#رشته_توییت
۱. نزدیکی مجید مجیدی به رهبر جمهوری اسلامی ایران موضوع تازهای نیست اما چگونه آقای مجیدی به یکی از اصلیترین سینماگران مورد اعتماد بالاترین مقام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد؟
برای پاسخ به این سئوال باید داستان ساخت و نمایش فیلم «بدوک» را مرور کرد.
۲. مجید مجیدی در سالهای پایانی دهه ۶۰ پس از حضورهای مختلف به عنوان بازیگر فیلمهای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفت تا خود به عنوان کارگردان وارد عرصه فیلمسازی شود: «در سینمای ما، حرف اول را کارگردان میزند. من همانقدر که سر «بایکوت» زحمت کشیدم، سر فیلمهای دیگر ...
۳. هم کشیدم ولی حاصلی به همراه نداشت. تازه در «بایکوت» هم بابت آن همه زحمت، چه چیزی نصیب من شد؟ (گفت و گو با ماهنامه فیلم، شماره ۹۴)
او که یکی از چهرههای شاخص برآمده از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود در زمانه آشکار شدن دگرگونی محسن مخملباف، چهره شاخص این جریان، احساس ...
۴. میکرد حالا زمان بیان حرفهای خودش است: «من به عنوان یک هنرمند، باتوجه به اینکه خود را در مقابل هنر انقلاب متعهد میدانم، حرفهایی دارم. حرفهایی که احساس میکنم دیگران قادر به گفتنش نیستند.» (ماهنامه فیلم، شماره ۹۴)
۵. ساخت فیلم «بدوک» سال ۱۳۶۹ آغاز شد. آقای مجیدی در جریان سفرهایی که در سال ۶۸ به زاهدان داشت متوجه کودکان «بدوکی» شده بود. کودکانی که اجناسی را به صورت قاچاق در یک شرایط سخت (تاحدودی شبیه شرایط فعلی «کولبران» در مرز کردستان) از مرز پاکستان وارد ایران میکردند.
۶. فیلمنامه به صورت مشترک با مهدی شجاعی از دیگر چهرههای شاخص جریان حوزه هنری نوشته شد و فیلمبرداری از دی ماه سال ۶۹ در شرایطی آغاز شد که پرداخت فیلم متاثر از شرایط خاص منطقه، تلخ و با معیارهای آن زمان واقع بینانه شده بود.
۷. این پرداخت تلخ در جریان فیلمبرداری با تصمیم خود مجید مجیدی زمینه سیاسی هم به خود گرفت: «مسئله حاکمان عربستان سعودی و وهابیت را هم تا آنجا که لحن فیلم را شعاری نکند و بر هم نریزد، برجسته کردم. در نسخههای قبلی {این موضوع} بسیار کمرنگ بود.» (ماهنامه فیلم، شماره ۱۲۰)
۸. این چنین بود که تلخی و سختی گزنده شرایط کودکان فیلم با یک موضوع حساسیت برانگیز دیگر یعنی قاچاق دختران ایرانی به عربستان سعودی هم مرتبط شد. تغییرات فیلمنامه توجه مسئولان انتظامی محلی را هم جلب کرد: «فیلمنامهای که من از روی آن کار میکردم، کمی تفاوت داشت با چیزی که به ...
۹. حوزه هنری منطقه داده بودم. وقتی موضوع لو رفت، حساس شدند. عوامل انتظامی مرا گرفتند و به کلانتری محل بردند و تعهد گرفتند که کار را تعطیل کنم. ولی ما ادامه دادیم که تهدید به بازداشت کردند.» (گفت و گوی مجید مجیدی در کتاب «در قلمرو دیدار» نوشته رضا درستکار)
۱۰. حساسیتهای مربوط به فیلم تا تهران و مدیریت حوزه هنری رفت. پس از آماده شده فیلم نخستین نمایش آن در یک جلسه خصوصی برای مدیران و افراد مهم فعال در حوزه هنری، نظر محمدعلی زم، مدیر وقت حوزه هنری را جلب نکرد: «آقای زم از پایان فیلم انتقاد کرد و گفت: قرار ما این نبود. من هم ...
۱۱. گفتم: به هر حال واقعیت این است. اگر غیر از این انجام میدادم، خیانت کرده بودم.» (کتاب «در قلمرو دیدار»)
اما در همین نمایش فیلم یک چهره مهم و تاثیرگذار هم حاضر بود. کسی که آن قدر قدرت داشت تا نظر مدیر وقت حوزه هنری را تغییر دهد: مرتضی آوینی.
