❇️ مجموعه #جنگجهانیدوم (١):
(١/٢٢) جنگجهانیاول اصلا به بزرگی جنگجهانیدوم نبود. ولی همچنان لقب خودش تحت عنوان #جنگ_بزرگ رو نگهداشته، شاید چون اولین تجربه بشریت از چنین جنگی بود و دیگه کسی انتظار بروز یک جنگ جهانی دیگه اونم فقط در فاصله ٢١ سال از قبلی رو نداشت.
(٢/٢٢) اما چه اتفاقی افتاد؟ چرا بشر دوباره به این زودی گرفتار اون گرداب شد؟ بیاین مستقیم بریم سر اصل مطلب بپردازیم به جریانات #جنگجهانیدوم.
اول یک مقدمه:
در سال ١٩٠٢م بسر میبریم. مردی ایتالیایی به نام "بنیتو موسولینی" از ایتالیا به سوئیس میره تا از خدمت سربازی
(٣/٢٢) اجتناب کنه. در این دوران به شدت رو به تفکرات سوسیالیستی (جامعهگرایانه) میاره. او همزمان با کار کردن برای گروههای تجاری کوچیک، برای روزنامههای سوسیالیستی تولید محتوا میکرد و طرفدار سرسخت ایده از بین رفتن تمام پادشاهیهای اروپا بود.
فعالیتهای موسولینی، وی
(٢٢/۴) رو با پلیس سوئیس درانداخت و دستگیر و بعد به ایتالیا برگردونده شد. در ایتالیا موسولینی آزاد شد، به سوئیس برگشت، دوباره دستگیر و به ایتالیا دیپورت شد، اینبار مجبور شد خدمت سربازی که ازش فراری بود رو بگذرونه، بعد از خدمت مدتی به عنوان معلم مدرسه کار کرد و بعد به
(٢٢/۵) عنوان یک فعالِ سوسیالیست، به سطح جامعه ایتالیا برگشت.
سخنرانیهای پرشور و فعالیتهای خبرنگاریش، موسولینی رو در جامعه سوسیالیستها به شهرت رسوند. او در ابتدا ضد جنگ بود و برای همین وقتی در ١٩١٠، ایتالیا کشور لیبی رو کلونیزه (مستعمره) کرد، موسولینی دست به اعتراض زد
(٢٢/۶) و دستگیر شد. او در زمان جنگجهانیاول هم اول نسبت به جنگ اعتراض کرد، ولی بعد به این نتیجه رسید که چنین جنگی میتونه شرایط رو برای براندازی پادشاهیهای اروپا و یک انقلاب همهگیر سوسیالیستی هموار کنه. پس ناگهان طرفدار جنگ شد! همفکران سوسیالیستش ولی، از این تغییر
(٧/٢٢) رویه راضی نبودن و موسولینی رو از حزب بیرون کردن.
اونجا بود که موسولینی از سوسیالیسم عبور کرد. او به این نتیجه رسید که چیز جدیدی نیاز داره. چیزی نه بر اساس طبقات جامعه که خودش باعث فاصله افتادن بین مردمه، بلکه بر اساس اتحاد و و ملیت.
موسولینی منتظر زمانی بود
(٨/٢٢) که سرزمینهای حومه مدیترانه دوباره مثل دوران روم باستان، به ایتالیا بپیوندن و همگی باهم سرافراز بشن. او اسم این عقاید جدیدش رو "فاشیسم" گذاشت. 😉
ایتالیا در دوران جج١ در سمتِ برنده قرار داشت. ایتالیا بعد از پیروزی انتظار غنایم زیادی رو داشت (منظور بیشتر الصاقِ
(٩/٢٢) خاکِ بیشتر به کشور ایتالیاست)، ولی در واقعیت چیزهای کمتری بهش رسید. ایتالیا حس میکرد بهش خیانت شده. جدای از اینها، یک سیستم اقتصادی ضعیف و دولتی ضعیفتر به رهبری Giovani Giolitti(تصویر)، به این معنا بود که ایتالیاییها عصبانین. پس وقتی موسولینی از راه رسید و با یک
(١٠/٢٢) سخنرانی پرشور گفت که چطور میتونه همه چیز رو درست کنه، جنبش فاشیستیای که راه انداخته بود با کنترل احساسات عموم، سریعا محبوب شد.
در ١٩٢٢(تصویر) موسولینی سراغ پادشاه ایتالیا رفت و (بطور خلاصه) گفت "یا من رو نخستوزیر کن، یا خودم اینکار رو میکنم." او با طرفداران بیشمار
(١١/٢٢) پادشاه رو تحت فشار قرار داد و در نهایت نخستوزیر شد. ولی موسولینی یک دیکتاتوری به محوریت خودش به وجود آورد.
