نگاهی به الگوها و تاریخ سیاست خارجی آمریکا
به ویژه دوران اوباما و ترامپ
1/38 ابتدا باید از بنیانگذاران این کشور شروع کرد که سنگ بنای قانون اساسی و هنجارهای سیاسی این کشور را پایهگذاری کردند. جورج واشنگتن اولین ر.ج. آمریکا و قهرمان جنگهای استقلال بود.
2/38 وی در پایان دوران خود توصیه کرد که جانشینهای او از دخالت در امور دیگر کشورها و حتی روابط گسترده با آنها خودداری کنند. توماس جفرسون یکی دیگر از بنیانگذاران و سومین ر.ج. آمریکا، این کشور را شهری پر زرق و برق بر بلندی تصور میکرد که تمام نگاهها میبایست فقط به او باشد.
3/38 نگرش کلی او نگاه به درون بود و اوباما به ویژه در دوره دوم نمونه این نگرش است. جفرسون همچنین معتقد به دولت کوچک و حق رای تمام اقشار جامعه آمریکا بود. او و همفکرانش به گروه دموکراتیک ریپابلیکن معروف بودند.
4/38 همیلتون اولین وزیر خزانهداری آمریکا و معتقد بود آزادی آمریکا در گرو قدرت دولت و اقتصاد است. معتقد بود که آمریکا باید روابط تجاری گسترده با دیگر کشورها داشته باشد. تولید کننده قوی باشد، و طبقه الیت در دولت جامعه را اداره کنند.او و همفکرانش به گروه فدرالیست معروف بودند.
5/38 بعد از جنگهای ١٨١٢ با انگلیس، آمریکا به تدریج رو به انزواگرایی آورد و دکترین مونرو، پنجمین ر.ج. آمریکا، بیان کرد که آمریکا در اروپا دخالت نمیکند و اروپاییها نیز باید از دخالت در قاره آمریکا اجتناب کنند. الگوی اندرو جکسونی، که خود قهرمان جنگ و هفتمین ر.ج. آمریکا بود،
6/38 بر اساس میهن پرستی قوی بر پایه خون، خاک، و تاریخ مشترک شکل گرفته، که به میزان زیادی به اتفاقات دنیا بیعلاقه است مگر اینکه عاملی به شکلی جدی آمریکا را تحریک کند مانند ژاپن ١٩۴١ و یا القاعده ٢٠٠١. دونالد ترامپ نمونه چنین نگرشی است.
7/38 در طی ١۵٠ سال اول عمر آمریکا این کشور در مقاطع زیادی از درگیری پرهیز کرده و نیروی دریایی قوی امنیت این کشور را تضمین میکرد و نیروی زمینی نیز تنها در جنگهای داخلی و یا توسعه ارضی استفاده میشد. اواخر قرن ١٩ با افزایش قدرت اقتصادی و نظامی، آمریکا اسپانیا را در جنگ شکست داد
8/38 و کنترل پورتوریکو، گوام و فیلیپین و مدتی بعد نیز هاوایی و بخشی از پاناما را به دست آورد. در سال ١٩١۴ با شروع جنگ جهانی ویلسون ر.ج. وقت قصد داشت همچنان بیطرفی آمریکا را حفظ کند، اما مدتی بعد با حمله دریایی آلمان و پیغام معروف Zimmerman، آمریکا رسماً وارد جنگ شد.
9/38 در پایان جنگ، ویلسون پیشنهادهای کمی رویایی داشت: عدم تنبیه شدید عاملین جنگ، تجارت آزاد، آزادسازی کشورهای مستعمره، و ایجاد لیگ ملتها. بیشتر آن با مخالفت فرانسه و انگلیس روبرو شد، طرح لیگ ملتها اما توسط سنا آمریکا به دلیل اصرار بر انزواگرایی رد شد.
