١/٧ از سال ١٩٩٢ تا ٢٠٠٧، بیش از ۶۴٠٠٠ عملیات جستجو در پارکهای ملی آمریکا برای یافتن افراد گم شده صورت گرفت. روزانه ١٢ نفر! متوسط زمان یافتن آنها هم ١٠ساعت بود. اگرچه به اندازهای نیست که خطر مرگ داشته باشد، اما آنقدری هست که فرد به شدت ترس را تجربه کند.
٢/٧ از سال ٢٠٠٧ تعداد گم شدهها به شدت کاهش پیدا کرد که دلیل آن گوشیهای هوشمند بود. آیفون ١ نقشه و اینترنت و SMS داشت، و سال بعد نیز اپل GPS را نیز افزود، که مسیریابیها را آسانتر و گم شدن را سختتر کرد. اما هزاران دلیل برای گم شدن در طبیعت وجود دارد، و همچنان مردم گم میشوند.
٣/٧ روانشناس کانادایی کِنِت هیل با مطالعه بیش از ٨٠٠ مورد جستجو نشان داد که افراد گم شده مستقل از ملیت، تجربه، سن و نژاد با یک الگوی قابل پیشبینی ترکیبی از رفتارهای مشابه از خود نشان میدهند. بیشتر افراد گم شده هم مردهای بین ٢٠تا ٣٠ساله هستند.
٧/۴هنگامی که فرد گم میشود ابتدا یک حمله شدید احساسی را تجربه میکند، انگار که منطق خود را از دست میدهد و حتی آموزشهایی که دیده را فراموش میکند. همانند رباتی که با یک راهنمای قدیمی برنامهریزی شده که پر از خطا و باگ است. شخص بیهدف حرکت میکند به امید اینکه جای آشنایی را ببیند
٧/۵ گاهی حتی همین جابجا شدنهای بیهدف باعث گم شدن فرد میشود. هنگامی که حمله اولیه آدرنالین آرام میشود، فرد کمی منطقیتر تصمیم میگیرد. اینجا هر مسیری را دنبال میکند، مانند رودخانه و حتی ردپای حیوانات. هنگامی که این نیز به جایی نرسید، دستپاچگی دوباره آغاز میشود.
٧/۶ اینجا بهترین تصمیم باید برگشتن از مسیر قبلی باشد، اما بسیاری از آن امتناع میکنند و جهت کاملا جدیدی را انتخاب میکنند. چرا که پذیرش اشتباه بودن تصمیم قبلی تلخ است و فرد از بازگشت به نقطه اولیه هم هراس دارد. در صورتی که ادامه بیهدف راه رفتن تنها باعث بیشتر گم شدن میشود.
٧/٧ بالاخره فرد در نقطهای تسلیم میشود و کاری را انجام میدهد که از اول باید انجام میداد: هیچ کاری نکردن و انتظار. از پیدا کردن سوزن در انبار کاه دشوارتر، پیدا کردن سوزنی است که حرکت میکند. در بررسیهای کنت هیل تنها در دو مورد فرد منتظر ماند، پیرزنی ٨٠ساله و کودکی ١١ ساله.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/١۴ آگوست ١٩١٩ یک روز صبح میلتون اریکسون ١٧ساله، که بعدها روانشناس سرشناسی شد، هنگامی که از خواب برخواست در اثر ابتلا به فلج اطفال بخشی از بدن او فلج شد. در حالیکه در اتاق روی تخت خوابیده بود، صحبتهای پزشک را شنید که به مادرش گفت او تا فردا صبح دوام نخواهد آورد.
٢/١۴ به تدریج وارد کما شد اما ٣روز بعد هوشیاری خود را به دست آورد. اگرچه کنترل بیشتر اعضا خود را از دست داد و تنها میتوانست چشم خود را کنترل کند، که به او اجازه میداد فضای محدود اتاق خود را ببیند. دنیای کسلکننده او محدود شده بود به دیدن پدر و مادر، ٧خواهر، ١برادر و پرستار.
٣/١۴ یک روز به دقت به گفتگوی خواهرانش نگاه کرد و نکاتی را دریافت که تا کنون متوجه نشده بود. تن صدا و حالت چهره مستقل از کلام نشانهها و معانی دیگری از ظاهر گفتار داشت. طی روزهای آینده بیشتر دقت کرد، و انواع نه گفتنها را دستهبندی کرد.
١/١٢ بنیتو موسولینی ملقب به دوچه توانایی فوقالعادهای در ارایه تصویری رویایی و نفوذ در قلب مردم داشت. محل تولد او زیارتگاهی شده بود که روزانه صدها نفر از آن بازدید میکردند. مادرش جایگاهی همتراز مریم مقدس پیدا کرد و مدارس و کلیساهای بسیاری به نام پدر مادر موسولینی نام گذاری شد.
٢/١٢ نامهها و هدایای مردمی فراوانی هم برای موسولینی ارسال میشد. دوچه ادعا کرد که طی سالها به بیش از ١میلیون و ٨٠٠ هزار نامه مردمی پاسخ داده که شواهد نشان میدهد چندان هم پربیراه نبوده. مردم به قدرت شفابخشی و خوش یمن بودن او اعتقاد داشتند. هنگامی که خشونت فاشیستها را میدیدند،
٣/١٢ شعار "کاش دوچه میدانست" را مردم بسیار استفاده میکردند که حاکی از میزان اعتماد مردمی به شخص او بود. گاندی دو بار با او ملاقات کرد و او را یکی از بزرگترین سیاستمداران دوران دانست. چرچیل هم در سال ١٩٣۴ در مورد موسولینی گفت که او از بزرگترین مردان سیاست است.