بدین ترتیب اروپا صاحب اولین رهبر فاشیست خودش شد.
مرحله بعد: آلمان.
آلمان در جج١ در سمت بازنده قرار داشت و بعد از باخت، بخاطر قرارداد ورسای(تصویر)، بیشترین
(١٢/٢٢) ضرر رو کرد. طبق قرارداد زمین از دست داد، مجبور به کاهش ارتشش شد، مجبور شد سربازانش رو از مرز فرانسه دور کنه، حق داشتن نیروی هوایی هم نداشت و همینطور باید خسارتی نجومی به متفقین میپرداخت که خودشو میکشت هم نداشت که بده. غیر از اینها، یک اقتصاد ضعیف و حکومتی
(١٣/٢٢) ضعیفتر بدین معنی بود که آلمانیها واقعا عصبانی بودن. پس وقتی یک شخص عصبانی دیگه به نام هیتلر از راه رسید و با سخنرانی پرشور گفت چطوری میتونه اوضاع رو درست کنه، همه عاشقش شدن.
هیتلر در جج١ سرباز بود، به شکل دیوانهواری وطنپرست "مینمود" و عصبانیتر از هیتلر
(١۴/٢٢) بخاطر باخت آلمان در جنگ وجود نداشت.
او کمک کرد تا حزب جدید (فاشیسم) راه بیفته و در ١٩٢٣ با همراهانش در مونیخ یک راهپیمایی راه انداخت و دستگیر شد. با این وجود محبوبیتش افزایش پیدا کرد و در نهایت در ١٩٣٣ رئیس جمهور آلمان، هیتلر رو نخست وزیر کرد(لینک).
(١۵/٢٢) هیتلر به خودش به چشم منجی آلمان نگاه میکرد و دیکتاتوریای به محوریت خودش در آلمان به وجود آورد.
بدینترتیب اروپا صاحب دومین رهبر فاشیست خودش شد.
هیلتر و موسولینی عقایدی مشترک و مهمتر از اون دشمنانی مشترک داشتن و همین، زمینه نزدیک شدنشون به همدیگه رو فراهم کرد.
(١۶/٢٢) در راستای دست و پا کردن متحدانی دیگه، شروع به سرکشی در اروپا کردن؛ مثلا به سراغ اسپانیا رفتن، ولی اسپانیا خودش درگیر مشکلات داخلی خودش بود (به قدرت رسیدنِ "فرانکو"/تصویر).
آخرش یک عضو جدید پیدا شد، ولی نه در اروپا. از شرق آسیا: ژاپن!
اون موقع ژاپن خودش، بخشی از شمالِ
(١٧/٢٢) چین رو گرفته بود. حالا چرا ژاپن؟!
به قبل از جنگجهانیاول برگردیم:
ژاپن بالای ٢٠٠سال خودش رو از دنیا جدا کرده بود، تا اینکه آمریکاییها رسیدن و رسما گفتن "شما(ژاپن) باید با ما تجارت کنید و مجبورید خوشتون بیاد!" (خوندن لینک زیر رو پیشنهاد میکنم.)
(١٨/٢٢) بعد هم غربیها چندیدن عهدنامه غیرمنصفانه رو به ژاپن تحمیل کردن که باعث ضعف اقتصادیش شد. از اون گذشته ژاپن منابع طبیعیای هم تو دست و بالش نداشت. پس تصمیم گرفت بره و یجوری بدستش بیاره. او به جنگ چین رفت و شبهجزیره کره و کمی از خاک خود چین رو گرفت. اینجا
(١٩/٢٢) دوباره غرب (روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه) خودش رو انداخت وسط و مانع پیشروی ژاپن شد. ژاپن که نمیتونست جلوی همشون بایسته، عقب نشینی کرد. ولی در کمال تعجب دید که اون کشورا خودشون دارن تمام منابعی که ژاپن براشون نقشه کشیده بود رو غارت میکنن، بدون اینکه چیزی
(٢٠/٢٢) به خود ژاپن بدن. برای همین ژاپن فکر کرد که "دیگی که برای من نجوشه..." و به جنگ روسیه رفت. ولی در کمال تعجب همه، روسیه رو شکست داد!