10/38 الگوی ویلسونی یک نگرش ایدهآل بود که آرمانی جهانی برای آمریکا قائل بود تا ارزشهای سیاسی را با جهان به اشتراک بگذارد. بوش نمونه اینچنین سیاستمداری است "خط مشی آمریکا باید ترویج و حمایت از ساختارهای دموکراتیک در هر نقطه از دنیا با هدف نهایی اتمام ظلم و استبداد در جهان باشد"
11/38 در سالهای بعد نیز ارتش آمریکا یک ارتش معمولی در حد کشورهای متوسط اروپایی بود و واحدهایی مسلح خصوصی حضور پررنگتری از ارتش ملی داشتند. تمرکز آمریکا نیز بر تجهیزات نظامی دریایی بود و اولین carrier را نیز ساختند. با شروع جج٢ خط مشی آمریکا همچنان بیطرفی بود.
12/38 اما با حمله ژاپن به پرل هاربر آمریکا رسماً وارد جنگ شد. با پایان جنگ و تنش بین آمریکا و شوروی به عنوان قدرتهای برتر و اختلاف عمیق ایدیولوژیک آنها، خط مشی آمریکا به Globalism تغییر کرد. اگرچه این دو مستقیم وارد درگیری نظامی نشدند اما جنگهای نیابتی و جاسوسی جریان داشت.
13/38 سیاست خارجی آمریکا در این دوران بر اساس الگوی همیلتونی و ویلسونی بوده. حفظ منافع با استفاده از نیروی نظامی اقتصادی در خارج از مرزها. از سال ١٩۴٧ آمریکا دکترین ترومن یعنی حمایت از کشورها برای توسعه دموکراسی و مقابله با کمونیسم را آغاز کرد.
14/38 برنامه مارشال برای حمایت اقتصادی و ناتو برای حمایت نظامی از اروپا پیریزی شد. در این دوران علاوه بر دیپلماسی جهانیسازی، دیپلماسی مهار containment به منظور مهار کمونیسم دنبال شد. در دهه ۵٠ و ۶٠ آمریکا وارد درگیری نظامی در کره و ویتنام شد.
15/38 بعد از طولانی شدن جنگ ویتنام و تلفات زیاد و اعتراضهای عمومی، نیکسون سیاست detente را در پیش گرفت که تا از سطح تنشها با شوروی بکاهد. با فروپاشی شوروی، آمریکا همچنان به حضور نظامی خود در جهان ادامه داد.
16/38 درس جج٢ این بود که دیکتاتورها قبل از اینکه تهدیدی برای آمریکا باشند، باید مهار و کنترل شوند. یک هدف برجسته در آن زمان شوروی بود. تصور این بود که با دستیابی به بمب هستهای بازدارندگی و هژمونی لازم ایجاد شده. اما جنگ کره درسی بود که نیروی دریایی و بمب هستهای کافی نیست
17/38 و نیروی زمینی قدرتمند نیز ضروری است. آیزنهاور دکترین نظامی این کشور را تغییر داد. تجربه جنگ ویتنام نیز به آمریکا نشان داد که متحدین قابل اعتماد در حل و فصل بحرانها حیاتی است و قدرت نظامی به تنهایی همیشه راهگشا نیست. در واقع داشتن متحد میتواند به گسترش نفوذ کمک زیادی کند.
18/بعد از فروپاشی شوروی، درهمتنیدگی اتحادها انگیزه اصلی خود را از دست داد. حضور نظامی آمریکا که سپر دفاعی تلقی میشد گاهی شکل اشغال و دخالت به خود گرفت. در مواردی نیز در داخل آمریکا هم کاملا غیرمنطقی به نظر میرسد. مانند پاکستان که از دهه ۵٠میلادی همکاری نظامی با آمریکا داشته
19/38 و ابزار مهمی در زمینگیر کردن شوروی در افغانستان بود. اما در چند دهه اخیر جنبه دیکتاتوری اسلامی بودن آن و یا حمایت از طالبان پررنگتر شده. از بعد از جنگ خلیج فارس، در دهه ٩٠ به تدریج از حضور خارجی آمریکا کاسته شد، تا اینکه بنلادن که به دنبال نابودی آمریکا بود طراحی ریخت
20/38 تا آمریکا را همانند شوروی به داخل سرزمینهای اسلامی بکشاند و زمینگیر کند. با وقوع حملات ٩/١١، بار دیگر آمریکا توجه آمریکا به سیاست خارجی به ویژه تروریسم بینالمللی جلب شد. با آشکار شدن عواقب جنگ عراق و افغانستان به تدریج برآیند افکار عمومی تغییر کرد.