۱۲. «بعد که فیلم آماده شد برای آقایان زم، تختکشیان، مرتضی آوینی و چند نفر دیگر نمایش دادیم. وقتی تمام شد، سکوت عجیبی حکمفرما شد. آقامرتضی با سرعت از استودیو خارج شد. نیم ساعت بعد آقا مرتضی مرا خواست. وقتی وارد اتاقش شدم. مرا در آغوش گرفت و خسته نباشید گفت. علت خروجش را جویا شدم،
۱۳. گفت: این فیلم به قدری مرا تحت تاثیر قرار داد که نمیتوانستم ثانیهای درنگ کنم. ترجیح دادم، بغضم جایی دیگر بترکد. به من دلگرمی داد و بعدها نگاه حوزه هنری و به خصوص آقای زم را نسبت به قضیه تغییر داد.» (کتاب «در قلمرو دیدار»)
۱۴. این چنین شد که فیلم برای نمایش در دهمین جشنواره فیلم فجر در بهمن سال ۷۰ عرضه شد. مدیران سینمایی وزارت ارشاد که زیر موج انتقادها و حملات ناشی از موجی که به عنوان «تهاجم فرهنگی» نامیده میشد، قرار داشتند متوجه حساسیتهای مضمونی و پرداخت فیلم شده بودند اما قدرت جلوگیری از نمایش
۱۵. آن نداشتند. فیلم را ابتدا در بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم قرار دادند اما در میانه جشنواره آن را وارد بخش مسابقه کردند. «بدوک» در حضور «مسافران»، «نرگس»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما» جایزه بهترین فیلمنامه و همچنین بهترین فیلم اول را گرفت و نامش را هم در فهرست فیلمهای منتخب ..
۱۶. منتقدان قرار داد.
اتفاق مهم اما با پذیرش فیلم در بخش هفته کارگردانان جشنواره کن رخ داد. پخش کننده فیلم، سلولوئیددریمز به مدیرت هنگامه پناهی بود که سالهای تازه فعالیتش را میگذراند. (شرکت تحت مدیریت خانم پناهی حالا هم پخش کننده بینالمللی فیلم آخر آقای مجیدی، «خورشید» است)
۱۷. نمایش فیلم در اردیبهشت سال ۷۱ در جشنواره کن منجر به انتشار مطالبی در نشریات غربی درباره مضمون فیلم از جمله قاچاق دختران شد. اتفاقی که به شدت با تصویری که دولت اکبر هاشمیرفسنجانی مایل بود از ایران نمایش دهد، متفاوت بود.
۱۸. این در زمانی بود که اقای هاشمیرفسنجانی از آنچه «مانور تجمل» مینامید، صحبت میکرد و شعار دولتش «سازندگی» بود. «بدوک» آشکارا اثری در مقابله با این شعارها بود که از نگاه ناظران به سادگی میتوانست اثری «سیاهنما» خوانده شود.
۱۹. این چنین شد که دفتر اکبر هاشمیرفسنجانی خواستار جلوگیری از نمایش آن شد. محمد خاتمی در یکی از آخرین تصمیماتش به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قبل از استعفایش نمایش «بدوک» در جشنوارههای خارجی را ممنوع کرد و نمایش عمومی فیلم هم در هالهای از ابهام قرار گرفت.
۲۰. اکبر هاشمیرفسنجانی پس از این اتفاقات در تیرماه به نمایش فیلم نشست. او در خاطرات روز ۱۶ تیر ۱۳۷۱ درباره فیلم «بدوک» چنین نوشته است: «عصر فیلم «بَدوک» را که در دفتر نمایش دادند، دیدیم. اشکالات زیادی دارد. با آقای [محمد] کاسبی، یکی از بازیگران فیلم و آقای [محمدعلی] زم،
۲۱. [رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی] صحبت کردم.» در پانویس کتاب خاطرات سال ۷۱ آقای هاشمیرفسنجانی هم چنین نوشته شده است: «بدوک، اولین ساخته مجید مجیدی، کارگردان ایرانی، داستان یک خواهر و برادر نوجوان را به تلخی روایت میکند. آنها که پس از مرگ ناگهانی پدرشان، مجبور به ترک
۲۲. روستا شدهاند، توسط دلالی ربوده میشوند. در انتهای فیلم بدوک، دیدن کشتی بزرگی که بدون هیچ مشکلی، دختران را به کشورهای عربی قاچاق میکند و دستگیری فردی، تنها به دلیل دزدیدن سیم خاردار، بیانگر یک تضاد عمیق است. ضمن اینکه، بدون عقوبت ماندن جنایت جنایتکاران و اسارت قهرمان فیلم،
۲۳. بر این احساس میافزاید.» همین توضیحات میتواند دلایل اشکالاتی باشد که از نگاه اکبر هاشمیرفسنجانی در فیلم وجود داشت.نامهای از دفتر رئیس جمهوری ایران خطاب به سازندگان فیلم نوشته میشود. مجید مجیدی سال ها بعد درباره این نامه چنین گفت:
۲۴. «آقای هاشمی نامهای ۱۱بندی خطاب به من و حوزه هنری نوشت و توضیح خواست. در بند اول این نامه آمده بود که ما این همه سد و سیلو در کشور ساختیم، این همه آبادانی، چرا راجع به اینها فیلم نساختید؟»
۲۵. با چنین نگاهی از سوی رئیس جمهوری وقت فیلم «بدوک» میرفت که به فهرست فیلمهای توقیفی اضافه شود اما سازندگان و حامیان بدوک بازیگران جدی یک رقابت پنهان و بسیار مهم میان نهادهای قدرت در آن مقطع از حیات جمهوری اسلامی ایران بودند.
