جوانِ کارگرِ "نیمهکور"، برخلاف ذات پرخاشگرِ خود، خسته و رام بر صندلیِ دادگاه نشسته بود و از دهان او جز "بلی"و"خیر"، چیزی شنیده نمیشد.
گهگاهی حتی در تنشِ دادگاه چُرتکی میزد.
اعتراف او به آتش زدنِ ساختمان مجلسِ آلمان، کار را تمام کرده بود و موضوع دیگر مقصر بودن یا نبودنِ او نبود.
دعوا بر سر این بود که یکتنه آن آتش سوزی را انجام داده یا همدستانی نیز داشته است؛
و همۀ اینها در ظرفِ تبلیغاتِ حکومتی انجام میشد که میخواست با رُقبای سیاسی چپِ خود تسویه حساب و آنها را به مرور معدوم کند.
او "مارینوس فاندِر لوبه"، جوانکی آسمانجُل بود که به مارکسیسم گرویده بود.
مارینوس در حقیقت، مشتی از خروارِ پرولتاریایی بود که بدنۀ آن روزگارانِ جامعۀ اروپا را تشکیل میدادند.
رنجدیدگانی که طبق ایدۀ مارکس سهمی از ثروت و آسایش به آنها نرسیده بود.
مارینوس، ۱۳ ژانویه ۱۹۰۹ در لیدن/هلندجنوبی در خانوادهای فقیر زاده شد.
پدر و مادرش طلاق گرفته بودند و مادرش نیز در ۱۲ سالگی مرده بود.
نزد خواهر بزرگترش زندگی میکرد و در همان ایام به کارگری ساختمان مشغول شده بود.
در طیِ یک شوخی از جانب دیگر کارگران که سطل مَلات را بر سرش ریخته بودند، هر دو چشمش به دلیل نفوذ آهک آسیب جدی دیده بود و بینایی کمی داشت.
مگر میشد که چنین جوانی از این زندگی فلاکتبار نفرت نداشته باشد؟ و کدام ایدیولوژی به تندترین وجه این نفرت را کانالیزه میکرد جز «کمونیسم»؟
در ۱۶ سالگی به شاخۀ جوانان حزب کمونیست هلند (CPN)ملحق شد. اما به زودی کمونیسم در نظرش سازشکارانه و خستهکننده آمد.
به واسطه چند اقدام رادیکال از حزب بیرون شد و این بمعنای چپتر شدنِ او از چپهای آن زمان بود.
از آنجایی که آسیب دیدگی چشمانش او را مجبور به ترک شغل کرده بود او فقط با حقوقِ از کار افتادگی زندگی میکرد.
در جنوب هلند به زودی زبان آلمانی را فراگرفت، اتاقی اجاره کرده و نام آن را «خانۀ لنین» گذاشته بود.
مدتی بعد قصد داشت به صورت غیر قانونی به شوروی مهاجرت کند اما پول کافی برای انجام اینکار را نداشت.
سال ۱۹۳۱ به گروه کمونیست های بینالمللی (کمینترن) پیوست و در سال ۱۹۳۳ وارد آلمان شد.
آلمانی که سال قبل یک گروه شبه نظامی خشن به نام (آنتیفاشیزم اَکشن)، بعنوان یک زیر شاخه از KPD، در آن ایجاد شده بود
شامگاه ۲۷ فوریۀ ۱۹۳۳ بود که آژیر ماشینهای آتشنشانی سکوت شب را شکست
مردم برلین، حتی ساکنینِ دوردست، شعلههایی را میدیدند که از ساختمان مجلس به آسمان زبانه میکشید
اکنون فقط ۲۱ روز از صدراتِ هیتلر بر آلمان میگذشت و مشخصاً این آتش قرار است به دامن خیلیها بیاُفتد. هیتلری که خود و حزبش با نفیِ پارلمان به قدرت رسیده بود، بهترین دستاویز را برای تسویه حساب و نُطقکِشی یافته بود.
همان ساعت اول مارینوس در محل جرم دستگیر شد.
از بختِ بد این خامدستی توسط جوانکی چپگرا انجام شده بود و این موجب شد تا دستور دستگیریِ رهبرِ حزب کمونیست آلمان(ارنست تورگلر) و چند فعال چپِ بلغاری(مثل جورجی دمیتروف) داده شود تا محاکمهای تماشایی و تبلیغاتی حاصل شود.
مارینوسِ جوان، چنان سنگی به چاه انداخته بود که همۀ چپهای آلمان را بیمناک از آینده کرده بود.
شواهد دادگاه نشان میداد که او از پنجرۀ ساختمان مجلس وارد شده و ساختمان را به آتش کشیده است.