ژاپن حتی فراتر رفت. در جنگجهانیاول ژاپن تمام جزایری که آلمان در شرق آسیا تسخیر کرده بود رو ازش گرفت و بعد از اون، به دنبال حادثهای
(٢١/٢٢) که احتمالا توسط خود ژاپنیها صحنه سازی شده بود، بُمبی در راهآهنی که ژاپن در منچوری کشیده بود منفجر شد و ژاپن به این بهانه دوباره به چین حمله کرد(تصویر).
حالا به دوران آغاز جنگجهانیدوم برگردیم.
ژاپن، آلمان و ایتالیا هر سه حس برتری نژادی دارن، هرسه نفرت بزرگی نسبت
(٢٢/٢٢) به متفقین دارن و هرسه دندانهاشون رو برای تمام غنایمی (منابع و زمین) که میتونن بدست بیارن بشدت تیز کردن.
بدین ترتیب، خشم و نفرت باقیمانده از جنگ بزرگ قبلی، زمینه ساز شکلگیری جنگ بزرگ بعدی شد. جنگی که اینبار بجای ۴سال، ۶سال (١ سپتامبر ١٩٣٩ - ٢ سپتامبر ١٩۴۵) طول کشید.
پایان بخش اول
⬅️منابع:
❇️ ظهور و سقوط رایش سوم:
William L. Shirer
❇️ جنگ جهانی دوم؛ اروپا:
Margate J. Goldstein
پ.ن)
هیتلر میگفت اگر مردم قراره مذهبی داشته باشن، باید یک چیز سازمان یافته باشه، اگرنه عرفانگرایی باعث عقبماندگیشون میشه. او علاقهای به مسیحیت نداشت و آیین شینتو یا اسلام رو ترجیح میداد، چون میگفت مسیحیت آدم رو الکی دلرحم میکنه. البته هیچوقت به صورت رسمی مسیحیت رو ترک نکرد.
پ.ن٢)
"هانس فرانک"(تصویر)، وکیل خصوصی هیتلر و جنایتکار جنگی که برای کشتن ٣میلیون یهودی محاکمه شد، موضوعی رو مطرح کرد که پدربزرگِ پدری هیتلر یک یهودی به نام "لئوپولد فرانکبرگ" بوده(چون پدر هیتلر هیچوقت پدرِ خودش رو نشناخت). ولی این موضوع هیچوقت اثبات و شخصی به این نام پیدا نشد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
❇️مجموعه #جنگجهانیدوم (٢):
(١/٢٣) با تاسیس حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی) در آلمان در ١٩٣٣، بزرگترین قدم برای آغاز جج٢ برداشته شد. همزمان تمام اروپا هم به چشم سوءظن به روابط آلمان و ایتالیا نگاه میکردن که روزبه روز نزدیک و نزدیکتر میشد.
تا سال ١٩٣٧، دیگه در اروپا
(٢/٢٣) دو تیم بالقوه متفقین (بریتانیا، فرانسه، شوروی) و محور (محورِ برلین-رم) شکل گرفته بود و همه درحال گرم کردن برای وقایع آینده بودن. در همون سال ژاپن دوباره به چین حمله کرد تا به جو اضطراری جنگی، وجهه رسمی بدن(تصویر).
هیتلر از قرارداد ورسای متنفر بود پس اقدام برای نابودیش
(٣/٢٣) رو شروع کرد. اولین گردان نیروی هوایی و سربازان پیاده جدید رو برای ارتش معرفی کرد و همچنین به ارتش دستور داد تا به مرز فرانسه نزدیک بشن و اگر نیروهای متفقین رو دیدن، سریع عقب نشینی کنن. در کمال تعجب در هیچکدوم از این مراحل متفقین واکنش خاصی نشون ندادن.
حالا که نیروی
میدونید قبل از کورونا آرزوهامون چی بود؟ اینجوری برنامه ریزی کرده بودیم که تا دو سه سال دیگه(از الان) شرکت خودمون رو داشته باشیم. یک شرکت کوچک جمع و جور با سرجمع ۶ تا کارمند در شروع کار. واقعا نشسته بودیم به جزئیاتش فکر کرده بودیم. من با تمام وجود چند نفری بودن که میخواستم براشون
کاری بکنم. اینکه بیارمشون کنار خودمون تا حداقل یه مدتی باهم کار کنیم که در کمترین حالت یه سابقه کاری برامون درست بشه و آینده دار بشیم همه. این آرزو یه چیزی بود که واقعا شدنی بود. کاراش رو شروع کرده بودیم و اون موقع میگفتیم خب بابا ٣، ۴سال وقت داریم هنوز و میتونیم
آروم آروم بریم جلو.