21/38 در سال ٢٠٠٨ اوباما ر.ج. آمریکا شد . از دید او، آمریکا خود بخشی از مشکل بود، و سفرهای ابتدایی او نوعی عذرخواهی جهانی برای ترمیم چهره آمریکا بود. باب گیتس ٢٠١١ وزیر دفاع وقت گفت که هر کس فکر جنگ در خاورمیانه یا آفریقا را داشته باشد باید از او تست سلامت روان گرفت.
22/38 هدف اوباما تطبیق و باز تعریف منافع آمریکا و قدرت آمریکا بود که گاهی به عقبنشینی و تردید و نایقینی منجر میشد. بارزترین مثال ناتوانی در دخالت مناسب در سوریه است. بحرانی با بیش از ١میلیون کشته و آواره، که تبعات سنگینی برای خاورمیانه داشته و پای روسیه را بعد از نیم قرن
23/38 به صورت گسترده به منطقه باز کرد. سخت بتوان بهترین واکنش آمریکا را در قبال مسأله سوریه تعیین کرد. اما بدترین واکنش بدیهی است، همان کاری که اوباما کرد. البته عامل اصلی بحران، ذات پلید بشار و داعش و دیگر بازیگران منطقهای است، اما اوباما بدون شک میتوانست
24/از این بحران جلوگیری کند یا دست کم کاهش دهد. حتی وقتی اسد با استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمز اوباما را نقض کرد، اوباما تنها به فعالیتهای دیپلماتیک اکتفا کرد که هرگز جلوی تکرار حملات مشابه را نگرفت. اوباما در اتخاذ این تصمیم حتی در کاخ سفید نیز تنها بود
25/38 و اطرافیان او نیز شوکه شدند و آن را ضربهای به هیمنه و پرستیژ آمریکا میدانستند. نمودی از ترجیح اصول جفرسونی بر ویلسونی. نظیر این نگرش اوباما کمی پیشتر در مسأله تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان و یا حمله روسیه به اوکراین مشاهده شد که آمریکا به تحریم روسیه اکتفا
26/38 و از دادن سلاح به اوکراین خودداری کرد. دستگاههای امنیتی آمریکا اعتراف کردند که در قانع کردن کاخ سفید به شدت عمل در برابر روسیه ناتوان بودند. اوباما به دنبال پایان حضور نظامی آمریکا در جهان بود و در حالی که برای انتخابات ٢٠١٢ آماده میشد، در ٢٠١١ جشن خروج از عراق را گرفت.
27/38 خروج نابهنگامی که راه را برای چند تکه شدن عراق، خیز داعش، و افزایش نفوذ جا باز کرد، و دولت نوپای شیعه در بغداد فورا تسویه حساب با سنیها را آغاز کرد. اما با وخامت اوضاع ٣سال بعد نیروهای آمریکایی دوباره به عراق بازگشتند.
28/38 بعد از اینکه پنتاگون با شبیهسازی جنگ فرضی بین آمریکا و چین در جنوب آسیا، به این نتیجه رسید که چین در جنگ نامتقارن امکان برتری دارد، نظر کاخ سفید بیش از پیش به سمت تهدید چین جلب شد. استراتژی اوباما در ایجاد اتحاد و پیمانهای تجاری با کشورها بود تا جلوی نفوذ چین را بگیرد.
