فصل ۹ کتاب دوتا نکته کلی داره:
۱) تشخیص بدیم با چه آدمی (با چه روحیهای) داریم حرف میزنیم و مطابق با روحیه اون رفتار کنیم؛ و ۲) یه تکنیک معرفی میکنه برای چونه زدن به اسم Ackerman Bargaining (یا تکنیک ۶۵-۸۵-۹۵-۱۰۰) /۱
کتاب میگه با دیگران اونطوری رفتار کن که دوست دارن باهاشون رفتار بشه.
(نه اونطوری که تو دوست داری باهات رفتار بشه!)
از کجا بفهمیم با کی چطور رفتار کنیم؟
میگه آدمها بطوری کلی یکی از این سه روحیه رو دارن
۱) تحلیلگر
۲) صلحدوست
۳) قاطع /۲
تحلیلگر: افرادی هستن که عاشق اطلاعات هستن. وقتی ساکتن یعنی دارن فکر میکنن یا نیاز به فکر کردن دارن. در برخورد با این افراد، کار خاصی لازم نیست بکنیم. اینا بیشتر توجهشون به خود حرف و اطلاعاتی هست که دریافت میکنن. /۳
صلحدوست: افرادی که تو همه شرایط رابطه با طرف مقابل از همهچی مهمتره. فقط براشون مهمه که طرف مقابل ازشون ناراحت نشه، حتی اگه معامله سر نگیره. اگه ببینن ما سکوت کردیم، فکر میکنن ناراحت یا عصبانی هستیم.
توصیه کتاب اینه که با این افراد مهربون باشیم و تا جای ممکن لبخند یادمون نره/۴
قاطع: برای این افراد برنده شدن مهمتر از هرچیز دیگهایه. دنبال رابطه بعد از معامله نیستن. اگه ببینن سکوت کردیم، این برداشت رو دارن که منتظریم بیشتر حرف بزنن!
توصیه کتاب اینه که با سوال پرسیدن و تکنیک آینه (mirroring - فصل دوم) سرعتشون رو بگیریم و وادارشون کنیم حرف ما رو بشنون. /۵
البته تو همه موارد ما باید بفهمیم خودمون جز کدوم یکی از این دستهبندیها هستیم و روی احساساتمون کنترل داشته باشیم.
مثلا اگه صلحدوست هستیم و طرف مقابل سکوت کرد، فکر نکنیم ناراحت شده و باید یه کاری بکنیم که از دلش دربیاریم. /۶
این فصل هم تاکید میکنه تو هر گفتگویی پیش خودمون چک کنیم که
۱) آیا من به طرف مقابل میتونم نه بگم؟ و
۲) اگه دیدم داره وقتم تلف میشه و گفتگو به جایی نمیرسه، میتونم پاشم برم؟
اگه این کارها رو نتونیم انجام بدیم، یعنی یه جای کار میلنگه و احتمالا نمیتونیم درست مذاکره کنیم. /۷
در آخر، یه تکنیک برای چونه زدن هم معرفی میکنه به اسم Ackerman Bargaining که تکنیک ۶۵-۸۵-۹۵-۱۰۰ هم بهش میگه.
۱. قیمت نهایی توی ذهنمون رو از قبل مشخص کنیم. قیمتی که مطمئنیم از این بالاتر دیگه نمیریم. /۸
۲. اولین پیشنهاد ما، ۶۵٪ اون قیمت نهاییه. پیشنهاد بعدی ۸۵٪، بعدی ۹۵٪، و درنهایت خود قیمتی که در نظر داشتیم.
۳. ولی قبل از اینکه پیشنهادمون رو عوض کنیم، باید ببینیم طرف مقابل هم عددش رو عوض میکنه.
۴. قیمت نهایی نباید روند باشه. (مثلا ۳۷۹۹۱ خیلی بهتر از ۳۸۰۰۰ تاست) /۹
چرا این روش کار میکنه؟
۱. پیشنهاد اول ما یه عدد خیلی پایین هست (۶۵٪ مبلغ مورد نظر ما). این باعث میشه ذهنیت طرف برای پایین آوردن قیمتش آماده بشه.