اعتراف او به اینکه میخواسته با این کار فریادی زده باشد تا کارگران آلمانی را علیه حکومت فاشیستها جمع کند، باعث محکومیت او شد.
بعدها با شدت گرفتن سرکوب نازیها، کمونیستها مارینوس را یک "کمونیستِ یکشبه" و 'عامل تحریک نازیها' توصیف کردند.
در آگوست ۱۹۳۳ ، کتابی را منتشر کردند که مارینوس را به "خرده بورژوازی" "رجز خوانیِ" یک دیوانه مذهبی، و سرانجام به عنوان یک بازیچه برای رهبران نازیها، متهم کرد!
او به عنوان "یک جوان نیمه کور" توصیف شد و متهم به همکاری با نازی ها در سوزاندنِ رایشتاگ شد.
هرچه بود، شعلههای آتشِ مجلس آلمان، تنور حکومت هیتلر را داغتر کرد، حقوق اساسی معوق شد و دسته دسته از مخالفان هیتلر را وارد داخائو کرد.
در ۱۰ ژانویه ۱۹۳۴ جلاد آلوین انگلاردت، کتاب زندگیِ مارینوس بیچاره را بست و تیغۀ گوتین در حیاط زندان لایپزیگ بر گردن او فرود آمد.
پس از جنگ جهانی دوم برادرش "جان"، اقداماتی برای تبرئۀ او کرد. در سال ۲۰۰۷ در طی مناقشاتی در پروندۀ او و به دلیل لغوِ برخی بیعدالتیها توسط نازیها، عفو شد.
تصمیم دادگاه بر این اساس بود که رژیم هیتلر حکم اعدام او را با انگیزه های سیاسی صادر کرده است.
بعد از ۸۷ سال اما هنوز این سوال باقیست:
چه کسی رایشتاگ رو سوزاند؟
کمونیستی خام، یا نازیهایی منتظرِ سرکوب؟ spiegel.de/consent-a-?tar…
لحظاتی از دادگاه مارینوس فاندِر لوبه، به اتهام آتش افروزی در رایشتاگ:
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
شاید هیچکس تصوّر نمیکرد زمانی که باتیستا در جشن کریسمس۱۹۵۹ آخرین جملهها را میگفت چند ساعت بعد کوبا را با پای خود ترک کند، و فیدل و یارانش به نشانۀ پیروزی تفنگها را بلند کنند.
شاید هیچ هنرمندِ طنازی تصورش را هم نمیکرد که آن شورشِ سوسیالیستهای آمریکا ستیز روزی شغلی را گسترش دهد که مستقیما به "آمریکا" وصل باشد!
لابد همه آن تصویر کاریکاتوری از کوبا و بهترین پزشکانش را که رسانههای چپ خلق کردهاند دیدهاید.
تاجاییکه آن را مستحق صلح نوبل میدانستند اما واقعیت این بود که پزشکان صادر میشدند تا در عمل برای زنده ماندنِ این سوسیالیسمِ لاتین به «دلار» پول بفرستند!
هنوز هم سهچهارم از دستمزدِ هر پزشکِ صادر شده به صندوق دولت واریز میشود و خانوادههای آنها برای تضمینِ بازگشت در کوبا میمانند!
اکنون پنج سال از آن ژانویۀ لعنتیِ ۱۹۳۳ گذشته است.
در این پنج سال، روندِ گام به گام حذفِ اجتماعی به حذفِ فیزیکی یهودیان در آلمان انجامیده است.
پرسش این است:
در این پنج سال، وقت برای نجات یهودیان بود امّا واکنش جهانیان چه بود؟
وقتی حزب نازی اموال یهودیان را تصاحب کرده و عدۀ عظیمی را فراری داده بود، کشورهای دیگر بر چه موضعی بودند؟
به دو واقعه میپردازیم، ابتدا #کنفرانس_اویان و سپس سرگردانی کِشتی سنت لوئیس پشتِ دربهای دنیا...
(کارتونی مبنی بر مهارِ رادیکالیسم هیتلر توسط رهبران محافظهکار در جوامع سیاسی)
از همان ژانویۀ لعنتی، سیَهروزیِ یهودیان پوشیده از نظر نبود، منتها هیچکس نمیدانست این تیرهروزی تا کجا ادامه خواهد یافت.
جهانیان هنوز به خطرِ دیکتاتوریِ مبتنی بر «توده» واقف نبودند و انتظار داشتند که این چرخۀ آدمخوار، در یک نقطه از کار دربماند.
اما زِهی خوشخیالی...