۲۶. مرتضی آوینی از حامیان جدی فیلم «بدوک» چهره مورد اعتماد رهبری بود که ۳ سال از قدرت گرفتنش میگذشت. محمدعلی زم هم با آنکه فردی نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی محسوب میشد اما با دفتر رهبر هم ارتباط داشت. اینچنین بود که فیلم «بدوک» برای علی خامنهای نمایش داده شد.
۲۷. روایت مجید مجیدی از جلسه نمایش فیلم برای علی خامنهای را بخوانید: «فیلم را به همراه جمعی از هنرمندان و مسئولین در جلسهای که آقا هم حضور داشتند دیدیم. فیلم که تمام شد آقا به شدت برافروخته و ناراحت شدند. این عین عبارت آقاست: اگر فیلم مبتنی بر درام است که حرفی نیست ولی ...
۲۸. اگر مبتنی بر واقعیات است من حرف دارم. آقای سید مهدی شجاعی که نویسنده فیلمنامه بود گفت متاسفانه مبتنی بر واقعیات است و من هم ادامه دادم که این فیلم فقط گوشه ای از واقعیت است و اگر میخواستیم همه آن را نشان دهیم فیلم ظرفیت این همه تلخی را نداشت. و باز این عین عبارت آقاست که
۲۹. خطاب به مسئولینی که آنجا بودند گفتند: اگر چنین است چرا به ما نمی گوئید. چرا به ما گزارش داده نمی شود؟ با همین لحن که بعدها از ما گزارش خواستند و ما هم گزارش هایمان را مکتوب کردیم و فرستادیم و اولین نتیجه آن این بود که کل مسئولین آن منطقه عوض شدند.»
۳۰. این چنین شد که «بدوک» به یکی از موارد و بهانهای در به رخ کشیدن قدرت رهبری که میخواست از زیر سایه فردی که گفته میشد او را رهبر کرده است، خارج شود.
۳۱. با چنین حمایتی، «بدوک» از ۲۹ مهر ۱۳۷۱ در سینماهای ایران اکران شد در حالی که مجید مجیدی تبدیل به کارگردانی شده بود که مشکلات پنهان مانده از دید رهبر را به آگاهی او رسانده است. جایگاهی بیبدیل که آقای مجیدی آن را از آن زمان تاکنون حفظ کرده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
فیلم ایرانی اسکار
مطابق پیش بینیها، بنیاد سینمایی فارابی فیلم «خورشید» ساخته مجید مجیدی را به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی کرد. در رقابت میان جریانهای داخلی قدرت در سینما، مجید مجیدی نشان داد چهره مهمتری از محمدحسین مهدویان است. /۱
بر اساس خبر منتشر شده از بنیاد فارابی، مشخص شده است که دو فیلم «جنایت بیدقت» شهرام مکری و «دشت خاموش» احمد بهرامی حتی مورد بررسی قرار نگرفتهاند. دو فیلمی که با مضامین انتقادی به نظر میرسید شاید بتوانند تهدیدی برای مدعیان حکومتی معرفی به اسکار باشند./۲
موفقترین فیلم امسال سینمای ایران در جشنوارههای معتبر، «شیطان وجود ندارد» محمد رسولاف هم مطابق انتظار اصلا بررسی نشده است. بهانه توجه نکردن به این فیلم ها اکران نشدن آنهاست که در همه سالهای گذشته مانع حضور فیلمهای انتقادی ایران در اسکار بوده است. /۳
#رشته_توییت
۱.
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!
فیلم «بانو» با این سروده احمد شاملو به پایان میرسد. یکی از بهترین ساختههای داریوش مهرجویی که ۷ سال اجازه نمایش نداشت. این داستان توقیف «بانو»ست.
