پیدا کند؛ قضاوت خوب، نیازمند تجربه است، میتوان آنرا با یادگرفتن چندمهارت پایه سرعت بخشید: اولاً، مهارتی به اسم بیزنس وجود ندارد، مجلههای بیزنس و دورههای مشابهش را رها کنید؛ بروید اقتصادخرد، نظریه بازی، روانشناسی، اخلاق، ریاضی، IT و ترغیبکردن بیاموزید.
در یادگیری، خواندن سریعتر از گوش دادن است. انجامدادن سریعتر از دیدن. آنقدر باید سرتان شلوغ باشد که وقت چایی خوردن هم نداشته باشید، درعینحال، برنامهتان روزانهتان نباید شلوغ باشد.
نرخ هر ساعت کار خودتان را "سخاوتمندانه" تعیین کنید؛ اگر حل مشکلی، ارزانتر از قیمت یک ساعت شماست، رهایش کنید؛ اگر برونسپاری یک تسک ارزانتر از نرخ ساعتی خودتان است، برونسپاری کنید.
بهسختی کار و تلاش کنید؛ هرچند اینکه با چه کسی کار میکنید و یا اینکه روی چه چیزی کار میکنید خیلی مهمتر از سخت کار کردن است. در کاری که انجام میدهید، تبدیل شوید به متخصصترین و بهترین فرد روی زمین؛ آنقدر کاری را که انجام میدهید بهینهسازی کنید که این گزاره به واقعیت بپیوندد.
هیچ راهی برای سریع ثروتمند شدن وجود ندارد؛ اگر کسی همچنین چیزی به شما گفت، دارد از جیبتان برای "پولدار شدن" خودش برمیدارد. دانش تخصصی خودتان را به کمک اهرمهایی که معرفی شد، به کار ببندید، نهایتاً به آنچه لایقش هستید خواهید رسید.
نویسنده اصلی Naval Ravikant است (@naval)، سرمایهگذار و کارآفرین هندی-آمریکایی؛ از شرکتهایی که سرمایهگذاری کرده، اوبر و توییتر از شناختهشدهترینها هستند.
نباید با آخوند، پاسدار، بسیجی، اصلاحطلب، حامی ج. ا. در آمریکا، اروپا، استرالیا یا هرجایی دیگر صحبت و دیالوگ داشت؛ نباید مدارا و رواداری کرد؛ نباید مذاکره کرد؛ نباید متقاعدشان کنید؛ چرا؟ در ادامه با یک داستان راه درستش را مرور میکنیم؛ روش درست مقابله با سربازان شر.
به آمریکا برویم؛ در این داستان ما دو نهاد مهم وجود دارد و ابتدا کمی مقدمات: ریاست جمهوری، و کنگره ایالاتمتحده، خود کنگره دو قسمت است؛ مجلس نمایندگان ( از این به بعد "مجلس") و مجلس سنا (از این به بعد "سنا").
در مجلس، هر دو سال انتخابات هست و نمایندههای جدید میآیند، دوره نمایندگی، 2 سال – تعداد نمایندگان 435 نفر؛ در سنا، هر نماینده 6 سال در سمتش است، تعداد کرسی 100 عدد ولی به سه دسته 33، 33 و 34 نفره تقسیم شدند که هر دو سال برای یک کدامشان رأیگیری میشود
در این رشته توییت به بررسی عکسالعمل دولت چین به ویروس کرونا پرداخته خواهد شد؛ به همراه شما مرور خواهیم کرد که چگونه مخفی کردن حقیقت، بیش از 90 کشور جهان را با ویروس کرونا درگیر کرده است و چرا ج. ا. با رفتاری مشابه، در حال مرتکب شدن همان اشتباهات است.
در دهم دسامبر بود که خانم Wei Guixian، که شغلش ماهیفروشی در بازار ماهیفروشان ووهان چین بود، احساس ناخوشی کرد و برای درمان سرماخوردگی به کلینیک محلهشان رفت؛ هشت روز بعد، ایشان روی تخت بیمارستان با مرگ دستوپنجه نرم میکرد.
