١/٨ امروز سالگرد بمباران درسدن آلمان توسط نیروی هوایی بریتانیا و آمریکا در سال ١٩۴۵ است. طی دو روز بیش از ٢٠هزار نفر کشته شدند و نیمی از شهر نابود شد. بمباران هوایی به منظور وادار کردن شهر به تسلیم و کشته شدن غیرنظامیان همیشه سوالی برای اخلاقی بودن و توجیهپذیر بودن آن بوده.
٢/٨ از ابتدای جنگ آلمان به صورت گسترده از بمبارانها به منظور ترساندن مردم عادی و وادار کردن آنها به تسلیم استفاده کرد. که گاهی مانند حمله به بریتانیا نتیجه معکوس میداد و مردم در دفاع مصممتر شدند. این عکس نقشه شهر Warsaw را به خلبانان آلمانی نشان میداد که مناطق پرجمعیت و مناطق
٣/٨ یهودینشین کجاست. در فیلم صدای سقوط بمب را شنیدهاید. اما بمب در هنگام سقوط صدا ندارد، آلمانها به بمب یک سوت اضافه میکردند تا همه مردم با سقوط تک تک بمبها وحشت را تجربه کنند. در بمباران دو شهر لنینگراد و استالینگراد هدف نه وادار کردن به تسلیم بلکه فقط نابودی کامل شهر بود.
٨/۴ در پایان جنگ اما نیروی هوایی آمریکا و انگلیس به دلیل تکنولوژی بهتر و فرماندهی عالی در برابر نیروی هوایی آلمان برتری کامل داشت. در بمباران شهرهای آلمان حدود ۴٠٠هزار نفر آلمانی، و در بمباران شهرهای فرانسه برای بازپسگیری از آلمان هم ۵٠هزار فرانسوی کشته شدند.
٨/۵ در شرق آسیا هم پیش از پرتاب دو بمب اتمی، حدود ٣٠٠-۵٠٠ هزار ژاپنی در حملات هوایی آمریکا کشته شدند. خانههای ژاپنی از چوب و کاغذ بود و به راحتی آتش میگرفت، و بمبارانها اثر تخریبی بسیاری داشت. با حجم آتش کمتر شهرهای ژاپن تا ٩٠٪ نابود شدند و بسیاری در آتش سوختند.
٨/۶ حمله هوایی به درسدن به درخواست شوروی انجام شد چرا که سال گذشته بازپسگیری بوداپست از ارتش آلمان چند ماه طول کشید و تلفات نظامی دو طرف و همچنین غیرنظامیها بالغ بر ۵٠٠هزار نفر بود. وجب به وجب و خانه به خانه باید با آلمانها میجنگیدند.
٧/٨ اما تصرف درسدن بسیار آسانتر شد. اگرچه همیشه محل بحث است اما دو بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی جایگزین حمله زمینی شد که تلفات آن میتوانست میلیونی باشد.
٨/٨ نگاه اخلاقی داشتن به این شکل از جنگ و توجیه تلفات غیرنظامی در بستر جنگی با ٧٠میلیون کشته که به ذات مرگبار و خونین است، چندان آسان نیست. اما بدیهی است که رهبران جنگ تنها به اعداد نگاه میکردند و هزینه و فایده روشها و عملیاتها عامل تعیینکننده بود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/١٠ در جج٢ ایتالیا در جبهه متفقین وارد جنگ شد اما بیشتر به عنوان کشور قربانی جنگ از آن یاد میشود. بین سالهای ١٩٢٢ تا ١٩٢۵ که خشونت فاشیستها در سراسر این کشور رو به افزایش بود، اعتراضات زیادی در مطبوعات و جامعه ایتالیا صورت گرفت که خواهان محاکمه عاملان آن بودند.
٢/١٠ اما شعاری که توسط فاشیستها بیش از همه تبلیغ میشد عبارت Me ne frego بود یعنی "اهمیت نمیدم'. یعنی اهمیت ندادن به کشته شدن در برابر تحقق اهداف، یعنی اگر تو مخالفت کردی و کشته شدی 'به من چه' یعنی اگر به حقوق دیگران تجاوز شد 'به من چه'. آهنگهایی با این مضمون ساخته شد
٣/١٠ طرفداران موسولینی آن را بر لباس خود حک کردند. این ذهنیت چشمپوشی و اهمیت ندادن شرط اعطا پست و مقام اداری بود و موسولینی آن را فلسفه حزب میدانست و به آن رنگ میهنپرستی داد. مردم به تدریج این روند جدید را پذیرفتند و از باور به اصول اخلاقی یک جامعه متمدن دست کشیدند.
١/١٢ در آمریکا هزینه یک کودک از تولد تا دانشگاه برای والدین حدود ٢۵٠-٣۵٠هزار دلار است، در حالیکه که در برخی کشورهای اروپایی تقریبا همه چیز رایگان است. در آمریکا امنیت شغلی چندانی، به جز شغلهای دولتی و آکادمیک، وجود ندارد و در صنعت در لحظه at will
٢/١٢ فرد ممکن است اخراج شود. البته که در اقتصاد و بازار پویای آمریکا امکان یافتن مجدد شغل بعد از مدت کوتاهی وجود دارد. در آمریکا ٧٠٪ مردم بیش از ۴٠ ساعت در هفته کار میکنند، ساعت کار از هر کشور صنعتی بیشتر است. شرکتها هم الزام قانونی به مرخصی با حقوق و مرخصی زایمان ندارند،
٣/١٢اما در اروپا به ترتیب حتی ١ماه و چند ماه است. اگرچه که در آمریکا شاغلان تمام وقت از این مزایا هم بهرهمند هستند، نه به اندازه کشورهای اروپایی. حقوق کارگر مکدونالد در آمریکا و دانمارک به ترتیب ساعتی ٩ و ٢١ دلار است با مزایای بهتر برای کارگر دانمارکی. در آمریکا مالیات کمتر است
١/٨ در آتشسوزی ١٩۴٩ در جنگلهای مونتانا، ١۵ آتشنشان برای مهار آتش با چتر به منطقه رسیدند. اما باد جهت آتش را تغییر داد و آنها را با سرعت ٣ متر بر ثانیه در یک سربالایی تعقیب کرد. ٢نفر از آنها نجات یافتند، اما ١٣ نفر در حالیکه وسایل و ابزار خود را حمل میکردند، اسیر آتش شدند.
