این توضیح را شاید باید زودتر میدادم. دیدم یک مطلبی از خبرآنلاین را منتشر میکنند که انگار من در میانه حوادث آبان از افزایش قیمت بنزین دفاع کردهام!! قضیه این بود: ۱) ما سالها در مورد یارانه نابرابر سوخت نوشتیم (شاید برای ۱۵ سال). ۲) بعد به این جمعبندی رسیدیم که اگر یارانه//
حدف شده دست دولت برسد، مثل بقیه منابع هدر میدهد و چیزی به مردم نمیرسد. ۳) پس در سالهای اخیر اصرار داشتیم که اصلاح یارانه سوخت حتما و حتما باید با یک مکانیسم «پرداخت مستقیم به همه شهروندان» همراه باشد تا چیزی از یارانه به بودجه دولت منتقل نشود. ۴) انواع و اقسام مکانیسمها //
را پیشنهاد کردیم تا مطمئن باشیم دهکهای پایین - که خصوصا در این سالها تحت فشار اقتصادی طاقتفرساتری هستند - بخش مهمی از این یارانه را «مستقیم» و «بدون دخالت دولت» دریافت میکنند. ۵) یک روز صبح پا شدیم دیدیم دولت بدون اعلام قبلی و پرداخت نقدی، فقط بنزین را گران کرده است!! من //
همانجا به خودم گفتم این درست عبرتی بود که دیگر هیچ وقت اعتبارمان را صرف سیاستی نکنیم که آخرش این طور بشود. ۶) همان روز صبح از عده زیادی از خوانندگان پیامهای حاوی نگرانی گرفتم که با این کار تورم شدیدی ایجاد خواهد شد. ۷) با اینکه از اصل قضیه و شیوه اجرای ماجرا بسیار مایوس //
و عصبانی بودم یک مطلب قدیمی را بازنشر کردم که نشان میدهد ماجرا حداقل اثر تورمی ندارد (و گذر زمان هم نشان داد حرفم درست بود.) ۸) چند ساعت بعد اینترنت قطع شد و ماجراهای تلخ آبان پیش آمد. ۹) همان روزها بچه ما هم داشت به دنیا میآمد و اینترنت ایران هم قطع بود و من به کل از قضیه //
منفک شدم. بعدا فهمیدم که روزنامه یا سایتی در ایران در میانه حوادث آبان متن قدیمی من را باز-نشر کرده، به شکلی که انگار که من آن را برای آنها و در آن روزها نوشتهام! ۱۰) بعدتر هم فهمیدم یک عده هم در خارج از ایران همان روزنامه را بهانه کردهاند که مدعی شوند من از سرکوب مردم //
دفاع کردهام! ۱۱) بعد از گذر زمان، گفتم که به احترام حوادث تلخ آبان ۹۸، دیگر راجع به این موضوع و حتی درستی حدسم در مورد تورمزا نبودن این روش صحبت نمیکنم. ۱۲) پشت دستم را هم داغ کردم که دیگر از هیچ سیاستی که به دولت ختم دفاع نکنم (البته در قضیه کرونا مجبور شدم کمی از این //
روش عقب بنشینم و در مورد سیاست پرداخت نقدی همهگانی و سیاست تعطیلی دو هفتهای حرف بزنم.) ولی در مورد بقیه ماجراها موضعم همان است. ۱۳) ماجرای اصلاح یارانه بنزین در دولت روحانی نقطه پایانی برای من بود که دیگر وارد هیچ بحث سیاستی نشوم و از آن پس فقط ناظر و روایتکننده باشم. //
۱۴) همان موقع هم بارها گفتم که به این نتیجه رسیدم اصلاح قیمت بنزین اثر خاصی روی ترافیک و آلودگی «ندارد» و سر این با بقیه دوستانم اختلاف داشتم. حرفم این بود که مشکل یارانه سوخت فقط «توزیع نابرابر» و در درجه بعدی «قاچاق» آن است و باید روی همین متمرکز بود. //