۲. داریوش مهرجویی از همان زمان ناتمام گذاشتن همراهیاش با غلامحسین ساعدی و بازگشت به ایران در اواسط دهه ۶۰ زیر سایه سوظن مدام مدافعان فرهنگی سرسخت جمهوری اسلامی بود. «اجارهنشینها» از نظر این گروه، اثری در رد انقلاب و نوعی پیشبینی از فروپاشی نظام برآمده از انقلاب ارزیابی میشد.
۳. این گروه، مدیران سینمایی وزارت ارشاد محمد خاتمی را به وادادگی و انعطاف در برابر طیف سینماگران روشنفکر باقیمانده از نظام پیشین ایران متهم می کردند. داستان نامه معروف محسن مخملباف به محمد بهشتی درباره این فیلم تکراریتر از ذکر دوباره است.
#رشته_توییت
۱. آیا این برای نخستین بار بود که بهرام بیضایی در مقالهاش برای ارائه به کنفرانس شاهرخ مسکوب، به روشنفکران ایرانی نسل اول میپرداخت؟ و آیا تجدیدنظری در دیدگاههایش ایجاد شده است؟
۲. بهرام بیضایی سال ۱۳۷۰ گفت و گویی به قصد انتشار در نشریه گزارش فیلم انجام داد. انتشار این گفت و گو بنا به دلایلی ۸ سال به تاخیر افتاد. در این گفت و گو او در یکی از معدود موارد طرح نظراتش در زمینههای مختلف، به تشریح مفصل دیدگاههایش در زمینه روشنفکری عصر جدید پرداخته است.
۳. در بخشی از این گفت و گو از آقای بیضایی چنین پرسیده شده است:
آیا میشود گفت شما به اندیشههای روشنفکران ایرانی نسل اول که آخرینشان هدایت بود، یا اندیشه تقابل اعراب و ایران و آن اندیشه افراطی ایرانپرستی، که بوجود آمد گرایش داشتید؟
#بهرام_بیضایی در مقالهای که برای ارائه به کنفرانسی درباره شاهرخ مسکوب در دانشگاه استنفورد نوشته، با اشاره به شاهنامه، یکی از تندترین نقدهایش را به روشنفکری چپ ایران بیان میکند. /۱
#بهرام_بیضایی در این نگاه انتقادی، به ابراهیم گلستان، احمد شاملو و محمود بهآذین هم اشاره میکند و شاهرخ مسکوب را متفاوت از آنها میداند. /۲
صحبتهای بهرام بیضایی که این روزها صریحتر از صراحت همیشگیاش صحبت میکند، میتواند سرآغاز مباحث انتقادی تازهای درباره جریان روشنفکری چپ ایران باشد.
فایل کامل صحبتهایش را در کانال تلگرامم قرار دادهام و در یوتیوب هم میتوانید ببینید. /۳
بی اغراق هر بار، هر بار این سکانس آخر «مسافران» #بهرام_بیضایی را میبینم، منقلب میشوم. از این نمایش بینظیر شکوه پیروزی زندگی بر مرگ.
و یادی از زنده نام بابک بیات برای ساخت این موسیقی درخشان.
ادامه این سکانس و تقدیم نهایی آینه از مهتاب به ماهرخ و جملات پایانی خانم بزرگ، ارزش توئیت دیگری دارد.
این بار یادی کنیم از خانم @mahbobeh_bayat که در همین توئیتر حضور فعالی دارد و عصبانی از سالها بی مهری و بیعدالتی، خشمگینتر از همیشه علیه حکومت جمهوری اسلامی فعالیت میکند.
و حالا که صحبت از فیلم «مسافران» شد بگذارید سهمی از خانواده غفوریآذر در این فیلم را هم یادآور شوم.
یکی عمویم، ابراهیم غفوری (آذر) که دستیار مهرداد فخیمی در فیلمبرداری این فیلم بود و نامش در کنار مهرداد فخیمی به عنوان فیلمبردار آمد.
خودم را آزار دادم و این شماره پادکست @abadiatoyekrooz مربوط به گفت و گو با بهروز افخمی را شنیدم. از صحبتهایش در حوزه سینما میگذرم. اما نمیتوانم از نظراتش درباره دختران خیابان انقلاب و مخالفان حجاب اجباری بگذرم.
آقای افخمی میگوید زنان ایران به این دلیل حاضر به کنارگذاشتن /۱
حجاب نیستند چون اگر این کار را بکنند، رقیب پیدا میکنند.
یعنی آقای افخمی فکر میکند مردان در ایران به این دلیل پایبند زنانشان هستند چون زنان بیحجاب دیگری را نمیبینند؟ و زنان موافق حجاب هستند چون اگر بیحجاب شوند، شوهرانشان آنها را بخاطر زنان بیحجابی که دیدند ترک میکنند؟ /۲