۲. وقتی هربار عددمون رو بالا میبریم، این حس «جبران کردن» در طرف مقابل ایجاد میکنه و احتمالا اون هم یکم راه میاد. /۱۰
۳. عدد نهایی غیر روند، باعث میشه طرف مقابل فکر کنه شما خیلی حساب کتاب دقیق داشتین و براش مشخص میشه که این آخرین زور شماست. /۱۱
...
یکم طولانی شد. مرسی اگه تا انتها خوندین 🌹
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یکی تو لینکدین بهم پیام داده بود و ازم خواسته بود تا برای کار معرفی بکنمش.
من همینطوری هم خیلی به لینکدین سر نمیزدم. از شانس ایشون، اون موقع گوشیم رو هم تازه عوض کرده بودم و اپلیکیشن لینکدین رو روی گوشی جدید نصب نکرده بودم. همین شد که مسجهاش رو با دو هفته تاخیر دیدم. /۱
تو اولی حال و احوال کرده بود و درخواستش رو گفته بود. تو دومی ولی کاملا قاطی کرده بود! خلاصه و مودبانهاش(!) این بود فکر میکنی کی هستی جواب من رو نمیدی؟! با اینکه تاکید کرده بودم زود جوابم رو بدی، جواب ندادی! (بزرگوار اعتقادی هم نداشت که یکی ممکنه پیام رو ندیده باشه) /۲
هیچوقت باهم صمیمی نبودیم، ولی غریبه هم نبودیم. با هم علامهحلی تدریس میکردیم و اون معلم کلاس دیگهای بود. دوست مشترک زیاد داریم و پیدا کردن شماره تلفنم براش سخت نبود. نمیدونم چرا برای کاری که به گفتهی خودش انقدر ضروری بود، زنگ نزد و لینکدین رو انتخاب کرد. /۳
از این برخوردش تو جمع شدیدا احساس ضایعگی کردم! طوری شد که به محض اینکه رسیدم خونه، انواع و اقسام قهوههای کافیشاپها رو سرچ کردم تا یاد بگیرم چی به چیه.
دو هفته بعدش دوباره رفتیم همون کافیشاپ. /
/ یه نگاه به منو انداختم و طرف رو بلند صداش کردم.
گفت بله؟
گفتم شما اینجا نوشتی «قهوه» و اونجا نوشتی «نسکافه». اینا چه فرقی با هم دارن؟
گفت یکی قهوه است و یکی نسکافه دیگه.
گفتم خیر! نسکافه هم در واقع قهوه است که شرکت نستله تولید میکنه. شما منظورت از نسکافه، قهوه فوری هست! /
سر ارائهها تو کنفرانسها بارها شده که چنین اسلایدهایی ببینیم. اگرچه ساختار اکثر ارائهها همینه، ولی این اسلاید واقعا هیچ اطلاعات خاصی به کسی نمیده و قابل حذفه.
یه ورکشاپ از MIT اخیرا رو یوتیوب گذاشته شده که ارائه خوب سر کلاس یا کنفرانس رو توضیح میده. /۱
این ورکشاپ رو پاتریک وینستون Patrick Winston ارائه کرده که استاد هوش مصنوعی MIT بود. تو این ورکشاپ نکات زیر رو توضیح میده:
- چطور صحبت یا ارائه رو شروع کنیم
- چند قانون برای از دست ندادن مخاطب
- محل ارائه
- نشون دادن نکته بطور عملی
- تخته یا اسلاید /۲
شروع ارائه زمان کلیدی برای همراه کردن مخاطبهاست.
- با جوک شروع نکنید.