هر چند احتمالا خیلی از این حرفها بدیهی است ولی خلاصه نوشتم چون ممکن است در ذهن برخی دوستانم این نقطه ابهام باقی مانده باشد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بحثم اساسا راجع به «فقر» در آمریکا نبود ولی حالا که ناخواسته به اونجا کشیده شد، این تخمین «سرانگشتی» را بپذیرید: در جایی مثل آمریکا فقیرترین افراد - خصوصا اگر شغلی با حداقل حقوق داشته باشند - احتمالا در تامین سه چیز مشکل جدی ندارند: ۱) تغذیه پایه ۲) لوازم مصرفی با تولید انبوه //
(مثلا لوازم الکترونیک عادی یا پوشاک) و ۳) سرپناه (خصوصا در مناطق میانی آمریکا). دلیل اولی اینه که نسبت قیمت تغذیه پایه به دستمزد در اقتصادهای پیشرفته پایینه، شما با حداقل دستمزد حدود سه ساعت میتونید تقریبا همه نیاز غذایی «پایه» یک نفر برای یک هفته را تامین کنید. دلیل دومی //
اینه که به خاطر تولید انبوه اکثر این وسایل در کشورهایی مثل چین، نسبت دستمزد در کشورهای پیشرفته به قیمت جهانی کالاهایی مثل پوشاک و لوازم خانگی خیلی بالا رفته. دلیل سومی را قبلا مفصل توضیح دادم: زمین در میانه آمریکا تقریبا مفت است و خانه چوبی هم خیلی ارزان میتواند سر هم شود.//
آقا/خانم یک بحث انتقادی بکنیم: من حقیقتش در این ماجرای لشکرکشیها این بار تصمیم گرفتم کامل سفت بایستم. استدلالم هم اینه که این ترورایز کردن نوشتنها ته نداره. امروز نوشتن از جغرافیای اقتصادی آمریکا به یک پروژه سیاسی گره میخوره، فردا راجع به تغییر اقلیم، قیمت نفت، بازار مسکن، //
نظام بهداشت و درمان، سیاست بانک مرکزی، آموزش عالی و هر چیز دیگری هم بنویسیم بلاخره یک گروه بینام و نشانی پیدا میشه که سر و صدا راه بیندازه و بخواهد با جوسازی یک مطلب عادی را از مسیرش خارج کنه. این که فلان مطلب را فلان آدمی که من اصلا نمیدونم کیه را بکنند دستمایه حمله و //
ترور شخصیت بکنند و بخواهند آدم را ساکت کنند، باب خیلی بدی را باز میکنه. خوشبختانه من تکلیفم و سابقهام و کار و زندگی روشن و شفافه و این گرد و خاکها یک روز دیگه برام میخوابه و کارم را ادامه میدم ولی بقیه ممکنه تحمل این حد از آزارها را نداشته باشند. //
دوستمان هنوز فرق تفاوت وضعیت اقتصادی بین مناطق یا همون Regional Disparity و بحث «فقر در سطح خانوار» را نمیداند و برای ما صحبت از مغالطه میکند. نوشته من اساسا در مورد «فقر» نبود و درباره «واگرایی» اقتصادی بین مناطق مختلف آمریکا بود که نه هر حرف عجیبی است و نه بحثبرانگیز! //
موضوع بحث و پژوهش رایجی بین اقتصاددانان و تحلیلگرانی است که در حوزههایی مثل مسکن و منطقهای و نیروی کار پژوهش میکنند و کسی هم در مورد اصل این واگرایی شکی ندارد. اگر بحث و اختلاف نظری هست روی «عوامل و پیشرانههای» این واگرایی است که سر فرصت در مورد فرضیات مختلف در مورد //
آن صحبت میکنیم. شاخص درآمد سرانه هم برای این است که ظرفیت اقتصادی مناطق را بسنجد. اگر بخواهیم در مورد فقر در سطح خانوار صحبت کنیم، آن موقع اساسا نگاهمان دیگر منطقهای و جغرافیایی نیست چون در تمام مناطق خانوادههایی با درآمدهای مختلف وجود دارند و باید هزینههای زندگی و امثال //