الان هم شدنیه ولی بعد از این یکسال از نظر جنبه روانی قضیه، این آرزو خیلی دور بنظر میاد. خیلی خیلی دور. وقتی به جزئیاتش فکر میکنم، اینقدر عصبانی میشم که نهایت نداره. فکر میکنم که کل کائنات داره انگشت وسطش رو نشونمون میده و ماهم باید یه کاری بکنیم و
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلابهای_روسیه (١١/نهایی):
(١/١۵) روسیه ٣انقلاب، یک جنگ داخلی و جنگ جهانی رو گذروند، خانواده سلطنتی به قتل رسیدن و لنین بالاخره تونست به ساخت بهشت کمونيستی خودش برسه... با این تفاوت کوچک که خیر! نتونست!
بپردازیم به نتیجه کار لنین و انقلابش: استالین!
(٢/١۵) شرایط روسیه از این قرار بود: جنگ داخلی باعث قحطی شد که علاوه بر تلفات خودش، ۵میلیون تلفات دیگه هم رو دست روسیه گذاشت، تورم رو به بینهایت بود و روبل کاملا بیارزش، ١٠٠ها کیلومتر از راهآهن روسیه نابود شده بود، مریضی ٣میلیون نفر دیگه رو کشته بود، نرخ رشد جمعیت
(٣/١۵) در موسکو و پتروگراد منفی شده بود، میانگین طول عمر کاهش پیدا کرده بود، دریانوردانِ Kronstadt سر به شورش گذاشتن و مردم در اعماق بدبختی بودن برای یک لقمه نان!
نکته مهم دیگه که باید توجه بشه بهش اینه که تمام وقایعی مثل جنگ داخلی و جهانی و دعوای لنین برای قدرت
❇️مجموعه #انقلاب: #انقلابهای_فرانسه(٢):
(١/٢٣) اروپا در نیمه دوم عصر تاریکی (قرون وسطا بین ١٠٠٠تا١۵٠٠میلادی) سراسر وحشت و جنایت و ظلم بود. در این دوران فرانسه به نواحی به نام دوکنشین تقسیم شده بود. دوکها (حاکمان نواحی) هرکدوم ارتشی محلی از شوالیهها و سلحشوران داشتن
(٢/٢٣) و به وسیله اون ارتش، ناحیه رو کنترل میکردن. دوکها برای نفع شخصی، به ندرت از قدرت مرکزی (پادشاه) اطاعت میکردن. همین موضوع هم بسیاری از شورشهای اشرافی رو کلید زد. البته هر شورش اشرافی برابر با تاراج دهقانان (مردم عادی) بود و به تبع یک شورش دهقانی رو به دنبال داشت.
(٣/٢٣) در مواقعی هم که کلیسا و ارکان قدرت برای تاراج عموم همکاری میکردن، شورشهای مذهبی علیه کلیسای کاتولیک شکل میگرفت.
در ١٠٣٣م، طوفان و بلایای طبیعی محصولات زراعی رو نابود میکنه و مردم دستهدسته میمیرن. همینجاست که فرانسویها وحشت میکنن و فکر میکنن قیامت نزدیکه.
❇️ مجموعه #انقلاب: #انقلابهای_فرانسه (١):
(١/٢٢) بعضی ملتها در طول تاریخ، از بقیه انقلابگرهای بهتری بودن. از جمله این ملتها، فرانسهست.
فرانسه یکی از مشهورترین انقلابهای جهان رو در ١٧٨٩م خلق کرد. البته این انقلاب، جمعبندی دهها انقلاب و شورش دیگه در تاریخ فرانسه بود.
(٢/٢٢) فرانسویها در طی دهها شورش دهقانی، مذهبی و اشرافی که تا ١٧٨٩ انجام دادن، سر راهشون تا تونستن کشتن و نابود کردن. اینقدر علیه هرچیزی شورش کردن تا بالاخره تمام تجربیاتشون به بار نشست.
در این مجموعه، تاریخ انقلابهای فرانسه رو بررسی میکنیم تا به انقلاب بزرگ برسیم.
(٣/٢٢) از قبل از آغاز عصر تاریکی (#سدههای_میانی) شروع به بررسی میکنیم. در عصر تاریکی ناحیه فرانسه محل سکونت قومی به نام "فرانک" بود. این قوم افرادی جنگجو بودن که از شمال اروپا به سمت جنوب حرکت کردن و با خیلی از اقوام دیگه، از جمله رومیها، جنگیدن و پیروز شدن.
در قرن سوم میلادی