جوک گفتن در ابتدای صحبت ریسک بزرگیه. اگه حاضرین نخندن، اثر منفیش روی گوینده میتونه انقدر زیاد باشه که دیگه نتونه برای ادامه صحبتش تمرکز کنه. /۳
وبلاگ یه روزمرهنویس به اسم انجی (Angie) رو میخونم. دو تا پست از ماجراهای عجیب زندگیش نوشته که غیرقابل پیشبینی و خوندنی بودن.
.
.
پست اول: خیانت به همسرش یک هفته قبل از ازدواج
هرچقدر که به زمان عروسیش نزدیکتر میشه، انجی بیشتر نگران میشه که آیا ازدواجش کار درستی هست؟ /۱
همسرش، جیدن (Jayden) تصمیم گرفته که بعد از ازدواجشون، به شهر زادگاهش برگردن و اونجا زندگی کنن. انجی با اینکه کلامی موافقت کرده، از این تصمیم مطمئن نیست.
برخلاف همسرش، که همیشه خواستههاش رو واضح و شفاف میگه، انجی تو بیان خواستههاش همیشه احساس ناتوانی میکنه. خیلی وقتها حتی.../۲
...خودش هم نمیدونه چی میخواد.
وقتی بحث زندگی کردن تو شهر دیگهای شده بود، احساس میکرد داره فداکاری میکنه، ولی دقیقا نمیدونست داره چی رو فدا میکنه. ته دلش راضی نیست، ولی در ظاهر همراهی میکنه. /۳
ما در تصمیمگیریهامون احساسی عمل میکنیم و منطقی نیستیم. همیشه اول یه تصمیم احساسی میگیریم و بعد، با منطق تصمیممون رو توجیه میکنیم.
فصل ششم کتاب، با تاکید بر این نکته، پیشنهادهای رو ارائه میکنه تا احساسات طرف مقابل رو نسبت به خواستهمون همراه کنیم. /۱
چطور احساسات طرف مقابل رو نسبت به درخواستمون مثبت کنیم؟
برای اینکار، کتاب چند نکته اساسی رو توضیح میده:
۱. رفتار منصفانه یا fair بودن
۲. استفاده از «ترس از دست دادن»
۳. نکتههای ضروری موقع عدد دادن
۴. ایجاد حس مثبت با هدیهی نامرتبط و ناگهانی /۲
تو مذاکره، قبل از هرچیزی، طرف مقابل براش مهمه که *باهاش منصفانه برخورد شده باشه*
ولی اینکه آیا باهاش منصفانه برخورد شده یا نه، برمیگرده با زاویه دید طرف به موضوع.
مثال: من به شما میگم که روزی برای من یه لیوان قهوه بیارین. بابت اینکار به شما روزانه ۴۰ دلار پول میدم. /۳
ما در اکثر موارد دنبال تایید شدن هستیم و وقتی نه میشنویم، تحمل نمیکنیم و ناراحت میشیم. ولی باید بدونیم، کسی که توانایی «نه شنیدن» داره، قدرت بالاتری در گفتگوها خواهد داشت.
توانایی «نه شنیدن» انقدر مهمه که فصل چهارم کتاب اختصاص پیدا کرده به همین مهارت. /۱
نویسنده میگه «نه شنیدن» در مذاکره به ما کمک میکنه بفهمیم طرف چی نمیخواد. باعث میشه درک بهتری از طرز تفکرش داشته باشیم.
اگه اجازه بدیم طرف مقابل به ما نه بگه، باعث میشه
۱. در گفتگو فعالتر میشه؛ و
۲. احساس کنترل بر مذاکره رو داشته باشه و فکر نکنه که گفتگو بهش تحمیل شده. /۲
فعالتر شدن در گفتگو
اگه تو گفتگویی طرف مقابل زیادی ساکته، کافیه سوالی ازش بپرسین که مجبور بشه «نه» بگه. بعد، حتما شرایط رو توضیح میده و متوجه میشین که از اون لحظه به بعد، تو مکالمه فعالتر میشه و به حرفهای شما بهتر گوش میکنه. /۳