٢/٨ در سال ١٩٩۴ در آتشسوزی جنگلهای کلورادو ١۴ آتشنشان طعمه آتش شدند. دو بررسی جداگانه تاکید کرد که اگر آنها فقط ابزار خود را رها میکردند زنده میماندند. در حالیکه بیشتر آنها تنها کمتر از ١٠٠متر با منطقه امن فاصله داشتند، کوله پشتی یا تبر همچنان با آنها بود.
٣/٨ کارل والندا طنابباز باتجربه در هنگام نمایش لحظهای تعادل خود را از دست داد و میله از دست او رها شد. از ارتفاع ۵٠متری سقوط کرد و در سن ٧٠سالگی جان سپرد. در لحظه آخر به جای اینکه طناب را بگیرد، به دنبال باز پسگیری میله بود. وسیلهای که دیگر جان او را نجات نمیداد.
۴/١ در سال ١٩۶٠، قطعهای از استخوان یک بابون معروف به Ishango bone با قدمت ٢٠هزار سال در کنگوی امروزی پیدا شد، که روی آن خطهایی توسط انسانها حک شده بود. ابتدا تصور میشد که تنها برای شمارش بوده اما بررسی دقیقتر نشان داد که میتواند نشاندهنده توانایی ریاضی فراتر از شمارش باشد.
۴/٢ در سه طرف استخوان، ستونی از خطهای دستهبندی شده دیده میشود. یک ستون ضرب اعداد در ٢ و نیم وجود دارد: ٣ ۶ ۴ ٨ ١٠ و ۵؛ دو ستون دیگر فقط اعداد فرد و یک ستون فقط اعداد اول بین ١٠ تا ٢٠. البته بعید است در آن زمان شناختی در حد اعداد اول وجود داشته و تنها تصادفی است.
۴/٣ هدف این شمارشها مشخص نیست. برخی آن را روزهای تقویم قمری و برخی نیز وسیلهای خانمها برای ثبت عادت ماهانه میدانند. حتی اگر هم ابزار ساده شمارش باشد، اولین استفاده آدمی از نمادهای ریاضی را نشان میدهند، که آغازی بوده بر فاصله گرفتن هر بیشتر آدمی از دنیای حیوانات.
١/٧ از سال ١٩٩٢ تا ٢٠٠٧، بیش از ۶۴٠٠٠ عملیات جستجو در پارکهای ملی آمریکا برای یافتن افراد گم شده صورت گرفت. روزانه ١٢ نفر! متوسط زمان یافتن آنها هم ١٠ساعت بود. اگرچه به اندازهای نیست که خطر مرگ داشته باشد، اما آنقدری هست که فرد به شدت ترس را تجربه کند.
٢/٧ از سال ٢٠٠٧ تعداد گم شدهها به شدت کاهش پیدا کرد که دلیل آن گوشیهای هوشمند بود. آیفون ١ نقشه و اینترنت و SMS داشت، و سال بعد نیز اپل GPS را نیز افزود، که مسیریابیها را آسانتر و گم شدن را سختتر کرد. اما هزاران دلیل برای گم شدن در طبیعت وجود دارد، و همچنان مردم گم میشوند.
٣/٧ روانشناس کانادایی کِنِت هیل با مطالعه بیش از ٨٠٠ مورد جستجو نشان داد که افراد گم شده مستقل از ملیت، تجربه، سن و نژاد با یک الگوی قابل پیشبینی ترکیبی از رفتارهای مشابه از خود نشان میدهند. بیشتر افراد گم شده هم مردهای بین ٢٠تا ٣٠ساله هستند.
١/١۴ آگوست ١٩١٩ یک روز صبح میلتون اریکسون ١٧ساله، که بعدها روانشناس سرشناسی شد، هنگامی که از خواب برخواست در اثر ابتلا به فلج اطفال بخشی از بدن او فلج شد. در حالیکه در اتاق روی تخت خوابیده بود، صحبتهای پزشک را شنید که به مادرش گفت او تا فردا صبح دوام نخواهد آورد.
٢/١۴ به تدریج وارد کما شد اما ٣روز بعد هوشیاری خود را به دست آورد. اگرچه کنترل بیشتر اعضا خود را از دست داد و تنها میتوانست چشم خود را کنترل کند، که به او اجازه میداد فضای محدود اتاق خود را ببیند. دنیای کسلکننده او محدود شده بود به دیدن پدر و مادر، ٧خواهر، ١برادر و پرستار.
٣/١۴ یک روز به دقت به گفتگوی خواهرانش نگاه کرد و نکاتی را دریافت که تا کنون متوجه نشده بود. تن صدا و حالت چهره مستقل از کلام نشانهها و معانی دیگری از ظاهر گفتار داشت. طی روزهای آینده بیشتر دقت کرد، و انواع نه گفتنها را دستهبندی کرد.