29/38 اما همچنان با احتیاط با چین رفتار میشد. فعالان حقوق بشر چینی نظیر دالاییلاما مانند گذشته مورد استقبال کاخ سفید نبودند و حمایت از تایوان هم شامل تجهیزات نظامی نمیشد. فلسفه اوباما بر منطق جان لاک استوار بود، که ذات آدمی را منطقی و مداراگر میدید که با فرصت برابر،
30/ دولتها به سمت خرد و بهروزی حرکت میکنند. همین نگرش باعث تولد برجام شد. اوباما قصد داشت ابتدا تهدید اتمی و خطر احتمالی حمله مستقیم اسراییل به تاسیسات هستهای جا را حذف کند. سپس با مبادلات تجاری و مذاکرات در دیگر زمینهها، بستری فراهم سازد تا جا مانند یک کشور عادی رفتار کند
31/38 در پایان دوران خود، اوباما به توماس فریدمن گفت که "باید بپذیریم که ایران یک قدرت منطقهای است". در مصاحبه با آتلانتیک هم گفت که "عربستان باید روش مناسبی برای تقسیم منطقه با ایران پیدا کند". از دید کاخ سفید مردم و فرهنگ ایران بیشتر به غرب متمایل بودند تا کشورهای عربی.
32/38 پیروزی حسن روحانی هم اثباتی بر این برداشت بود. اما اینکه این جهتگیری مردمی بر نگاه حاکمیت ایران غلبه کند، یک خوشخیالی متضاد با تجربه و تاریخ بود. بعد از اوباما، دونالد ترامپ ر.ج. آمریکا شد. ترامپ اولین ر.ج. بعد از جج٢ بود که بار رهبری دنیا بر شانههای او سنگینی میکرد.
33/38 شعار اصلی او America First بود، و شدیدتر از اوباما خواستار نگاه به داخل بود. آمریکا برای اوباما یک ایده و آرمان بود برای ترامپ میهن. هر چقدر اوباما در بسط تبادلات و روابط با دیگر کشورها تلاش میکرد، ترامپ خواستار تولیدات ساخت داخل بود. جهان او بیشتر به مدل هابزی نزدیک بود.
34/38 بر خلاف اوباما، ترامپ از عبارت اسلام رادیکال استفاده میکرد و عقیده داشت که امید زیادی به کشورهای اسلامی برای رسیدن به دموکراسی نیست. او در اولین روزهای کاری خود تراول بن را صادر کرد که با مخالفت چند رییس اسبق CIA روبرو شد که آن را بدون منطق امنیتی میدانستند.
35/38 اولین سفر خارجی ترامپ به عربستان بود و به آنها اطمینان داد که آمریکا به دنبال اجبار روش و معیارهای خود به دیگر کشورها نیست. از دید ترامپ جا منشا همه زشتیها و جنگهای فرقهای در منطقه بود. در طرحی که باب کروکر سال ٢٠١۵ به قانون اضافه کرد،
36/38 برجام میبایست هر ٣ ماه توسط ر.ج. تایید شود، که ترامپ چند بار این دستاورد دوران اوباما را با اکراه امضا کرد. در نهایت از آن خارج شد که دستگاههای امنیتی چندان از آن استقبال نکردند. سیاست خارجی ترامپ حمله به اسلام رادیکال به ویژه نابودی داعش بود.
