#رشته_توییت
۱. آیا این برای نخستین بار بود که بهرام بیضایی در مقالهاش برای ارائه به کنفرانس شاهرخ مسکوب، به روشنفکران ایرانی نسل اول میپرداخت؟ و آیا تجدیدنظری در دیدگاههایش ایجاد شده است؟
۲. بهرام بیضایی سال ۱۳۷۰ گفت و گویی به قصد انتشار در نشریه گزارش فیلم انجام داد. انتشار این گفت و گو بنا به دلایلی ۸ سال به تاخیر افتاد. در این گفت و گو او در یکی از معدود موارد طرح نظراتش در زمینههای مختلف، به تشریح مفصل دیدگاههایش در زمینه روشنفکری عصر جدید پرداخته است.
۳. در بخشی از این گفت و گو از آقای بیضایی چنین پرسیده شده است:
آیا میشود گفت شما به اندیشههای روشنفکران ایرانی نسل اول که آخرینشان هدایت بود، یا اندیشه تقابل اعراب و ایران و آن اندیشه افراطی ایرانپرستی، که بوجود آمد گرایش داشتید؟
۴. پاسخ بهرام بیضایی به این پرسش میتواند راهگشای ما در ردیابی سئوال ابتدایی این رشته توئیت باشد.
«اگر آرش سیاوش کسرایی پاسخی به نیاز زمانه بود، پیدایش گرایش ایرانپرستی در نسل اول روشنفکران هم پاسخی به نیاز زمانه بود، و عکس العملی به رخوت و خوابآلودگی و بیهویتی و تنبلی و
۵. بیخبری ذاتی شده آن دوران، و پیامش و پیشنهادش خودشناسی و حرکت بود.
اما اگر در تعریفهای آن مبالغهای هست – که بود – عکسالعمل برابر آن مبالغهآمیزتر است، که هر گرایش به ایرانشناسی را گرایش به ایرانپرستی افراطی رقم بزنند و با این برچسب راه هر کاوش و پژوهشی را ببندند و هر
۶. کوششی را برای خودشناسی خفه کنند.
و متقابلا کسی عربپرستی افراطی را نمیبیند که سالی میلیاردها دلار خرج آن میشود که تمام محصولات فکری من و شما و پدران و فرزندان ما را در موزههای جهان به هنر عرب به دنیا نشان میدهد. خب، من واقعا شرمندهام که ایرانیان ساسانی یک قرنی طناب از
۷. دوش عربها میگذراندند، و همان قدر متاسفم که چندین قرن عربها با ما همین کردند.
و بیشتر از همه متاسفم که هموطنان محافظهکار هم با ما همین کار را میکنند. نمیشود گفت من از اینکه قرنها غارت شدهایم – چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام – خوشحال بودم یا از اینکه نوکر و کودن
۸. خوانده شدهایم خوشحالم و مسلما جزو آن اندیشه افراطی تبلیغات عربی هم که نسلها در نسلهاست اینجا رواج دارد و برخلاف ایرانشناسی میلیونها و میلیونها خرجش میشود نیستم و هر وقت توی سرم بزنند دادم در میآید.
۹. اما خب، جواب دقیق سئوال شما نه است. گرایش واقعی من به یافتن پاسخ سئوالهایی است که با ظهور روشنفکری عصر جدید در ایران پیدا شد: ما که هستیم؟ چطور به این روز افتادیم؟ چه راه خلاصی داریم؟
۱۰. ناآگاهی و دروغ و خودفریبی در پیدا کردن جواب هر کدام از این پرسشها ما را در همین وضع بغرنجی که داریم نگه میدارد اگر آن را بغرنجتر نکند.
۱۱. من با پرسیدن شروع کردم و نه تائید، و تصادفا با پرسیدن از همان تاریخهایی که زیر تاثیر نگاه میهن پرستانه، و یا حتی نگاه نسل اول روشنفکران نوشته شده بود. و سئوال اولم این بود که چرا در تاریخ هیچ اسمی از مردم عادی برده نمیشود.
(پایان)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشته_توییت
۱.
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!
فیلم «بانو» با این سروده احمد شاملو به پایان میرسد. یکی از بهترین ساختههای داریوش مهرجویی که ۷ سال اجازه نمایش نداشت. این داستان توقیف «بانو»ست.
۲. داریوش مهرجویی از همان زمان ناتمام گذاشتن همراهیاش با غلامحسین ساعدی و بازگشت به ایران در اواسط دهه ۶۰ زیر سایه سوظن مدام مدافعان فرهنگی سرسخت جمهوری اسلامی بود. «اجارهنشینها» از نظر این گروه، اثری در رد انقلاب و نوعی پیشبینی از فروپاشی نظام برآمده از انقلاب ارزیابی میشد.
