۶/١ کتاب Human Diversity به بررسی تنوع انسانها از دیدگاه ژنتیک و علوم اعصاب میپردازد. ادعای اصلی نویسنده این است که پیشرفت علم بیولوژیک، مقدسات علوم اجتماعی را مبنی بر اینکه جنسیت و نژاد برساخته اجتماع هستند، زیر سوال میبرد. نویسنده این عبارتهای مقدس را نیمه-صحیح میداند
۶/٢ اما قطعی پنداشتن آنها باعث شده به درستی و علمی به آنها پرداخته نشود، و تصویری مخدوش و ناکامل از واقعیت انسان ارائه شود. از دید نویسنده جو حاکم بر دانشگاهها به اساتید علوم انسانی اجازه نمیدهد خلاف عقیده پذیرفته شده اظهار نظر کنند، اما علم بیولوژیک از جمله روانشناسی تکاملی
۶/٣ به تدریج و ناگزیر پایههای آن را تغییر خواهد داد. نظیر همان کاری که گالیله با اصول ارشمیدسی کرد. ادعاهای اساسی که نویسنده به آنها خواهد پرداخت عبارتند از:
تفاوت شخصیتی بین دو جنس در سراسر دنیا الگو یکسانی دارد و تفاوتها در جوامع با فرصت برابر egalitarian واضحتر است.
۴/۶ به طور متوسط در تمام دنیا زنان در مهارت کلامی و اجتماعی، و مردان در موقعیتیابی و درک فضایی و همچنین ریاضیات بسیار پیچیده برتری دارند.
به طور متوسط در سراسر دنیا زنان به کارهایی که با آدمها و مردان به کارهایی که با چیزها سر و کار دارد تمایل بیشتری دارند.
۵/۶ بسیاری از تفاوت مغز دو جنس با تفاوت شخصیتی توانایی و رفتار اجتماعی هماهنگ است.
نژاد و قومیتی که شخص برای خود تعریف میکند نمودی است از تفاوت ژنتیک آدمها.
از وقتی انسان پا را از قاره آفریقا فراتر گذاشت، با الزامات و محدودیتهای تکاملی گستردهای روبرو شد
۶/۶ که بیشتر محلی و تابع مکان جغرافیایی بوده. در پایان هم نویسنده تاکید میکند که هیچ کدام از این ادعاها دلیلی بر برتری و جایگاه والا و امتیاز ویژه هیچ طبقه و گروهی نیست.
این متن از مقدمه کتاب بود و نوشتهها از این کتاب ادامه خواهد داشت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/١٠ یکی از مهمترین ملاحظات در انجام ترورهای هدفمند Targeted killing، جدا از مسائل امنیتی و عملیاتی، بحث بازدارندگی و پاسخ احتمالی طرف مقابل است. انجام عملیات اینچنینی توسط موساد نشان داد یا از عدم وقوع پاسخ مطمئن بودند و یا اینکه حتی پذیرای آن بودند.
٢/١٠ حذف نفر اول برنامه هستهای جا فرصتی همیشگی نیست،و احتمالا در پنجره زمانی محدودی امکان حذف او توسط موساد وجود داشت. اما تحولات دیپلماتیک بدون شک بر زمانبندی اجرای این عملیات اولویت اول بود. تصمیمگیرندگان در تلآویو از حمایت کاخ سفید در صورت پاسخ احتمالی جا اطمینان داشتند.
٣/١٠ رفتن ترامپ بر وضعیت سیاسی نتانیاهو اثر منفی خواهد داشت و او میداند که روابط گرم ۴سال اخیر هرگز در دولت بعدی ادامه نخواهد داشت. نگرانی نتانیاهو از اوباما به حدی بود که در کنگره آمریکا حاضر شد و علیه برنامههای او سخن گفت و در انتخابات ٢٠١٢ هم رسماً از رامنی حمایت کرد.
١/١٢ در زدوخورد طرفداران فوتبالی عده کمی در درگیری مستقیم فیزیکی مشارکت دارند. تعدادی از اینها هم خیلی زود کنار میکشند. بسیاری اما در اطراف تنها شاهد ماجرا هستند یا فقط سر و صدا میکنند و جنب و جوش دارند. در واقع آدمی عموما برای خشونت فیزیکی رو در رو اصلا خوب نیست.
٢/١٢ در کتاب 👇گروسمن دقیقتر به این مسأله پرداخته. در نبرد گتیسبرگ در جنگهای داخلی آمریکا، از ٢٧٠٠٠ سلاح آماده به آتش تنها ٣٠٠٠ سلاح در صحنه نبرد آتش گشودند و از بقیه استفاده نشد، و بیشتر کشتهها ناشی از آتش توپخانه بود.
٣/١٢ در جج٢ هم تنها حدود ٢٠٪ تفنگداران از تفنگ خود گلولهای شلیک کردند. بیشتر چه میکردند؟ انتقال پیام، رسیدگی به مجروحان، فریاد زدن، پرسه زدن...