37/38 اما برای بعد از آن برنامهای نداشت و تعهدی بلند مدت به سوریه در کاخ سفید دیده نمیشد. مخالف پروژههای بلند مدت nation building در خاورمیانه مانند جنگ عراق و افغانستان بود. بر خلاف اوباما که به حرکتهای تدریجی و طولانی مدت و فکر شده تمایل داشت، ترامپ به عملیاتهای سریع
38/38 و غیرمنتظره بیشتر علاقهمند بود، عملیاتهای شامل پهپاد و نیروهای ویژه. استراتژی ترامپ این بود: Bomb the shit out of them. برای او اتحادها بر اساس منافع و تبادلات zero-sum بودند، نه اهداف استراتژیک.از دید ترامپ دشمن اصلی آمریکا چین بود و روسیه خطری جدی تلقی نمیشد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۶/١ از ابتدای دهه ٩٠ نرخ جرم و جنایت در آمریکا کاهش پیدا کرد.از دید لیبرالها رشد اقتصادی دلیل این روند بود، و محافظهکاران آن را به بودجه و تجهیز بهتر نیروی پلیس و طولانیتر شدن دوران زندان نسبت میدادند. مطالعهای که به بررسی بافت جمعیتی و قوانین سقط جنین تک تک ایالتها پرداخت،
۶/٢ نشان داد که در ایالتهایی که قوانین سقط جنین آسان شد، دو دهه بعد نرخ جرم توسط جوانان کاهش پیدا کرد. به عبارتی داشتن مادری که اگر میتوانست این مسوولیت را نمیپذیرفت، عامل موثری در پیشبینی احتمال کودک در ارتکاب به جرم در آینده بود.
۶/٣ در سال ١٩٨٠ دیکتاتور کمونیست رومانی نیکلاس کاسچکو پیشگیری از بارداری و سقط جنین را برای هر زنی که کمتر از ۵ فرزند داشت ممنوع کرد. خیلی زود موسسات بهزیستی با هزاران کودک خردسال که توسط پدر مادر خود رها شده بودند پر شد.
۶/١ برای حفظ رشد توسعه و ادامه رقابت تجاری، حاکمان چین آگاهند که باید رشد سریع اقتصادی را به هر شکلی حفظ کنند، راهبردی که آلودگی شدید هوا و محیط زیست را در پی دارد. عواقب ادامه همین روند تا ٣دهه دیگر بسیار نگران کننده است.
۶/٢ از دهه ٨٠ چین دهها هزار پالایشگاه و کارخانههای صنعتی و شیمیایی را در امتداد رودخانههای این کشور احداث کرده. در نتیجه ۴٠٪ رودخانههای این کشور به شدت آلوده هستند. حتی در ٢٠٪ آنها آب به اندازهای آلوده است که حتی نمیتوان به آن دست زد.۶٠٪ آبهای زیرزمینی
۶/٣ این کشور نیز قابل آشامیدن نیستند. تخمین زده میشود آلایندههایی که به رودها سرازیر میشود سالانه موجب مرگ ۶٠هزار نفر میشود. به دلیل سانسور اخبار، بسیاری از چینیها اطلاع ندارند آبی که مینوشند مضر است. همسایههای چین هماکنون نیز تبعات تخریب محیط زیست را تجربه میکنند.
۴/١ اخلاقیات و هنجارها برای آدمی به چارچوب/context و شرایط بستگی دارد، و یکی از نمودهای آن سنجش رفتار خود و دیگران است. بسیاری از اعمال غیراخلاقی توسط آدمهای معمولی صورت میگیرد، با این توجیه که درست است که فلان کار اشتباه است اما دلیلی برای توجیه وجود دارد.
۴/٢ ما در تحلیل خطاهای اخلاقی خود و دیگران از بخشهای متفاوتی از مغز استفاده میکنیم و در نتیجه قضاوتهای متفاوتی داریم و خود را راحتتر تبرئه میکنیم. اولین دلیل اینکه این نگرش باعث آسایش روان ما است. دوم اینکه در قضاوت خود و دیگران با احساسات متفاوتی درگیر هستیم.
۴/٣ سنجش خطای دیگران موجب عصبانیت و سنجش خطای خود ما باعث شرمندگی و احساس گناه است. نکته اساسی دیگر این که قضاوت خودمان را با آگاهی از نیت درونی انجام میدهیم در نتیجه ابزارهای بهتری برای تبرئه و تخفیف خطا داریم، در حالیکه قضاوت دیگران تنها با سنجش ظاهر عمل صورت میگیرد.