حدود سه هفته طول کشید تا پزشکان علائم بیماری خانم Wei را با دیگر بیمارانی که به دلایل مشابه به درمانگاه میآمدند و همه از یک محله بودند، به هم ربط بدهند. بیماری که به کرونا مشهور شد و 100 هزار نفر را در سراسر دنیا مبتلا کرده است.
در این رشته توییت به بررسی وضعیت کنونی صادرات و واردات در جمهوری اسلامی و مقایسه آن با ترکیه و کره جنوبی به عنوان دو کشور همتراز از نظر اقتصادی، در چند دهه پیش، پرداخته میشود. اینکه چه شد به اینجا رسیدند پیشتر بررسی شده، اکنونش را اینجا میبینید و آینده را خودتان رقم خواهید زد.
دادههای بانک جهانی نشان میدهد که از سال 1960 تا 1978 (یک سال پیش از انقلاب) GDP ایران با پشت سر گذاشتن ترکیه، بالاتر از این دو کشور قرار گرفت.
در 2017، صادرات ایران، 53.7 و واردات آن 49.9 میلیارد دلار بوده است؛ تراز تجاری +3.84 میلیارد دلار است.
صادرات ایران حدوداً 880% کوچکتر از کره جنوبی (596 میلیارد دلار) و 310% کوچکتر از ترکیه (166 میلیارد دلار) است؛ کشورهایی که در گذشته، اقتصادی به شکوفایی ایران نداشتند. در چارت زیر رشد GDP سال 2000 تا 2018 را مشاهده میکنید که ترند نزولی را برای ایران واضح است.
در این رشته توییت به بازخوانی افکار هانا آرِنْت میپردازیم که از بزرگترین اندیشمندان سیاسی قرن بیستم است و پایهگذار مفهوم "تمامیتخواهی" و "ابتذال شر" از منظر سیاسی است. با این دو مفهوم، او نحوه تفکر را در مورد "پلیدی و شر" در گفتمان سیاسی برای تمام متفکران پس از خود تعیین کرد.
زندگی هانا آرنت (Johanna "Hannah" Cohn Arendt) بسیار جالب است و شما را تشویق میکنم تا زندگینامهای از بخوانید. بهصورت خلاصه، او خود قربانی و سپس تئوری پرداز مفهوم "شر" در قرن پیشین بود. او در 1906 در آلمان به دنیا آمد و یک دانشآموز بسیار باهوش بود.
با فیلسوفهایی همچون مارتین هایدگر و کارل یاسپر درسخوانده بود. او مدرک دکترای خود را در 1929 در سن 23 سالگی دریافت کرد، سپس در 1933 از آلمان نازی به فرانسه گریخت و درنهایت در سال 1941 به آمریکا رسید. او در نیویورک آمریکا به تألیف و تدریس مشغول بود و در سال 1975 درگذشت.
دیروز اخبار درخواست طرح حمله به ایران از سوی آقای جان بولتون مطرح شد. موضوعی جدی است و برای به تصویر کشیدنش، بههمراه شما کتاب Plan of Attack نوشته خبرنگار شهیر، باب وودوارد را بررسی کرده، که به نحوه تصمیم گیری برای حمله به عراق میپردازد. اتفاقی مشابه برای ایران دارد میافتد.
روزنامهنگار باسابقه واشنگتن، باب وودوارد همچنان به نورافشانی بر گوشههای تاریک زندگی سیاسی آمریکا میپردازد. جرج بوش بسیار پیشتر از آنکه در کنگره آمریکا جنگ با عراق را اعلام کند، تصمیم خود را قطعی کرده بود؛ دیک چینی و دونالد رامسفلد میدانستند، ولی حرفی نزدند.
وودوارد توانایی عجیبی در به تصویر کشیدن وقایع، آنهم بهگونهای کاملاً بیطرفانه دارد، شاید دلیلش این باشد که او با یک جهانبینی پیچیده به موضوعات مینگرد و از دستهبندی مطلق هرکدام از رهبران به خیر و شر میپرهیزد.