١/٧ احتمال پیدایش حیات در یک سیاره بسیار بسیار اندک است، و تا کنون هم نشانی از حیات در سیارهای دیگر نیافتیم. اما با توجه به عظمت کهکشان، احتمالا حیات باید در نقاط دیگری هم وجود داشته باشد. به هر تقدیر، ما در این کهکشان یا تنها هستیم یا تنها نیستیم. هر دو به یک اندازه ترسناک است.
٢/٧ فضاپیمای 10 Pioneer در سال ١٩٧٢ به فضا فرستاده شد و اولین ساخته بشر است که از منظومه خورشیدی خارج شد، به همراه لوحی به نام Pioneer Plaque طراحی شده توسط کارل ساگان. با این هدف که در صورت رسیدن Pioneer به دست فضاییها، حاوی اطلاعاتی اولیه از زمین و ساکنان آن باشد.
٣/٧ شکل بالای لوح، فراوانترین عنصر در جهان هیدروژن را نشان میدهد. تصویر زن و مرد آناتومی بدن انسان را نشان میدهد، در کنار تصویر خود فضاپیما تا اندازه ما مشخص شود. دست راست مرد نشاندهنده نوع حرکت اعضا آدمی است. ساگان ابتدا تصمیم داشت که مرد و زن دستت در دست هم باشند.
١/٢٣ در سال ۴٣٢ قبل از میلاد مسیح، مردم شهر آتن یک پیام نگران کننده از نمایندههای شهر اسپارتا دریافت کردند، پیامی مبنی بر پیشنهاد صلح مشروط که نپذیرفتن آن به معنای شروع جنگ بود. دو شهر آتن و اسپارتا دشمن همیشگی بودند، و تفاوتهای ساختاری بسیاری داشتند.
٢/٢٣ آتن دموکراتیک بود و بر نیروی دریایی و تجارت تکیه داشت. اسپارتا توسط یک طبقه مشخص اداره میشد و تنها نقطه مثبت آن نیروی نظامی بود. تا آن زمان این دو از درگیری مستقیم نظامی اجتناب کرده بودند چرا که شکست به معنی نابودی کامل هر کدام از آنها بود.
٣/٢٣ چند روز بعد از دریافت پیام، مجمع آتن در محل همیشگی، تپه نیکس، با حضور هزاران نفر برگزار شد. برخی حمله پیشدستانه را پیشنهاد دادند، که با آن چندان موافقت نشد چرا که نیروی نظامی زمینی اسپارتانها تقریبا غیرقابل شکست بود.
دستاوردهای دولت ترامپ برای مردم آمریکا
و اینکه چرا شکست خورد.
١/٢٢ از سال ٢٠١٠ و بعد از بحران مالی ٢٠٠٨، اقتصاد آمریکا به تدریج روند صعودی پیدا کرد. نرخ بیکاری هر سال کاهش یافت و در پایان ٢٠١٩ پایینترین میزان خود طی ۵٠سال گذشته رسید.
٢/٢٢ رشد اقتصادی متوسط آمریکا در دوره اوباما و ترامپ قبل از پندمیک به ترتیب ٢.۴ و ٢.۵٪ بود. یکی از اولین اقدامات ترامپ، طرح جدید مالیاتی بود. مالیات شرکتها را به طور متوسط از ٣۵ به ٢١٪ کاهش پیدا کرد که باعث سود بیشتر شرکتهای آمریکایی و قدرت گرفتن بازار سهام شده بود.
٣/٢٢ اما از طرفی کسری بودجه افزایش یافت و در سال ٢٠١٩ به ١٧٪ رسید. سرمایهگذاری خارجی هم در ٢٠١٩ از ٢٠٠۶ کمترین میزان بود. از ٢٠١٨ تعرفه کالاهای تجاری بین آمریکا و چین بین ٢تا ٣برابر شد. در جنگ تجاری، تعرفه شرکتهای صادر کننده آمریکایی با تعرفه بیشتری نسبت به قبل مواجه شدند.
١/١٣ از زمان ریگان و تاجر در دهه ٨٠، اختلاف بین کاپیتالیسم مدل آنگلو-ساکسون با مدل اروپایی پررنگتر شد. اولی بر بازار آزاد، مقررات زدایی، خصوصیسازی، و دولت کوچک تاکید داشت و دومی به ویژه فرانسه بر دولت بزرگ و سیستم خدمات عمومی همگانی.
٢/١٣ انگلیسیهایی که اواخر قرن ١٧ به آمریکا آمدند، بلوغ سیاسی انگلیس تا آن زمان را نیز به همراه داشتند، و در سرزمین جدید به تدریج، دانش سیاسی انگلیسی تا آن زمان نهادینه شد و در نهایت در قانون اساسی و اعلامیه استقلال متجلی گشت.
٣/١٣ نتیجه طرز فکری بود که Common law را پشتوانه قدرت و اعتبار حکومت میدانست، که فراتر از هر شخص و نهادی بود. حاکمیتی که مشروعیت آن به جای تمرکز بر یک نهاد مرکزی در چند شاخه تقسیم میشد. تفسیر قانون بر کنگره و نظر رییسجمهور اولویت داشت. در آمریکا ساختار سیاسی