بعد از مدتها که اختلاف دو رقیب کمابیش ثابت بود، طی چند هفته گذشته متوسط نظرسنجیها ٢-٣٪ به نفع بایدن تغییر کردند. عامل آن نیز مناظره و ابتلای ترامپ به بیماری است. در سطح ملی اختلاف به بیش از ١٠٪ رسیده که طی ٨٠سال گذشته بیسابقه بوده.
٢/٨ البته مثل همیشه نظرسنجیها برای چند روز پیش رو معتبر است. در ایالتهای کلیدی نیز فاصله بیشتر شده. عکس زیر آمار ایالتهای کلیدی به همراه عملکرد ۴سال قبلشان دیده میشود. با توجه به ماهیت اتفاقات ١سال اخیر و تمرکز رسانهها، این انتخابات به رفراندومی برای شخص ترامپ تبدیل شده.
٣/٨ ده مورد مهم در تصمیم رایدهندگان این موارد هستند: پندمیک، شرایط اقتصادی، و اوضاع اجتماعی. تیم ترامپ بار دیگر به موضوع ایمیلها رو آورده که ۴سال قبل خوب نتیجه داد. اما اینبار بعید است از ایمیلهای احتمالی آبی برای ترامپ گرم شود.
۶/١ در جوخههای اعدام به صورت سنتی به جای اینکه چند گلوله از یک تفنگ شلیک شود، چند گلوله همزمان شلیک میشوند. در نتیجه مسوولیت اعدام بین چند نفر تقسیم میشد. گاهی نیز یکی از گلولهها مشقی بود. در نتیجه فرد شلیک کننده که قبلا خود را بخش کوچکی از مرگ یک انسان دیگر میدید،
۶/٢ در این حالت احتمال میداد که اصلا نقشی در کشتن مقتول نداشته. سیستم تزریق سم برای کشتن فرد محکوم به اعدام در زندان از دو سرنگ، دو سیستم انتقال مجزا، و دو دکمه که همزمان باید فشرده شود، تشکیل شده. در یک فرایند تصادفی، محتویات یک سرنگ به محکوم تزریق شده و دیگری خالی میشود.
۶/٣ رکورد آن نیز ثبت نمیشود. عاملان اعدام میتوانند احتمال دهند که نقشی نداشتند.
این نوشته 👇به دیگر روشهایی که فردی عادی میتواند دست به جنایت بزند پرداخته. البته رابرت ساپولسکس نویسنده کتاب behave کلیت آزمایش زیمباردو، یا همان آزمایش معروف دانشگاه استنفرد، را زیر سوال برده
١/٧ در کتاب The Hundred Year Marathon نویسنده چند مورد را به عنوان اشتباه بزرگ راهبردی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا نام میبرد: ١. ممکن نداستن دخالت چین در جنگ کره. ٢. غیرممکن دانستن حضور نظامی شوروی در کوبا به ویژه در سطح موشکهای دوربرد. ٣. شهادت رابرت بویی تحلیلگر
٢/٧ ارشد CIA در سال ١٩٧٩ در کنگره بر اینکه شاه حتما در قدرت میماند و خمینی هیچ شانسی ندارد. ۴. ارزیابی نیت چین در ابتدای گشایش روابط با این کشور که کتاب به تفصیل به آن پرداخته. تصور حاکم در واشنگتن این بود که مسیر چین به تدریج به سمت دموکراسی و لیبرالیسم است،
٣/٧ در نهایت چیزی شبیه به مدل آمریکایی. اما هشدارها و نشانههای مخالف نادیده گرفته میشد. به ویژه بعد از سرکوب دانشجویان در تیانآنمن و برکناری و حصر خانگی بسیاری از میانهروها در بالای هرم قدرت، واشنگتن و شخص بوش پدر آن را تنها یک انحراف کوچک و موقتی از مسیر اصلی میدانستند.