همه جزییات S386 را نمیدونم ولی اگر گرین-کارت کار و NIW را کلا مشمول این قانون کرده باشه اصلا معلوم نیست سر کارفرماهای آمریکایی - مثلا دانشگاهها - چی میآید. درصد بزرگی از هیات علمی و کارکنان بخش فناوری خارجی هستند و فکر میکنم حتی اگر مشکل پاسپورت نداشته باشند، باز //
سقف زمانی که میشه روی H1B موند محدوده (فکر کنم ۵ سال). خب با این قانون چی میشه؟ استاد اروپایی و چینی و ایرانی و ترک و کرهای استخدام میکنند و طرف میدونه حتی به ارزیابی تنیور نرسیده باید کشور را به خاطر اتمام ویزای کار ترک کنه؟ نمیدونم چه فکری کردند که تصویبش کردند.//
از اون طرف به شرایط دوستان ایرانیمون فکر میکنم که سالهای طولانی سرمایهگذاری کردند روی تحصیل و کار و حالا ممکنه همه برنامههاشون به هم بریزه. خیلی متاسفم و حس روزهای بعد از Travel Ban را دارم. امیدوارم که مشکل جدی برای دوستانمون ایجاد نشه و بیهزینه از تبعات قضیه عبور//
رای ترامپ/بایدن روی برخی متغیرها U شکل است: مشخصا، بایدن در بین صاحبان درآمدهای زیر ۳۰ هزار دلار در سال و بالای ۵۰ هزار دلار در سال اکثریت دارد ولی ترامپ رای صاحبان درآمد ۳۰-۵۰ هزار در سال را دارد. همین طور در مورد سن: بایدن در بین جوانان و افراد بازنشسته رای بیشتری دارد ولی//
در بین افراد بین ۴۵-۶۵ سال (بگوییم سن کار)، رایشان برابر است.
توضیح برای کسانی که خارج از آمریکا هستند: درآمد زیر ۳۰ هزار احتمالا شامل جوانان با شغل پارهوقت و والدین منفرد با شغل حداقل حقوق است که همبستگی زیادی هم با نژاد دارد. شغلهای بالای ۷۵ هزار معمولا مشاغل حرفهای است//
که نیازمند مدرک دانشگاهی است. درآمد بین ۳۰-۵۰ هزار دقیقا همان گروهی است که ترامپ هدف گرفته است: کسانی که شغلی ورای حداقل حقوق دارند (مثلا کارگر فنی در یک کارخانه یا کارمند اداری هستند) ولی به رده درآمدی مشاغل با مدرک بالا نمیرسند و خب بخشی از این مشاغل از برونسپاری، //
رشتو: خطای محتمل در استفاده از «ارزش جایگذاری» برای قیمتگذاری
دریاچه ارومیه زمانی جای جذابی برای شنا و تفریح بود ولی امکانات چندانی اطراف آن نبود. چند نفر کارآفرین دست به کار شدند و با «هزینه سنگینی» هتلهای خوبی اطراف آن ساختند. متاسفانه چند سال بعد دریاچه خشک شد و دیگر //
مشتری چندانی برای این هتلها وجود نداشت. فرض کنیم بخواهیم قیمت سهام این هتل را ارزشگذاری کنیم. روش درست فکر کردن چیست؟
۱) اگر عدم اطمینانی در کار نباشد و خشکی دریاچه دائمی باشد، قیمت سهام این هتلها نزدیک به «صفر» خواهد بود!
۲) اگر عدم اطمینان باشد (مثلا یک احتمال مثبتی//
برای احیای دریاچه در آینده باشد)، قیمت سهام بیش از صفر میشود. چرا؟ چون خریدار هر چند جریان نقدی فوری ندارد ولی یک سری اختیار (Embedded Option) خریداری میکند که ممکن است در آینده به بار بنشیند (یا ننشیند). میدانیم ارزش اختیار همیشه مثبت است.