۳. این گروه، مدیران سینمایی وزارت ارشاد محمد خاتمی را به وادادگی و انعطاف در برابر طیف سینماگران روشنفکر باقیمانده از نظام پیشین ایران متهم می کردند. داستان نامه معروف محسن مخملباف به محمد بهشتی درباره این فیلم تکراریتر از ذکر دوباره است.
#بهرام_بیضایی در مقالهای که برای ارائه به کنفرانسی درباره شاهرخ مسکوب در دانشگاه استنفورد نوشته، با اشاره به شاهنامه، یکی از تندترین نقدهایش را به روشنفکری چپ ایران بیان میکند. /۱
#بهرام_بیضایی در این نگاه انتقادی، به ابراهیم گلستان، احمد شاملو و محمود بهآذین هم اشاره میکند و شاهرخ مسکوب را متفاوت از آنها میداند. /۲
صحبتهای بهرام بیضایی که این روزها صریحتر از صراحت همیشگیاش صحبت میکند، میتواند سرآغاز مباحث انتقادی تازهای درباره جریان روشنفکری چپ ایران باشد.
فایل کامل صحبتهایش را در کانال تلگرامم قرار دادهام و در یوتیوب هم میتوانید ببینید. /۳
بی اغراق هر بار، هر بار این سکانس آخر «مسافران» #بهرام_بیضایی را میبینم، منقلب میشوم. از این نمایش بینظیر شکوه پیروزی زندگی بر مرگ.
و یادی از زنده نام بابک بیات برای ساخت این موسیقی درخشان.
ادامه این سکانس و تقدیم نهایی آینه از مهتاب به ماهرخ و جملات پایانی خانم بزرگ، ارزش توئیت دیگری دارد.
این بار یادی کنیم از خانم @mahbobeh_bayat که در همین توئیتر حضور فعالی دارد و عصبانی از سالها بی مهری و بیعدالتی، خشمگینتر از همیشه علیه حکومت جمهوری اسلامی فعالیت میکند.
و حالا که صحبت از فیلم «مسافران» شد بگذارید سهمی از خانواده غفوریآذر در این فیلم را هم یادآور شوم.
یکی عمویم، ابراهیم غفوری (آذر) که دستیار مهرداد فخیمی در فیلمبرداری این فیلم بود و نامش در کنار مهرداد فخیمی به عنوان فیلمبردار آمد.
خودم را آزار دادم و این شماره پادکست @abadiatoyekrooz مربوط به گفت و گو با بهروز افخمی را شنیدم. از صحبتهایش در حوزه سینما میگذرم. اما نمیتوانم از نظراتش درباره دختران خیابان انقلاب و مخالفان حجاب اجباری بگذرم.
آقای افخمی میگوید زنان ایران به این دلیل حاضر به کنارگذاشتن /۱
حجاب نیستند چون اگر این کار را بکنند، رقیب پیدا میکنند.
یعنی آقای افخمی فکر میکند مردان در ایران به این دلیل پایبند زنانشان هستند چون زنان بیحجاب دیگری را نمیبینند؟ و زنان موافق حجاب هستند چون اگر بیحجاب شوند، شوهرانشان آنها را بخاطر زنان بیحجابی که دیدند ترک میکنند؟ /۲
#رشته_توییت
۱. میدانستید تا ۷ سال بعد از انقلاب ۵۷، مسئولان نظارتی و سانسورچیان اجازه نمایش عمومی به هیچ کدام از ساختههای بعد از انقلاب کارگردانان مهم پیش از انقلاب ندادند؟
در توئیت بعد، تاریخ نمایش عمومی اولین فیلمهای بعد از انقلاب کارگردانهای مهم سینمای ایران را ببینید.
۳. فرخ غفاری،
ابراهیم گلستان،
پرویز صیاد،
سهراب شهید ثالث،
هژیر داریوش،
خسرو هریتاش،
کامران شیردل،
نصرت کریمی،
آربی آوانسیان
هیچ فیلمی از آنها پس از انقلاب تاکنون به نمایش عمومی درنیامده است. یا فیلمی نساختهاند یا خارج از ایران ساختند.
#رشتو
داستان خانهای که فرو ریخت
۱. خانه نیمکارهای که در این تصویر میبینید لوکیشن اولیه یکی از مهمترین فیلمهای بعد از انقلاب ایران بود. فیلمی که باوجود گذشت ۳۵ سال از ساختش تعبیر و گمانه زنی درباره چگونگی ساخت، مضمون و اتفاقات پیرامونیاش ...
۲. ... همچنان میتواند یکی از مضامین جالب برای یک نوشته مرتبط با تاریخ سینمای بعد از انقلاب ایران باشد.
۳. پاییز ۱۳۶۴. داریوش مهرجویی پس از فراز و نشیب فراوان، چند ماهی است که به ایران بازگشته و یکی از فیلمنامههایش که طرحش را در پاریس نوشته، اجازه ساخت گرفته است، در حالی که ساخته قبلیاش هنوز در محاق توقیف است.