بعد از افشای ایمیلهای هیلاری کلینتون، فهمیدید که شایعهی نشستنِ حاج قاسم در ردیف سوم، مقابلِ ابوبکر البغدادی از کجا میاد؟؟
احمقها همشون با هم بودن، خبر نداشتن :-)
حملهی داعش به مجلسِ ابوداعش رو به یاد دارید؟
بعدش جمهوری اسلامی ۶ موشک جدید رو تست کرد!
همون موقع هم گفتیم، همه با هم بودند:-)
خاک بر سرت اوباما
همزمان با حملهی "مثلاً" داعش به مجلس، به قبر خمینی هم حمله شد، کِی؟
۱۷ خرداد ۹۷
در حالی که میتونستن دو روز قبل (۱۵ خرداد) که رحلت جانگوز بود و حرم پر از عرزشی بود حمله کنن!
حتی الاغ هم میدونست اینا با هم هماهنگ کردن:-)
#ماجرای_دریفوس
شرح تبعیضی که بین سالهای ۱۸۹۴-۱۹۰۶ بر آلفرد دریفوس رفت، یکی از مهمترین و نخستین موضوعاتی است که هنوز هم در تاریخِ یهودستیزیِ مدرن، روایت میشود.
ماجرای دریفوس نشان داد که یهودستیزی چگونه میتواند به عنصری مهار ناشدنی مبدّل شود.
آنهم نیم قرن قبلتر از هیتلر!
نه در آلمان، بلکه در فرانسه با آن پیش زمینهی حقوقی...
در این زمان هیتلر تنها طفلی ۱۰ ساله بود.
همه چیز از نامهای نیمپاره در سطل آشغالِ وابستهی سفارت آلمان در پاریس شروع شد.
نامه نشان از این داشت که اسرارِ نظامی یک توپِ نیمه اتوماتیک از طرف افسرانِ ستاد فرماندهی ارتشِ فرانسه
به وابستهی آلمانی گزارش شده است.
نامه توسط مستخدمی فرانسوی که برای هر دو طرف جاسوسی میکرد، به وزارتِ جنگ تحویل داده شد تا طبقِ اطلاعات مندرج در نامه، عناصرِ جاسوس تحت شناسایی قرار گیرند.
طبقِ گمانهزنی باید به افسری میرسیدند که چنین اطلاعاتی داشته؛
دریفوس، سروان یگان زرهی!
سال ۱۹۴۵، آلمان از همه جهت فروپاشیده بود.
صدها شهر با حملات هوایی و نبرد زمینی آسیبِ قابل توجهی دیده بود و بسیاری از مردان کشته و اسیر شده بودند.
در ۶۲ شهر، ۳.۶ از شانزده میلیون خانه به طور کلّی نابود شده بود و علاوه بر این، به چهار میلیون خانه آسیب جدی رسیده بود.
نیمی از ساختمانهای مدارس، چهل درصد از زیر ساختها و کارخانهها نابود شده بود.
طبقِ تخمین ۴۰۰ میلیون متر مکعب نخاله(معادل ۱۵۰ برابرِ هرم بزرگِ جیزه!) بر روی زمین مانده بود و ۷.۵ میلیون نفر بیخانمان شده بودند.
جمعیتِ مردان ۷ میلیون نفر از جمعیت زنان کمتر شده بود و جمعیتِ مردان باقی مانده باید برای رفعِ معاشِ خانواده میکوشیدند.
عملاً هیچ نیروی انسانیِ داوطلبی برای رهانیدنِ آلمان از زیرِ آوار، در دست نبود.
اینگونه بود که پدیدهایی به نام #زنان_آواربردار از پسِ آن سالهای شوم سر برآورد.
طبق آنچه که از جنایات نازیها میدانیم، اتاقهای گاز علاوه بر بازدهی بالا، طراحی شده بود تا رابطهی بینِ جانیان و قربانیان را کمتر کند و سربازان نازی تبدیل به "هیولاهایی بیبازگشت" نشوند.
اما در #بابییار، گروه ضربت نازیها(آینزِتز گروپن) ۳۳۷۷۱ نفر را مستقیما و بدون واسطه کشتند.
پاییزِ ۱۹۴۱ یکی از وحشیانه و سنگینترین جنایات قرن بیستم در درهی تاریخیِ #بابییار در حومهی کیِف، تحت اشغال نازیها رخ داد.
کشتاری عظیم که از لحاظ مقیاس و مدت زمان، با کشتارهای صنعتی برابری میکرد.
در ژوئن همان سال، پس از دو سال بیطرفیِ یهودیان بینِ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و نازیها، آلمان طیِ یک حملهی غافلگیر کننده به نام عملیات بارباروسا شرقِ لهستان و اوکراین را به تصرف خود درآورد.