روانشناسان جنگ تاکید دارند که سربازان در هنگام نبرد شدید، طرف مقابل را از سر نفرت و یا فرمانبرداری نمیکشند،
١/٨ استیون هاوکینگ در ٢١سالگی به دلیل نقص سیستم عصبی تقریبا به طور کامل فلج شد. در مصاحبه سال ٢٠٠۴ خود با نیویورک تایمز گفت از اینکه کتابهای او خوانده میشود بسیار خوشحال است. خبرنگار از او پرسید همیشه اینقدر روحیه خوبی داری؟ او پاسخ داد در ٢١سالگی توقع من از زندگی به صفر رسید.
٢/٨ هر چیز مثبتی بعد از آن پاداش و موهبت به حساب میاد.
فاصله بین توقعات آدمی و آینده احتمالی همیشه یک فاصله امنی است که از غافلگیر شدن آدمی جلوگیری کند تا آسیب روحی کمتری ببیند. اگر چه دلایل زیادی وجود دارد که آدمی خوشبین باشد، اما کلا آدمی به اخبار و پیشبینی منفی
٣/٨ واکنش بزرگتری نشان میدهد تا پیشبینی مثبت. بدبینی به آینده همهجایی و فراگیر است. میتوان آن را مزیت تکاملی دانست که انسان به وقایعی که میتوانست او را نابود کند و یا آسیب بزند، همیشه توجه بیشتری داشته. اتفاقات خوب و تحولات مثبت آهسته و تدریجی است، و چندان به چشم نمیآید.
١/١٣ در روزهای آغازین جج٢ در آمریکا جو عمومی مخالف ورود به جنگ بود. در انگلیس هم درحالیکه اختلافها بر سر دخالت نظامی یا مصالحه با هیتلر در جریان بود، جورج اورول شهر به شهر میگشت و به نفع جنگ تبلیغ میکرد.
تظاهرات دانشجویی در برکلی آمریکا در حمایت از صلح ١٩۴٠👇
٢/١٣ اورول صلحطلبی را به نفع فاشیسم و کمک به جبهه مخالف میدانست، از دید او "هیچ راهی برای بیرون ماندن از بحران کنونی نیست. در عمل آنکه با ما نیست ضد ما است" البته هنگامی که بمبهای آلمان بر لندن فرود آمدند و آتش هواپیماهای ژاپنی پرل هاربر را روشن کرد، جنبش صلح خاموش شد.
٣/١٣ اگر یک دخالت نظامی شکست بخورد و به اهداف خود نرسد، کسانی که برای آن تبلیغ میکردند مواخذه خواهند شد. اما اگر موفقیتآمیز باشد، مخالفان جنگ و طرفداران صلح تقبیح نمیشوند. نمونه جرمی کوربین که مخالف جنگ بوسنی بود و حتی جنایتها رخ داده را انکار میکرد.
۶/١ در سال ١٩٨۴، فرد ناشناسی به جنیفر تامسون تجاوز کرد. با واکنش سریع پلیس، چند مظنون بازداشت شدند. در اداره پلیس، جنیفر با آن مظنونین که به صف شده بودند روبرو شد، و به سرعت و بسیار مطمئن رونالد کاتن را به عنوان متجاوز شناسایی کرد.
۶/٢،علیرغم اصرار رونالد به بیگناهی، اطمینان جنیفر هیأت منصفه را قانع کرد و رونالد به حبس ابد محکوم شد. در طی سالها از جنیفر بارها سوال شد که آیا توانایی بخشش رونالد را دارد و او گفت که هرگز، به شدت از او متنفر است و حتی اگر ممکن بود به رونالد آسیب فیزیکی وارد میکرد.
۶/٣ پس از ١٠سال، با آزمایش DNA بیگناهی رونالد ثابت و آزاد شد. فرد دیگری به جرم چند تجاوز که در همان زندان رونالد زندانی بود، متجاوز واقعی بود و همیشه از اینکه یکی از تجاوزهای او مخفی مانده برای دیگران تعریف میکرد. حالا طرفین مسأله بخشش یا نفرت بین جنیفر و رونالد عوض شد.
۶/١ سال ١٩۶٨، حدود ٣٠٠میلیون دانشآموز دبیرستانی در دنیا بود. ١٨میلیون در آمریکا، ٢٧٠هزار نفر در ایالت واشنگتن، ١٠٠هزار نفر در شهر سیاتل، و حدود ٣٠٠ نفر آنها در مدرسه لیکساید، تنها مدرسهای در دنیا که کامپیوتر داشت، حضور داشتند، از جمله بیل گیتس و پاول الن پایهگذاران مایکروسافت.
۶/٢ کتاب به موضوع شانس و ریسک در موفقیتها و شکستهای زندگی میپردازد که نقش بزرگی در تحولات تحولات فردی و دنیا دارند. این دو عامل در کنار استعداد و تلاش فردی مسیر زندگی آدمی را تعیین میکند. در گذشته به صورت کاملتر در مورد این مسأله نوشتم.
۶/٣ فصل بعد کتاب به مسأله پول و شادی میپردازد. نویسنده با ذکر چندین بررسی، عامل اصلی شادی و رضایت از زندگی را کنترل داشتن بر جریان زندگی، پیشبینیپذیر بودن آن، و اطمینان از تداوم شرایط عادی و دوری از اضطراب عنوان میکند. اینجاست که نقش پول مشخص میشود. با پول میتوان وقت خرید.